1402/12/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/خاتمة: في شرائط الأُصول /قاعده لاضرر(نهی بودن لا)
در این قاعده ی لاضرر بعد از اینکه کلام امام رضوان الله علیه را کاملا توضییح دادیم امام می فرماید دفع توهم ، یک اشکالی شده و امام رضوان الله علیه از آن اشکال جواب داده اند ، در جلسه ی قبل پایان جلسه امام رضوان الله علیه فرمودند : اگر ما لا ضرر و لاضرار را نهی حکومتی و سلطنتی ندانیم بین صدر و ذیل روایت تناسبی برقرار نمی شود اگر خواسته باشیم بین صدر و ذیل تناسب باشد باید بگوئیم لاضرر و لاضرار نهی سلطنتی و حکومتی است و این مطلب را توضییح دادیم فرمایش امام را توضییح دادیم ، این دفع توهم ، توهم ناظر به همین نتیجه گیری امام رضوان الله علیه است ، متوهم چه میگوید؟
متوهم میگوید : اتفاقا لاضرر و لاضرار باید نهی الهی باشد و نهی حکومتی نباشد زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بعد از اینکه داستان سمره به اینجا ختم شد که پیامبر فرمودند اجازه بگیر گفت نمیگیرم فرمودند عوضش ما نخل دیگری میدهیم ، نپذیرفت و همینجور تا آخر ، حضرت اینجور فرمودند یا سمره انک رجل مضار تو شخصی هستی که میخواهی ضرر ایجاد کنی میخواهی ضرر بزنی به دیگران ، به انصاری فرمودند اذهب و اقلع و ارمی بها ، برو درخت را بکن و جلوی این سمره بنداز بعد فرمود فانه لاضرر و لاضرار حالا فی الاسلام هست یا نیست کاری نداریم فانه لاضرر و لا ضرار ، فاء در فانه ، فاء سببیت است ، انه لاضرر و لاضرار در جایگاه تعلیل و علت است و به منزله ی علت حکم است و خود حکم اذهب وقلع و رمی بها این حکم معلوم است فرمود چرا برو درختش بکن جلویش بنداز؟ به علت اینکه لاضرر و لاضرار ، ضرر و ضرار نیست ، پس فانه لاضرر و لاضرار علت است اقلع و ارمی بها معلول است اگر اینطور است ما این جور عرض میکنیم به اینکه لاضرر و لاضرار یک قاعده ی کلی است یک حکم کلی است اقلع و ارمی بها مصداقی از مصدایق اون حکم کلی است در حقیقت تطبیق اون کلی بر مصداق است تطبیق کلی بر مصداق است اگر این جور باشد معنای کلام پیامبر تناسبش هم این است این آقای متوهم میگوید ها ، تناسبش این است که فرمود برو درختش بکن و جلویش بنداز چون خدا فرموده لاضرر و لاضرار ، تو میخواهی ضرر برسانی لاضرر و لاضرار ، پس حکم کلی الهی است حکم خداست نه حکم پیامبر منتهی پیامبر آمده این حکم کلی الهی را به عنوان علت برای فرمان خودش بیان کرده ، چرا دستور دادیم اقلع و ارمی بها ؟ فانه لاضرر و لاضرار ، اتفاقا متوهم میگوید اتفاقا باید فانه لاضرر و لاضرار حکم الهی باشد باید این علت حکم الهی باشد و معلول حکم رسول است منتهی این حکم الهی به عنوان علت حکم رسول نقل شده پس تناسب بیشتری دارد ، پیامبر میخواهد بفرماید تمام برنامه هایی که من دارم بر موازین احکام الهی است اگر طبق موازین احکام الهی است یکی از موازین الهی لاضرر و لاضرار است ضرری نباید باشد اگر اینجور است بنابراین اقلع و ارمی بها
پس بنابراین متوهم که کلامش را از خودش بیشتر توضییح دادیم متوهم میگوید این مورد درست باید انه لاضرر و لاضرار حکم الهی باشد حکم پیامبر نباشد چون کسی برای حرف خودش که از خودش دلیل نمی آورد از خودش برای خودش دلیل نمی آورد ، این دلیل نمی شود که چرا این حرف را زدی ؟ چون این حرف را زدم ، این دلیل شد ؟ این دلیل نمیشود ، پس متوهم میگوید فانه لاضرر و لاضرار در صورتی به عنوان علت حکم پیامبر میتواند باشد که خودش حکم الهی و قاعده ی کلی الهی باشد پیامبر فرمان حکومتی را صادر کرده است اقلع و ارمی بها بعد فرموده دلیلش هم لاضرر و لاضرار ، پس علت حکم الهی است معلول حکم پیامبر است
این آقای متوهم می فرماید و این مطلب ظاهر است دلالت ظهوری است هفتاد هشتاد درصد است غیر از این ظهور ندارد اگر ما خواسته باشیم اخذ به ظهور بکنیم اینجوری باید بگوییم
این سخن متوهم هست
یمکن ان یتوهم متوهم ممکن است متوهمی بگوید که رسول استناد کرده در امرش به قلع و رمی بها علی وجه به قولش فانه لاضرر و لاضرار و ظاهر استناد و فاء که مفید تعلیل است ظاهر این است که این باید حکم الهی باشد و قاعده کلی باشد از طرف خداوند تعالی ، وهو پیامبر اعتماد کرده و استناد کرده به حکم الهی و بعد امر کرده انصاری را که برو درختش را بکن جلویش بنداز ، فعلل عمل نفسه پس پیامبر علت آورده برای کار خودش که قلع و رمی باشد این علت آورده بالحکم الصادر من الله ، استناد کرده به حکم الهی ، و لا یناسب ، اصلا مناسب نیست که عمل خودش را تفسیر کند و علتش را بیاورد به حکم خودش ، علتش را حکم خودش قرار بدهد اینکه نمی شود پس بنابراین باید لاضرر و لاضرار حکم الهی باشد
