درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1402/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/خاتمة: في شرائط الأُصول /قاعده لاضرر(نهی بودن لا)

 

بعد از اینکه امام رحمه الله تعالی علیه مختار خودشان را در قاعده ی لاضرر بیان فرمودند با مقدمات چهار گانه ، میفرمایند به اینکه خب حالا دیگران چی ؟

شیخ انصاری فرموده بود لا نفی است

صاحب کفایه فرموده بود لا نفی است

جمع کثیری فرموده بودند لای نفی است

کسانیکه گفته اند لای نفی است اینها فرمایشاتشان هست خوب است یا نه ؟

بعد می فرماید والحاصل

ما اینکه تمام کلمات ایشان را نقل میکنیم بخاطر این است که مطلب ایشان تثبیت بشود حالا اگر کسی نقد علمی داشت ما حرفی نداریم ولی کلام ایشان صد درصد و کامل توضیح داده بشود

می فرماید که و الحاصل ، چرا ما این احتمال را و این نظریه را انتخاب کردیم گفتیم محتمل بلکه متعین و حتمی این است که همین احتمال را بگوییم ؟ بخاطر این است که : اولا قرائن فراوان داریم که این حرف ما صحیح است و قرائن را ذکر کردیم و ثانیا آنچه را که بزرگان فرمودند قابل اطمینان نیست و انسان نمی تواند دلیلی ندارد قرینه ای ندارد که انسان با آرامش خاطر حرف آنها را قبول کند ، و عدم الطمئنینه بما ذکره الاعلام ، اطمینانی به آنچه بزرگان فرمودند نیست در تفسیر حدیث ، شما ببینید فان ما اختاره شیخنا الاعظم لم یکن خالیا من اشکالات غیر منحله ، شیخ انصاری رحمه الله علیه فرمود لای در لاضرر ، لای نفی است منفی خود ضرر است ؟ نخیر ، چیه ؟ حکم ضرری است ، حالا یا از باب مجاز در حذف است یعنی حکم محذوف است مثل فاسئلوا القریه که اهلی در تقدیر است و حذف شده است و یا از باب مجاز در کلمه است لا ضرر استعمال شده در لاحکم ضرری ، هرکدامش باشد ولی اشکالاتی دارد اشکالاتی دارد

اشکالاتش را قبلا گفتیم اشکالات مشترکه و اشکالات مختصه را توضیح دادیم یکی از اشکالات این بود که این فرمایش مستلزم تخصیص اکثر مستهجن است و تخصیص اکثر مستهجن در کلام حکیم شایسته نیست شاید اشکالات دیگر هم داشت ، ثانیا شما ملاحضه کنید قضیه ی سمره بن جندب از مهمترین قضاوت های پیامبر است از مهمترین قضاوت های پیامبر است اگر صرفا لای نفی باشد معنایش اخبار است یعنی در شریعت اسلام خدا ضرر جعل نکرده حکم ضرری جعل نکرده اخبار است ، اینکه قضایا نخواهد بود جزء قضایای پیامبر نخواهد بود ، اضف الی ذلک که مختاره من المذهب یعنی اون کلام شیخ مستلزم آن است که حدیث از قضاوت های پیامبر نباشد با اینکه از قضایا هست بل قیل من اشهرما قضا به النبی از مشهورترین موارد قضاوت پیامبر است و لا اجد ای تناسب اگر بناباشد لا ضرر و لاضرار نفی باشد و معنایش این است که پیامبر مسئله گفته و فرموده خدا حکم ضرری جعل نکرده این لا ضرر و لاضرار معنایش این است طبق نظر شیخ ، خب صدر این روایت چیه ؟ داستان سمره بن جندب و شکایت رجل انصاری و فرمان پیامبر اذهب و اقلع و ارم بها فرمود برو درختش را بکن جلویش بنداز ، این صدر روایت با اون ذیلی که لا ضرر و لاضرار یعنی دارم مسئله میگم ، حکم ضرری جعل نشده اصلا هیچ تناسبی ندارد بین صدر و ذیل و لا یوجد ای تناسب بین صدر الواقعه و ذیلها فان شان حدیث و ان کانت غیر مروی فی کتب العامه الا انه مروی فی کتبنا در کتب ما آمده و قد عرفت ان الصدر متضمن صدر روایت متضمن رفع شکایت از مظلوم است و جلوی ظالم را گرفتن است و سلطنت مطلقه ی پیامبر است و بعد فرموده برو درختش را بکن جلویش بیانداز این چه ربطی دارد به لاضرر و لاضرار به معنای اینکه حکم ضرری جعل نشده ؟ بنابراین همه ی اینها را که نگاه میکنیم امثال این ترکیب های رایج در کلمات فصحا در آثار شرعیه از بیوت پیامبر ، اینجور موارد نمیشود که صدر و ذیل هیچ تناسبی نداشته باشد ، گفت کلنگ از آسمان افتاد و نشکست و الا من کجا و بی وفایی، خب این چه ربطی دارد ، سر کوه نیشابور برف دارد به رودمعجن چناری میبریدن ، خب این صدر و ذیل چه ربطی بهم دارند ؟ اگر بنا باشد لاضرر و لا ضرار نفی حکم ضرری باشد تناسبش با قضیه ی رجل انصاری مثل همین شعر می شود ، البته از این شعرها زیاد گفته اند ،

