درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1402/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/خاتمة: في شرائط الأُصول /شرط برائت شرعی (مقدار فحص لازم)

 

بحث ما در شرائط جریان اصول عملیه بود گفتیم یکی از شرائط فحص است

در مورد اصل احتیاط گفتیم الاحتیاط حسن علی کل حال ، شرطی برایش قائل نشدیم

و اما برائت عقلی گفتیم شرطش فحص است زیرا موضوع برائت عقلی عبارت است از عقاب بلابیان ، تا فحص نکردی و خاطر جمع نشدی که بیانی نیست عقاب بلابیان موضوع پیدا نمی کند تا شما حکم به قبحش بکنی یا نه ،

بحث برائت عقلی را گذراندیم بعد رسیدیم به برائت شرعی ،

در برائت شرعی که مفاد رفع ما لا یعلمون یا الناس فی سعه ما لا یعلمون است گفتیم که این ادله ی شرعیه اطلاق دارد یا عموم دارد شامل شبهه ی قبل الفحص و بعد الفحص هر دو می شود آیا دلیل بر تخصیص و تقیید داریم یا نه ؟ جلسه ی قبل چهار دلیل من الاجماع و الآیات و اخبار توقف و الانصراف ، ادله را بیان کردیم

نتیجه این شد که جریان برائت مشروط به فحص است

بحث امشب ما و این جلسه ی ما این است: اگر فحص لازم است چه مقدار فحص لازم است ؟ آیا فحص باید در حدی باشد که علم پیدا کنیم به عدم حجت شرعی بر خلاف برائت ، علم پیدا کنیم قطع پیدا کنیم یقین پیدا کنیم که لیس حجت فی البین لیس بیان من المولا ، آیا اینجوری است ؟ فحص باید در حدی باشد که علم به عدم البیان و عدم الحجت پیدا کنیم یا نه علم لازم نیست بلکه اطمینان به عدم الحجت کفایت می کند یا حتی بگو ظن به عدم الحجت کفایت می کند ؟ شما تحقیق کردی که آیا بیانی از طرف مولا رسیده یا نه تقریبا شصت هفتاد درصد رسیدی به عدم البیان که میشه ظن به عدم الحجت ،آیا همین مقدار فحص کافی است یا نه؟

علما فرمودند چنانکه در بحث از مخصص در عام اطمینان کفایت می کند در مورد فحص از دلیل در مورد اصل عملی باز هم اطمینان کفایت می کند ، چرا؟ چون شما اگر علم قطعی را معتبر بدانید بگویید در صورتی می توانیم به اخبار برائت عمل کنیم که یقین پیدا کنیم بیانی از طرف مولا نرسیده است

خب این یقین را از کجا می خواهید پیدا بکنید ؟ شما از کجا یقین وجدانی پیدا میکنید به اینکه بیانی نیست ؟ شما حدااکثر تحقیقتان تفحص و بررسیتان این است که در مظان و ابواب موجوده ی هر حکمی بروید بررسی کنید فقهای ما اعلی الله مقامهم روایات را دسته بندی کرده اند در ابواب مختلف حالا باب طهارت باب صلات باب قضا و الی غیر ذلک ، شما در هر بابی تحقیق کاملی کردید و به بیان واصلی از طرف مولا دست پیدا نکردید قسم حضرت عباس میتوانید بخورید که بیانی نیست؟ شما تحقیقتان را کامل انجام دادید ولی لعل در بابی از ابواب دیگر یک حدیثی باشد که آن حدیث مخصص باشد آن حدیث حجت باشد بیان باشد بر علیه این برائتی که شما میخواهید جاری بکنید ، اگر اینجور باشد برای شما فی کل مساله تحقیق و تفحص در تمام ابواب فقه ممکن است ؟ این در حقیقت تکلیف به غیر مقدور است یا عسر و حرج است و چنین چیزی لازم نیست

پس علم وجدانی به عدم البیان واجب نیست فحص در این مقدار لازم نیست از طرف دیگر بگویید فحص بکنیم تا ظن بعدم البیان پیدا کنیم ظن به عدم الحجت پیدا کنیم، الظن لا یغنی من الحق شیئا ظن اعتباری ندارد حجیت ندارد دلیلی بر اعتبار چنین ظنی وجود ندارد بنابراین وقتی فحص در حدی که ظن به عدم الحجت پیدا بکنید این مقدار فحص یقینا کفایت نمی کند چون دلیلی بر اعتبار چنین ظنی وجود ندارد تا تکلیف را از ما ساقط کند

و اما در باب اطمینان بعدم الحجت ، فحص پیدا کردم علم عادی پیدا کردم بعدم الحجت که ما از علم عادی تعبیر میکنیم به اطمینان چون علم وجدانی صد در صد که نیست ولی عرفا و فی نظر العرف علم است اطمینان وقتی پیدا کردی کانه علم است ، اینجور اطمینان و علمی دلیل بر حجیت داریم دلیل بر حجیتش بنای عقلا است عقلا در همه ی امور معاششان همین گونه عمل می کنند و شارع طریقه ی خاصی انتخاب نکرده از عدم ردع شارع امضای او را به دست می آوریم لذا می گوییم فحص در حدی که اطمینان بعدم البیان پیدا کنی کفایت می کند ، دلیل اعتبارش بنای عقلاست

