1403/02/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/خاتمة: في شرائط الأُصول /تنبیهات لاضرر(تنبیه چهارم: نسبت قاعده لاضرر با ادله احکام اولیه)
تنبیهی که گفتوگو کردیم در لاضرر ،تنبیه چهارم این بود که نسبت بین قاعده لاضرر و ادله اولیه احکام چیست ؟ملاحظه کنید در بحث تعادل و تراجیه تعارض ادله در انجا یک بحثی مطرح شده ک که تعارض دو نوع است گاهی تعارض ،تعارض بدوی است و به تعبیر ایت الله سبحانی تعارض غیر مستقر است یعنی تعارضی است که در نگاه اولیه تعارض است ولی تا دقت میکنی تعارض نیست این تعارض را میگویند تعارض بدوی .
تعارض واقعی جایی است که دو دلیل یکدیگر را نفی میکنند و اصلا قابل جمع هم نیست به هیچ یک از اسباب و وسایل نمیشود بینشان توفیق داد اینجارا بهش می گویند تعارض مستقر یعنی یک تعارض ثابت ماندنی همیشگی .
در تعارض بدوی به گونه ایست که در نگاه اولیه میبینیم دلیل اول و دوم یکدیگر را نفی میکنند در تعارض بدوی ولی خوب که دقت میکنیم میبینیم نفی در کار نیست در همین مورد بحث ما دلیل وجوب وضو مثلا می فرماید اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم –
پس وضو واجب است شما اگر به اطلاق این دلیل نگاه کنید اطلاق عموم این دلیل میگوید وضو ضرری باشد واجب است و ضرری نباشد بازهم واجب است – الوضو واجب مطلقا-
قاعده لاضرر می گوید حکم ضرری منفی است حالا میخواهد ان حکم ضرری وجوب باشد یا حرمت – متعلقش وضو باشد یاغیر وضو فرقی نمیکند نسبت بین ان دو نسبت عموم من وجه است ،وضو ضرری نقطه اجتماعشان است ضرر غیر وضوئی نقطه افتراق از ناحیه ی لاضرر – وضو غیر ضرری مورد افتراق از ناحیه وجوب وضو- پس نیبت عموم من وجه است وقتی این گونه است که در ابتدا که نگاه میکنید میبیند در ان ماده اجتماع یعنی در وضو ضرری فاغسلوا وجوهکم – میگوید وضو واجب است لاضرر می گوید وضو واجب نیست –فتعارضا- به حسب ظاهر این دودلیل باهم تعارض دارند اما این تعارض را تعارض بدوی میگویند اگر یک از دو دلیل حاکم باشد و مفسر و شارح دلیل دیگر باشد بین ان دو تعارضی نیست دلیل حاکم مقدم است چه از نظر سند قوی باشد یا نباشد چه از نظر دلالت قوی باشد یا نباشد فرقی نمکند لذا تعارض بدوی است تا فهمیدیم بحث حکومت در کار است تعارضی در کار نیست و دلیل حاکم مقدم است اگر یکی خاص باشد یکی عام باشد الخاص مقدم علی العام – در ابتدا فکر میکنید تعارض است بعد متوجه میشوید تعارض نیست
اگر یک دلیل وارد باشد یک دلیل مورد باشد –دلیل وارد مقدم است یکی مطلق باشد دیگری مقید باشد ،مقید مقدم است اینجا تعارض بدوی است و تعارض واقعی نیست لذا در این موارد که نام بردیم در دلیل حاکم در خاص در مقید در دلیل وارد اصلا تعارضی نیست تا بررسی کنیم تا تعارض را برداریم لذا در اینا مرجحات باب تعارض وجود ندارد و
قسم دوم از تعارض ، تعارض واقعی اس در تعارض واقعی باید به مرجحات مراجعه کنیم
حالا باتوجه به این توضیح قاعده لا ضرر در مقایسه با ادله احکام اولیه / چه ان احکام اولیه وجوب باشد یا حرمت باشد فرقی نمیکند این قاعده لاضرر حاکم است بر ان ادله – حاکم است یعنی چی ؟ یعنی مفسر انهاست شارح انهاست اگر مفسر و شارح است در دلیل نتیجه حاکم است دلیل حاکم مقدم است باوجود دلیل حاکم دیگر ما اصلا بررسی نمیکنیم دلیل محکوم دلالتش قوی هست یا نیست سندش قوی هست یا نیست اصلا بررسی نمیکنیم .
حکومت داشتن یعنی چی ؟دلیلی حاکم است ناظر و شارح است یعنی چی .؟
می گوییم گاهی شرع و تفسیر دوم نسبت به دلیل اول شرح التفسیر تفسیر به دلالت مطابقی است به این معنا که میگوید فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم اعنی بالوضو مالا ضررفی - با کلمه اعنی تفسیر میکند می گوید مقصود من از وضویی که واجب است وضویی است که ضرری نباشد با کلمه اعنی تفسیر کرد یا با کلمه عنیه – چنین تفسیر میکند یعنی پچنین میکنم دلیل دیگر را ، اگر تفسیر با لفظ اعنی عنیه – باشد تفسیر به مدلول مطابقی است مرحوم میرزای نائینی فرموده اند ما دلیل حاکمی که به دلالت مطابقی مفسر دلیل محکوم باشد نداریم اصلا چنین دلیلی وجود ندارد اگرم مفسر باشد تفسیرالتزامی است به دلیل الزامی است .
