1402/11/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/خاتمة: في شرائط الأُصول /قاعده لاضرر(معنای لاضرر و توضیح حقیقت ادعائی)
امام رضوان الله علیه درباره ی قاعده ی لاضرر و لا ضرار فرمودند به اینکه : این نفی ادعائی است حقیقت ادعائی است منتهی فرمودند حقیقت ادعائی به این شکلی که من می گویم : نه حقیقت ادعائی ای که محقق صاحب کفایه فرمود و نه حقیقت ادعائی که مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حائری بیان داشته اند
امام رضوان الله علیه می فرمایند به اینکه حقیقت ادعائی چطوریه ؟ جلسه ی قبل عرض کردم ، علائق مجازیت را در جلسه ی قبل تذکر دادم شمردم علاقه ی سببیت و مسببیت ، علاقه ی حال و محل ، علاقه ی جزء و کل و امثال اینها
فرمودند به اینکه در مورد بحث که لاضرر و لاضرار است حقیقت ادعائی را چطوری درست می کنیم ؟ حقیقت ادعائی معنایش این است که ما یک مصداق ادعائی درست بکنیم بعد لفظ را در معنای حقیقی به کار ببریم و مراد این مصداق ادعائی باشد ، جلسه ی قبل عرض کردم مثلا ما میخوهیم در رجل شجاع اسد را به کار ببریم نمی گوییم زید اسد فی الشجاعه اینکه بلاغت ندارد می خواهیم بگوییم این رجل شجاع آنقدر در شجاعت بالا رفته است که اسد هم چیزی حساب نمی شود لذا این کالاسد نیست بلکه خود است بلکه مصداق اعلای اسد است چنانکه در این جمله ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود نسبت به امیر المومنین اسد الله و اسد رسوله ، اینکه فرمود اسد الله و اسد رسوله یعنی هو کالاسد ؟ این خیلی مرتبه ی پایینی است هو کالاسد نیست ما میخواهیم بگویید آنچه که اسد مظهر او هست و نماد او هست چی هست ؟ شجاعت است اسد نماد شجاعت است شما اگر شخصی را به اسد تشبیه می کنید نه اینکه دارای مو و نمیدانم و پشم و اینها اینجوری که نمیخواهید تشبیه کنید میخواهید بگویید اسد نماد شجاعت است من میخواهم بگویم این شخص در شجاعت اونقدر بالاست که بگویید کالاسد ، ولی ما در موضوع اسد الله و اسد رسوله میخواهیم بگوییم اگر تمام اسدهای عالم هم جمع بشوند و شجاعتشان را یکجا قرار بدهند مانند اسدالله نیست بنابراین اگر اسد نماد شجاعت است ما میخواهیم بگوییم امیر المومنین علیه السلام اظهر و اشد مصادیق این شجاعت است پس بنابراین حقیقتا او اسد است و واقعا او اسد است و ما اسد را در اسد واقعی استعمال می کنیم منتهی مصداق ادعائی میخواهیم بگوییم اگر اسد نماد شجاعت است این شخصی که ما میگوییم در این نماد بودنش اشهر است و مهم تر است
بنابراین پس یکی از مواردی که علاقه ی مجازیت است بحث سبب و مسببیت است یعنی گاهی شما لفظ سبب را برای مسبب به کار می برید گاهی لفظ مسبب را برای سبب به کار میبرید منتهی مجازا ، مسبب میگویید سبب را اراده می کنید سبب را میگویید مسبب را اراده می کنید منتهی گاهی شما در حقیقت ادعائیه مسبب را می گویید خود مسبب را اراده می کنید منتهی مصداق ادعائی مسبب را مصداق ادعائی مسبب را اراده می کنید نه اینکه مسبب را بگویید سبب را اینکه باشه میشود مجاز ، استعمال در غیر موضوع له می شود ، در مورد بحث لاضرر ولاضرار فی الاسلام چی میخواهیم بگوییم ؟ میخواهیم بگوییم چیزی که موجب میشود احکام ضرری باشد چیه ؟ فرض کنید وضو ضرری است وضو ضرری است یا روزه ضرری است یا حکمی دیگر از احکام ضرری است آیا این حکم وضو گرفتن ضرری است آیا فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق ضرری است ؟ اینکه فی نفسه ضرری نیست اطلاق الدلیل یوجب الضرر وقتی بگوید فاغسلوا وجوهکم یعنی سالم باشی فاغسلوا در هر حالتی فاغسلوا اگر این فاغسلوا اطلاق داشته باشد یوجب الضرر و اگر اطلاق نداشته باشد اصلا ضرری در کار نیست ، خب ما ادعا می کنیم تمام این اطلاقات با لا ضرر تقریب شده بنابراین این احکامی که یترتب علیه الضرر اصلا اطلاق ندارد اگر اطلاق ندارد جای ضرر را نمی گیرد مصداق ضرر را نمی گیرد اگر اطلاق ندارد پس احکام شریعت واقعا و حقیقتا لاضرر است اما این لا ضرر را چه جور به حقیقت ادعائی ؟ میگوییم وقتی اطلاق ندارد پس حکمی ندارد که ضرر داشته باشد پس حکمی که ضرر داشته باشد ندارد این لا ضرر که دلیل حاکم است جلوی اون اطلاقات را می گیرد اگر گفتیم اطلاقی در شریعت نیست که ضرر برش مترتب بشود پس شما راحت راحت واقعا و حقیقتا میگویید لاضرر و لا ضرار فی الاسلام پس بنابراین حقیقت ادعائی است به این شکلی که گفتم یعنی این دلیل جلوی این اطلاق و عمومات را می گیرد اگر اطلاق و عموماتی نبود حکمی که ضرر داشته باشد نیست چون شما اون حکم ضرری را با اطلاق یا عموم میخواهید ثابت کنید میگویید فاغسلوا وجوهکم اگر همه حالات را بگیرد یترتب علیه الضرر ولی اگر گفتیم از هم اول اطلاقش شامل مورد ضرر نمی شود پس بنابراین لاضرر ، چرا ؟ چون اون مصداق ضرر را این اطلاق دلیل شاملش نبود تا یترتب علیه الضرر ، اگر اطلاق نداشت ما فاغسلوا وجوهکم در آنجا نداریم اگر نداریم بنابراین لا ضرر ، پس نفی ضرر است حقیقت ادعائی هم هست اما به این شکلی که ما داریم میگوییم یعنی وقتی اطلاقی و عمومی در شریعت نبود تا احکام ضرریه را شامل بشود ما میتوانیم ادعا کنیم اصلا ضرری نیست واقعا و حقیقتا ضرری وجود ندارد
پس بنابراین با این شکل تبیین می کنیم هم حقیقت ادعائی است هم این جمله ی شریف معنای واقعی خودش را پیدا میکند
این هم سبک دیگری و بیان دیگری برای حقیقت ادعائی
امام رضوان الله تعالی علیه بعد می فرماید بعضی از اعاظم عصر مطالبی فرمودند در تقریراتشان که نظرشان به مرحوم نائینی رضوان الله علیه است می فرمایند مطالبی که این مرد بزرگ فرموده است با اون بسط و طولانیتی که بیان کرده است که ممل است و خسته کننده است ولی ما در عین حال به مطالب ایشان هم اشاره می کنیم که مطالبمان خالی از فرمایشات ایشان نباشد ، این هم یک بحث دیگری در رابطه ی با قاعده ی لاضرر و اما مطالب مرحوم نائینی رضوان الله علیه را در جلسه ی آینده میگوییم.