این قول متوهم که این مطلب را بیان داشته است
امام رضوان الله تعالی علیه می فرماید : شما اولا ادعا کردید که این مطلب ظاهر این روایت است ، این ظهور را از کجا شما درست کردید ؟ این ظهور از کجا درست شد ؟ اولا کی گفته فانه لاضرر و لاضرار اصلا تعلیل است ؟ کی گفته تعلیل است ؟ و علت حکم باشد ؟ اینجور چیزی نیست ، و لو فرض که تعلیل باشد ظهور در مطلب شما ندارد زیرا اولا این داستان را قشنگ نگاه کنید شکایت انصاری را امثال اینها را همه اش را دقت بکنید می بینیم پیامبر میخواهد بفرماید در دائره ی حکومت اسلام نباید ضرری بر کسی وارد شود نمی خواهد بگوید این حکم حکم الهی است ، البته تو ذهنتان نیاید هر که پیامبر بگوید حکم خداست اما حکم خداست به چه معنا ؟ چون خدا جعل ولایت برای پیامبر کرده پیامبر را ولی قرار داده از این جهت تمام فرمایشات او مشرویت دارد و همه اش دینی است اما حکمی که مستقیم خدا وحی کرده به اینکه این حرف را بگو نیست ، یعنی این نیست از باب تبلیغ پیامبر حکمی را تبلیف کرده باشد ، و ما ادعاه من الظهور ممنوع بلکه ظاهر خلافش است چون این انصاری شکایتش را پیش پیامبر آورد و از پیامبر استدعا کرد که شما دستور بدهید که اجازه بگیرد هنگام ورودش ، و هو کان رجلا مضارا و این سمره آدم مضاری بود تخلف عن حکمه از حکم پیامبر تخلف کرد پیامبر فرمود اجازه بگیر گفت نه ، درختت را بفروش گفت نه ، امثال اینها ، بعد اصرار داشت بر این کار ، فمست الحاجه لذا نیاز پیدا شد الی تادیبه نیاز پیدا شد که پیامبر او را ادب کند جایش بنشاند و اصدر حکمه السیاسی حکم سیاسی اش را برای حفظ نظام و حفظ امت از ضرر و ضرار حکم سیاسی صادر کرد فرمود که برو درختش را بکن ، و بعد هم برای همیشه فرمود این اختیار را حاکم اسلامی دارد برای همیشه حاکمیت اسلامی باشد چه پیامبر باشد چه امام باش چه نائب امام باشد این حکم سیاسی وجود دارد لاضرر و لاضرار ، و حق ندارد کسی در حوزه ی حکومت من و در محدوده ی سلطنت من ضرری وارد کند بنابراین یتوافق الجمل این جملات با هم تناسب دارد و بین معلول که اقلع الشجره و تعلیلش که لاضرر و لاضرار باشد کاملا بدون زحمت تناسب وجود دارد ، چرا درختش را بکنم؟ چون در دائره ی حکومت اسلام نباید ضرر و ضرار باشد ، هر دوش حکم سیاسی است
و اما علی ما افاده الاعلام اگر حرف دیگران را بگوییم اصلا نمیشه که شما تناسبی بین صدر و ذیل چنانکه در جلسه ی قبل توضییح دادیم تناسبی بین صدر و ذیل پیدا نمی شود ،
علی کل حال امام رضوان الله علیه از این توهم هم جواب دادند و نتیجه کلام ایشان این شد که این لاضرر و لاضرار نهی است ولی نهی تشریعی الهی نیست بلکه نهی حکومتی و سیاسی است که مربوط به مقام امارت و سلطنت و حاکمیت پیامبر است
این کلام ، کلام دقیقی است شما ممکنه به نوشته ی دیگران مراجعه کنید مثلا اشاره ای به این کلام شده باشد و مثلا یک نقد جزئی کرده باشند و رد شده باشند ولی ما عمدا این کلام را به تمامه نقل کردیم تا اگر میخواهید مراجعه کنید به نوشته های دیگران در عین حال با دقت مراجعه کنید و اگر احیانا نقدی مشاهده کردید نقد را با دقت نگاه کنید ببینید اصلا وارد هست یا نیست
مرحوم علامه ی حسن زاده رحمه الله تعالی علیه می فرمودند هنر این نیست که حرف مردم را خراب کنی هنر این است که حرف مردم را درست کنی اگر قشنگ توضییح دادی که حرف مردم درست شد این هنر است هنر در این نیست که زود حرف مردم را خراب کنی
مهم است که حرف دیگران را وقتی میخواهی نقد بکنی اول حرف را با تمام زوایایش دقت بکن بعد اشکال نداره
مطالب امام را نقل کردیم رسیدیم به تنبیهات قاعده ی لاضرر ، چهار یا پنج تا تنبیه بزرگان نقل کردند مطالبی که مربوط به قاعده ی لاضرر است ما قصد داشتیم تنبیه اول را امشب نقل کنیم ولی هر چه دقت کردیم دیدیم این تنبیه در یک جلسه توضییح داده نمی شود چون اتفاقا مطالب فراوانی است دیگران آمده اند هم شبهه را مطرح کرده اند هم جواب داده اند حرف زیاد است مطالب زیادی دارند لذا الان وارد تنبیهات نمی شویم.