در تفسیر به دلالت التزامی گاهی دلیل حاکم تصرف میکند در موضوع دلیل محکوم اثباتا یا نفیا – موضع را یا نفی میکند یا موضوع را توسعه میدهد مثلا فرمود اذا قمت علی الصلاه فاغسلوا وجوهکم بعد بما فرموده است الطواف بالبیت الصلاه – طواف دور خانه خدا از نظر من شارع نماز است یعنی همانطور که نماز طهارت میخواهد طواف نیز طهارت میخواهد تمام شرایط نماز را باید رعایت کنیم اینجا دلیل دوم ما – یعنی الطواف بالبیت الصلاه – دلیل حاکم است شرح میدهد اذا قمت الصلاه .... را تفسیر میکند اورا و در ان موضوع ان که خود صلاه باشد دخل و تصرف میکند می فرمایدصلاه الصلاه علی القسمه – یک صلاه ان است که رکوع و سجده و..... دارد ویک صلاه هم همین طواف بر دور کعبه است این هم صلاه است یا مثلا میگوید اکرم العلما در دلیل دیگر میگوید المتقی عالما – م یگوید از نظر من متققی عالم است ولو به حسب ظاهر درس نخوانده به حسب ظاهر به مدرسه نرفته است ودرس نخوانده است ولی این معرفتی که پیدا کرده نسبت به حق تعالی این اورا به منزله عالم قرار داده است .
گفت نگارمن که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
صد مدرس چی هزاران تا روز قیامت فرمود در هنگام ارتحال رسول خدا (ص) به گوش امیرالمومنین ع مطالبی را فرمودند از ایشان سوال کردند پیغمبر چه فرمودند : فرمودند پیامبر هزار باب از علم را به روی من گشود که از هربابی هزار باب گشوده شد .
خوب فرمود المتقی عالمٌ- یعنی در نظر من شارع عالم معنای وسیعی دارد معنای عالم صرفا این نیست که صرف و نحو و منطق و اینها.. خوانده باشی علم یک معنای فراتری دارد گفت بشوی اوراق اگر هم درس مایی / که درس عشق در دفتر نباشد .
ان معرفت – معرفت وجدانی فطری اسا عشق و محبت و جذبه الهی است و نیازب مکتب رفتن ندارد فرمود المتقی العالم – پس دلی محکوم اکرم العلما است . علما موضوعش است
عقدالوضع – یعنی موضوع است – المتقی عالما – در موضوع تصرف میکند میفرماید ان موضوع علما اعم است از عالم به علوم ظاهری یا عالم به علوم واقعی که این دومی مهم تر است گفتش که علم عادی سربه سر قیل است قال / نی از او کیفیتی حاصل نه حال
فرمود المتقی العالما – این دخل در عقدالوضع است یعنی موضوع را دخل و تصرف کرده و موضوع را توسعه داده است گاهی با تضییق است یعنی دخل و تصرفی در موضوع است موضوع را کمش میکند الفاسق لیس بعالم – فرموده اکرم العلما بعد می فرماید الفاسق لیس بعالم – فاسق عالم نیست میخواهد بگوید اکرامش واجب نیست و عالم نیست گفت : ای هواهای تو خدا انگیز وی خدایان تو خدا ازار / ره رها کردی از انی گفت / اذن ندانسته ای اذانی خواه / علم کز تو تورا نبستاند / جهل از ان علم به بود صد بار/کی دراید تا فرشته نکنی سگ ز در دور وصورت از دیوار /ده بود ان نه دل که اندر وی گاو و خر باشد کلاغ و عقاب –پس بازم دخالت در عقدالوضع سا در تصرف در موضوع است تغییر در موضوع است منتهی تضییق دائره موضوع را موضوع را کمش میکند .
این حکومت است منتهی حکومت به دلالت التزامی است تفسیر به دلالت التزامی است گفته الطواف بالبیت الصلاه – یعنی دلالت مطابقش چی است ؟ طواف نماز است اما دلالت التزامی این است صلاتی که گفتند طهارت لازم دارد تفسیر عامی دارد که طواف راهم شامل میشود این تغییر در عقدالوضع است گاهی تغییر و تصرف در عقدالحمل است یعنی محمول در مقابل حکم است .حکم را تغییر میدهد علی کل حال دلیل حاکم مفسر محکوم است و شارح یا به دلیل مطابقی که فرموده است : که در روایات اصلا نیست و یا به مطلوب التزامی که فراوان است این معنای حکومتی است .
حالا دلیل لاضرر حاکم است بر دلیل اولیه احکام یعنی تمام احکام مشروط به ان است که ضرری نباشد هر گاه ضرری بود ان حکم وجود ندارد و این قاعده که حاکم است مقدم است بر دلیل محکوم خواه دلیل محکوم دلالتش قوی تر باشد سندش قوی تر باشد یا نباشد.