بنابراین در آثار رسول خدا ، ائمه ی هدی که آنها به قول روایت آمده است که امیر المومنین علیه السلام نه تا کلمه در سه موضوع فرمودند فقعت عین البلاغه چشم بلاغت را در آورد یعنی حقیقت بلاغت که سه تا از اون کلمات در عبودیت است فرمود الهی کفی بی عزا ان اکون لک عبدا و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا انت کما احب فجعلنی کما تحب یا حضرت فرمودند که کمک کنید به مردم تکن امیره ، همینجوری از کسی چیزی نخوان تکن اسیره و امثال اینها ، این خاندانی که در بلاغت گوی سبقت را از همه برده اند گفتند که جمع شدند چندین سال پیش که مثل قرآن بیاورید قرآن فرموده هر کسی که شک دارد بر آنچه بر پیامبر نازل کردیم یک سوره مثلش را بیاورد ، تلاش کردند یکی ازاونها گفت بابا این قرآن یک اخ القرآنی دارد که نهج البلاغه است شما کلامی مثل نهج البلاغه بیاورید بعد بروید مثل قرآنش را بیاورید ، جمع آوری های مرحوم سید رضی از کلمات امیر المومنین علیه السلام نهج البلاغه سبک و روش بلاغت، خب حالا شما بگویید اینها یک جمله ای فرمودند داستان سمره بن جندب و رجل و انصاری و همه اینها هست بعد هم فرموده حکم ضرری ، مسئله میگویم ، حکم ضرری در اسلام جعل نشده است ، خب این چه ربطی دارد ؟ مگر اینکه بگویید مرحوم والد قائل به ربط نبود ،

بعد می فرماید که خب این در رابطه با کلام شیخ انصاری ، اما اینکه کلام صاحب کفایه که فرمودند نفی حکم به لسان نفی موضوع یعنی نفی جنس ادعائا

اولا این فرمایش شما که نفی ادعائی حقیقت ادعائی نیست ، قبلا توضیح دادیم و البته نفی حکم به لسان نفی موضوع در جای خودش درست است ما حرفی نداریم اما ربطی به این روایت ندارد شما بگو نفی حکم به لسان نفی موضوع است نتیجه چی میخواهد بشود ؟ نتیجه اش با کلام شیخ انصاری یکی است منتهی شیخ انصاری فرمود مستقیم نفی حکم است ، شما میگویید مستقیم نفی موضوع است و مراد نفی حکم است یعنی پیامبر دارد مسئله ی شرعی می گوید ضرر در اسلام نیست ، خب این چه ربطی به قبلش دارد اخه ؟ چه ربطی دارد به موضوعی که مد نظر است ؟

بنابراین این یک

ثانیا لاضرر و لاضرار فی الاسلام وقتی میشود فرمایشات شما را گفت که واقعا حکم ضرری در اسلام نباشد نباشد اصلا ، خیلیها داریم جهاد به حسب ظاهر ضرر است ، پرداخت زکات به حسب ظاهر ضرر مالی است و الی غیر ذلک ، پس این چطور میخواهید بگویید لاضرر ولاضرار ؟ لاضرر و لاضراری ندارد ،

پس از این جهت هم این مطلب قابل قبول نیست و لذا بهترین حرف ، حرف مرحوم شریعت اصفهانی است که فرمود اینجا نهی است نفی نیست منتهی از این جهت فرمایش ایشان درست است اما از اینکه نهی الهی گرفته بودند ما قبول نکردیم ، نهی حکومتی است با همان توضیحی که گفتیم

این حاصل کلام امام رضوان الله تعالی علیه بود بعد امام رحمه الله علیه یک اشکالی را از شیخ انصاری نقل کرده اند بر روایت و از اشکال جواب داده اند ، اشکال شیخ انصاری این است : بابا پیامبر فرموده لاضرر و لاضرار فی الاسلام ولی خود پیامبر فرمود درختش را بکن جلویش بنداز خب درختی که بکنی جلویش بندازی چه ارزشی دارد ؟ اون درخت تا وقتی ارزش دارد که در زمین باشد و میوه ای داشته باشد و الا درخت کسی را بکنی و جلویش بندازی این خودش با این لاضرر و لا ضرار سازش ندارد چرا پیامبر چنین کاری کرده ؟ کانه اشکال بگیرند به پیامبر که کار شما کار درستی نبود ، مخالف با الناس مسلطون علی اموالهم و امثال اینهاست ، اشکالی شیخ انصاری فرموده اشکال شیخ انصاری را ان شاء الله قشنگ تبیین کنیم که آیا جواب قابل جواب است یا نه ؟