درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1402/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/خاتمة: في شرائط الأُصول /قاعده لاضرر(نظر مرحوم شریعت اصفهانی قدس سره در معنای لاضرر)

 

در باب ضرر و ضرار و معنای ضرر و ضرار مطالبی را از لغویین و نیز فهم عرفی گفتیم امام مطالب را نقل کردند و روایات و آیاتی که ماده ی ضرار یا ضرر در آنها به کار رفته بود امام رحمه الله علیه بر شیوه ی استدلال و مطلبی که فرمودند از آن آیات و روایات استفاده فرمودند ، در ادامه فرموده اند الفرق بین الضرر و الضرار بین ضرر و ضرار فرقی هست یا نیست ؟ مطالبی که در این فرق بیان فرموده اند می شود گفت تکرار ماسبق هست و خلاصه اش این است که ضرر در نقص مال و نفس به کار می رود و ضرار نوعا در موارد ضیق و شدت و فعل مکروه و امثال اینها به کار می رود حاصل کلام امام همین است که دیشب هم خلاصه اش را گفتیم

اما بعضی از مطالب خالی از لطف نیست که گفته بشود اول همین مطلبی که گفتم فرق من ناحیه اخری و هو ان الضرر و الضر و الاضرار و ما یشتق منهما انما یستعمل فی الضرر المالی و النفسی بخلاف الضرار فان الشایع من استعماله هو استعماله فی التضییق و الحرج و ایراد المکروه و ایقاع الکلفه این مطلب را فرمودند و بعد فرمودند ظاهرا آیات قرآن به این معنا است مجدد آیات قرآن را به تفصیل فرمودند بعد فرمودند که لغویین چه گفته اند ؟ لغویین ضرار را باب مفاعله گرفتند و به معنای مجازات یعنی ضرر در مقابل ضرر رساندن ولی امام فرمودند این لغویین ظاهرا به آیات و روایات توجه نکرده اند و آنچه که گفته اند با روایاتی که ضرار و ماده ی ضرار مثل مضار و امثال اینها به کار رفته همخوانی و تناسبی ندارد ، هذا تمام الکلام در مفاد مفردات قاعده ، ضرر معنایش چیست ؟ ضرار معنایش چیست ؟

معنای لاضرر

حالا این هیئت ترکیبیه یعنی چی ؟ لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام حالا قید فی الاسلام علی مومن داشته باشد یا نداشته باشد لا ضرر و لا ضرار این هیئت و مجموعه ی ترکیبی جمله معنایش چیه ؟

در رابطه با مفاد این قاعده یعنی این ترکیب لا و ضرر و ضرار در این موضوع نظرات مختلفی وجود دارد

در اولین تقسیم عرض بکنیم آیا لا ، لای نفی است یا لای نهی است ؟ این حرف اول است ،

فی المساله قولین :

برخی از افاضل و اعاظم مانند مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی رحمه الله تعالی علیه که شخصیتی عظیم الشان و بزرگ است و در انقلاب عراق به شهادت رسیده و شخص بسیار محقق و دقیقی است ایشان رساله ای دارند رساله فی قاعده لاضرر و لاضرار که یک رساله ی تحقیقی مفصلی است در آنجا فرموده اند لای در لا ضرر و لا ضرار ، لای نهی است از قبیل آنچه که در آیه ی شریفه آمده است و لا رفص و لا فسوق و لا جدال فی الحج چطور در این آیه ی شریفه لا رفس لا فسوق لا جدال لا لای نهی است در لا ضرر و لا ضرار هم لا لای نهی است ، معنای این حرف این است چنانکه یکی از محرمات حج رفث است جدال است فسوق است اینها از محرمات حج است یعنی حرام است در حج مجامعت با زوجه و حرام است جدل و نزاع و حرام است قسم خوردن و گفتن والله و لا والله گفتن اینها حرام است لاضرر و لاضرار هم معنایش این است که حرام است ضرر و ضرار ضرر رساندن به غیر حرام است ، پس این یک نظریه است و قائل به این نظریه مرحوم شریعت اصفهانی رحمه الله علیه است و او را مقایسه کرده است به آیه ی شریفه ی لا رفص و لا جدال و لا فسوق فی الحج ، این یک نظریه است پس لا لای نهی است و منهی و مورد نهی حکم اولیه ی اسلامی است چطور میگوییم زنا و شراب حراب است خوردن مال غیر حرام است ربا حرام است چطور این حرفا را میگوییم حرام است ضرر وضرار هم حرام است پس این قاعده بیانگر حکم اولی اسلامی است مانند سایر احکام و ادله ی بیانگر محرمات اسلامی چطور ادله ی دیگر بیانگر حکم اولی اسلامی است یعنی بماهوهو حکم اولی یعنی در شرایط عادی متعارف حکم این است پس همانطور که لا رفص و لا فسوق و لا جدال فی الحج دلالت بر تحریم میکند و بیانگر حکم اولی اسلامی است لا ضرر و لاضرار هم دلالت بر تحریم می کند و حکم اولیه اسلامی است

این کلام مرحوم شریعت اصفهانی رضوان الله تعالی علیه است.