پس الفحص لازم ، چه مقدار باید فحص کنیم ؟ در حدی که اطمینان بعدم الحجه پیدا کنیم

این یک بحث که فحص چه مقدار باید باشد

بحث دوم این است شما فرمودید الفحص واجب الفحص واجب ، این فحصی که واجب است واجب نفسی است یا واجب غیری است ؟

ما در فقه و در اصول تقسیم کردیم واجب را به واجب نفسی و واجب غیری،

واجب غیری واجبی است که واجب لاجل الغیر، وضو واجب است اگر خواستی نماز بخوانی اگر خواستی مس قرآن بکنی و امثال ذلک و الا فی حد نفسه وجوبی ندارد پس وجوبش غیری است برای تدارک مصلحت فعل دیگری است خودش فی حد نفسه مصلحت ندارد

واجب نفسی : ما کان واجبا لنفسه یعنی مصلحت در ذات خود این فعل است بخاطر بدست آوردن مصلحت خود فعل می گوییم هذا الفعل واجب

حالا که فحص که میگویید واجب ، آیا واجب نفسی است یا طریقی و غیری است ؟ آیا فحص بما هو فحص مصلحت دارد و مصلحت نفسیه دارد و واجب نفسی است یا فحص بماهو فحص مصلحت نفسیه ندارد؟ و تعلم احکام هم همین است ، تعلم احکام هم گفتیم لازمه ی همین فحص است دیگه این دو لازم ملزوم یکدیگر است

فحص را ما باید در دوجا بررسی کنیم :

یک وقت فحص می کند مکلف تا وظیفه ی شخصی خودش را بداند و به وظیفه ی شخصی اش عمل کند فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون اگر نمی دانید سوال کنید تا بدانید ، چرا بدانید؟ بخاطر اینکه عمل کنید ، پس وجوب تعلم احکام مقدمه است برای عمل به احکام ، فحص از احکام و به دست آوردن احکام مقدمه است برای عمل به احکام پس اگر ما فحص و تعلم را نگاهمان این باشد که می خواهد تکلیف شخصی را مکلف انجام بدهد برای فهم وظیفه ی خودش و عمل به وظیفه ی خودش فحص می کند و تعلم دارد اگر این است یقینا کان التعلم مقدمه للعمل کان الفحص مقدمه للعمل اگر مقدمه بود وجوبش وجوب غیری است یعنی لا یکون فیه مصلحتا فی نفسه مصلحت نفسیه ندارد وجوب نفسی ندارد لا یترتب علیه ثواب و لا علی ترکه عقاب ثواب و عقاب هم ندارد چون وجوب غیری یکی از خصائص وجوب غیری آن است که فعلش ثواب ندارد ترکش عقاب ندارد ، این در صورتی است که فحص و تعلم را با نگاه شخصی نگاه کنیم شخص فحص می کند و تعلم دارد تا وظیفه ی شخصی خودش را بداند

اما گاهی به فحص و تعلم نگاهه اجتهادی می کنیم به این معنا که در جامعه ی اسلامی نیاز است مجتهدان و صاحب نظرانی باشند که آنها احکام را از منابع شریعت استنباط کنند و در اختیار مردم قرار بدهند تا مردم عمل بکنند ، در اینجا شما به وظیفه ی شخصی کاری ندارید میگویید آقای مجتهد تکلیف دارد دقیقا احکام را بررسی کند ادله را بررسی کند کتاب و سنت را ادله ی دیگر را بررسی کند تا به یک حکم اجتهادی دست پیدا بکند بعد از اینکه به حکم اجتهادی دست پیدا کرد او را برای مقلدان بیان کند تا مقلدین عمل بکنند ، گاهی شما به فحص و تعلیم و تعلم از این جهت نگاه میکنید اگر از این دید نگاه بکنید یقینا تفقه و اجتهاد وجوب نفسی کفایی دارد وجوب نفسی کفایی دارد یعنی مصلحت نفسیه دارد چون این فعلی از افعال است خدمت بزرگی است کار بزرگی است دین بدون اجتهاد و تخصص اجتهادی برای مردم تبیین نمی شود خود این تبیین مصلحت نفسیه دارد اینکه شریعت تبیین بشود برای مردم مصلحت نفسیه دارد اگر مصلحت نفسیه دارد وجوب دارد منتهی از آن جهت که لازم نیست همه ی مردم مجتهد شوند همه ی مردم لازم نیست مجتهد شوند همینکه عده ای مجتهد شدند و احکام را استنباط کردند در اختیار دیگران قرار دادند مساله ی معزل اجتماعی از بین می رود لذا همینکه بعضی انجام دادند و موضوع منتفی شد از دیگران ساقط است پس بنابراین وجوب نفسی دارد منتهی وجوب نفسی کفایی دارد

پس آیا فحص و تعلیم تعلم وجوب غیری دارد یا وجوب نفسی دارد ؟

عرض کردیم اگر وظیفه ی شخصی مکلف مد نظر است فصح و تعلم برای عمل است جنبه ی مقدمی و طریقی دارد و وجوب وجوب غیری است و اما اگر اجتهاد است که باید در جامعه مجتهدین باشند ما کان المومنون لینفروا کافه فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینظروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون اگر برای تفقه در دین است یقینا فحص و امثال اینها وجوب نفسی دارد منتهی وجوب نفسی کفایی دارد اگر جمعی متولی این امر شدند و به این امر مشغول شدند از دیگران ساقط خواهد بود

این بحث ما در رابطه با مقدار فحص و آیا فحص طریقی است یا طریقی نیست ؟