معنای لاضرر از دیدگاه مرحوم امام قدس سره

در همینکه لا ، لای نهی باشد قول دومی هست که با قول مرحوم شریعت اصفهانی در اصل اینکه لا، لای نهی است شریک است اما در اینکه منهی حکم اولیه ی اسلامی است یا حکم ثانوی است فرق می کند این نظریه که لای نهی باشد مع اختلاف با شریعت اصفهانی فرمایشی است که امام رضوان الله تعالی علیه بیان داشته ،

فرموده است به اینکه لا ، لای نهی است اینجا حرفی نداریم ولی منهی در لا و ماهو الحرام حکم اولیه ی اسلامی نیست حکم ثانویه است از احکام ثانویه است از احکام اولیه نیست بلکه از احکام ثانویه است و نهی حکومتی اسلامی است و نهی حکومتی است بعد وارد شده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دارای سه تا منصب الهی است منصب اول منصب رسالت است که در این منصب رسالت حکم را از خدا می گیرد و بدون کم و زیاد به مردم منتقل می کند پیامبر خداست وحی را می گیرد برای مردم بیان می کند این مقام مقام رسالت است مقام دوم پیامبر مقام قضاوت است از باب یاداوود انا جعناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق پیامبر قاضی است و از طرف خداوند برای قضاوت منصوب شده است در این جایگاه قضاوتی بر کرسی قضاوت می نشیند متنازعین می آیند پیش او شاکی و متشاکی دعوایشان را مطرح می کنند شاکی اگر بینه دارد اقامه می کند اگر ندارد متشاکی قسم میخورد که فرمود انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان با قسم و بینه بین شما قضاوت می کنم این مقام قضاوت پیامبر است طبق ضوابط قضا بر کرسی قضاوت می نشیند و بر طبق موازین قضا قضاوت می کند و خصومت بین متنازعین را برطرف می کند مقام سوم پیامبر مقام حکومت اوست مقام حکومت و رهبری کلان جامعه است در باب قضاوت در یک بحث قضاوت است حل خصومت است در حکومت فرمانروایی کل است فرمانده لشکر تعیین می کند قاضی و حاکم و والی تعیین می کند به شئونات مختلف این مقام مقام ولایت پیامبر و مقام حکومت اوست در این مقام پیامبر به عنوان یک حاکم و فرمانروا باید چالش های اجتماعی را برطرف بکند گاهی بعضی از چالش های اجتماعی با احکام اولیه ی اسلام قابل حل نیست اگر ما میگوییم الناس مسلطون علی اموالهم هر کار خواستند بکنند چه برای دیگران مضر باشد یا نباشد اگر اینجور باشد مزاحمت های منافع در جامعه پیش می آید لذا عامل سقوط و امثال اینها است پیامبر در این جایگاه برای رفع چالش ها از احکام ثانویه استفاده می کند یعنی به عنوان ولی فرمان می دهد که النبی اولی منکم باموالکم و بانفسکم پیامبر بر نفس و مال شما ولایت دارد و از همین باب هم این سمره بن جندب میخواست اذیت و آزار بکند لذا حضرت فرمود برو درختش را بکن و جلویش بنداز انک رجل مضار و لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام خب شما درختی را که بکنی جلویش بندازی چه ارزشی دارد اون درخت تا موقعی که درخت است و ثمر دارد ارزشی دارد و این درخت مال غیر است پیامبر در مال غیر تصرف کرد به اون مرد انصاری فرمود برو درختش را بکن جلویش بنداز لذا اول به او پیشنهاداتی دادند فرمودند سمره این رجل انصاری از تو شکایت دارد وقتی میخواهی بری اجازه بگیر گفت یا رسول الله پای درخت خودم برم اجازه بگیرم ؟ فرمود درخت را به انصاری بده درخت دیگری میدهم گفت نمی دهم حضرت فرمودند یک باغ بجای یک درخت میدهم گفت باغ نمیخواهم درخت خودم را میخواهم فرمود یک درخت در بهشت بهت میدهم گفت نمیخواهم حضرت فرمودند یا سمره انک رجل مضار و لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام بعد فرمودند به انصاری اقلع و الرمی بها برو درختش بکن جلویش بنداز هر جا میخواهد برود برود ، این استفاده و این کار پیامبر اعمال امر حکومتی است بخاطر اینکه این شخص میخواهد مشکلی برای کسی ایجاد بکند جلویش را اینجور پیامبر گرفتند ، پس لا ، لای ناهیه است و دلالت بر حرمت می کند اما نهی نهی حکومتی است و حکم حکم ثانوی است پیامبر از ولایت خودش استفاده کرده برخلاف قانون الناس مسلطون علی اموالهم اینجا جلوی سلطنت این سمره بر مالش گرفته فرموده این سلطنتی که مضر برای دیگران باشه نمی شود جلویش را گرفتند پس نهی نهی حکومتی است و حکم از عناوین ثانویه است برای حل چالش های اجتماعی است هر دوی این نظریه در اینکه این لا ، لای نهی است مشترک اند اما بیانگر حکم اولی است یا ثانوی است با هم تفاوت دارد

این یک نظریه است در لای ، لاضرر ،

نظریه ی دوم این است که این لا ، لای نفی است حالا اگر لای نفی است منفی به لا چیست؟ بین مرحوم شیخ انصاری و صاحب کفایه و بعض دیگر از محققین اختلاف است

بعضی گفته اند منفی حکم است

بعضی گفته اند صفت محذوف است لا ضرر غیر متدارک

بعضی گفته اند نفی حکم است بلسان نفی موضوع چنانکه مرحوم محقق صاحب کفایه فرموده است

و الکلام ان شاء الله می آید.