1402/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/خاتمة: في شرائط الأُصول /شرط برائت عقلی و شرعی (فحص)
بحث در این بود که آیا رجوع به برائت عقلی می شود قبل از فحص از دلیل داشت یا رجوع به برائت عقلی نمی شود؟ آیا ممکن است یا نه ؟
استدلال شد به وجوب عقلی یکی از ادله این بود که اصلا قبل از فحص بلابیان موضوع ندارد ، تمام شد
دلیل دوم فرمایش محقق اصفهانی رحمه الله علیه بود که فرمود اقدام قبل از تفحص خود ترک تفحص تجری علیه مولاست عدوان است و تحت عنوان ظلم داخل است لذا قبیح است
این مطلب را فرمودند
از قول امام نقل کردیم که ترک فحص علت تامه ی برای قبح نیست مگر مصداق ظلم قرار بگیرد پس عنوانی است مقتضی للقبح ، علت تامه نیست
در ادامه که نشد این دلیل را کاملا بیان کنیم یک نکته ی دیگری امام دارند رحمه الله علیه فرمودند به اینکه ترک فحص اگر موجب بشود که شما اقدام کنید بر خلاف آن احتمال تکلیف اینجا را میشه گفت حالا قبیح ، اما اگر فحص هم نمی کنید احتیاط می کنید فحص نمی کنید احتیاط می کنید یعنی به محتمل التکلیف توجه می کنید فحص هم نکردید کجاش ظلم است ؟ کجای این قضیه ظلم است ؟
پس بنابراین اولا مطلق ترک فحص عنوان مقبحه نیست و ثانیا ترک الفحص اگر همراه با احتیاط باشد اصلا ظلم و مصداق برای ظلم حساب نمی شود
و اما شکل سوم و تقریر سوم برای حکم عقل این است که فرموده اند که ما علم اجمالی داریم به وجود تکالیف ، علم اجمالی اقتضا می کند عمل به همه ی محتملات را مگر اینکه فحص کنید تا این علم اجمالی تبدیل بشود به علم تفصیلی و شک بدوی و انحلال پیدا بکند و الا عقل می گوید طبق مقتضای علم اجمالی باید عمل کنی
این فرمایش و این نوع دلیل ممکن است اصلا یا بگوییم بیگانه ی از مدعا است اگر بگوییم مقصود ما از ترک الفحص شک بدوی است شک مقرون به علم اجمالی از محط بحث خارج است
یا اگر بگویید مراد از شبهه مطلق شبهه است این دلیل شما اخص از مدعاست لذا ما بیشتر از این این ادله ی عقلیه را دیگه پیچ و تاب نمی دهیم
دلیل دومی که بر وجوب فحص گفته اند البته این ، دلیل غیر از دلیل عقلی مربوط میشود به برائت شرعی منتهی ما ابتدا برائت شرعی را بگوییم بعدا ادله اش را توضیح بدهیم که آیا فحص لازم است یا لازم نیست ؟
پس در برائت عقلی فحص لازم است به همان دلیل اول را بیشتر ما پسندیدیم که اصلا بدون فحص عقاب بلابیان موضوع ندارد ،
این حرف
در برائت شرعی اولا برائت شرعی یعنی حکم به عدم تکلیف ظاهرا بر مقتضای آیات و روایات ، حکم به برائت از تکلیف و نداشتن تکلیف ظاهرا به مفاد آیات و روایات ، این معنای برائت شرعی است ، از قبیل رفع ما لا یعلمون و امثال اینها ،
خب ، آیا برائت شرعی اگه خواستید اجرا بکنید برائت شرعی را آیا فحص لازم است ؟ اول باید فحص از دلیل بکنید اگر دلیل اجتهادی پیدا نشد برائت شرعی جاری کنید یا فحص از دلیل لازم نیست ؟
حالا قبل از اینکه وارد بشویم به اینکه آیا فحص از دلیل لازم است یا نه ؟ خود دلیل برائت شرعی را بررسی می کنیم
میگوییم ادله ای که دلالت می کند بر برائت شرعی مهمترینش روایات است از قبیل این روایت : کل شیئ فیه حلال و حرام فهو لک حلال حتی تعلم الحرام منه بعینه هر چیزی که در او حرام هم وجود دارد حلال هم وجود دارد و شما نمی دانی این شیئ حلال او لیس بحلال فهو لک حلال برای تو حلال است تا وقتی حرام را به شخصه و به تفصیل بدانی
معنای این جمله ی شریفه چنانکه قبلا در باب برائت توضییح دادیم معنایش این است کل شیئ فیه حلال و حرام یعنی هر چیزی که در او دو نوع وجود دارد یک نوع حلال وجود دارد یک نوع حرام وجود دارد شما این حلال و حرامش برایتان مشتبه شده نمی دانید که این شیئ جزء اقسام حلال است یا جزء انواع حرام است ؟ مشتبه است برای شما لذا اینجا گفته اند فهو لک حلال در این مشتبه حکم کن به انه حلال حتی تعرف الحرام منه بعینه تا وقتیکه به تفصیل حرام را بشناسی اگر اینجور بگوییم این روایت اختصاص پیدا می کند به شبهات موضوعیه چنانکه قبلا گفتیم
خب، حالا یک به شکل دیگری هم گفتیم که اعم بود از شبهات موضوعیه و حکمیه که ما فعلا قبل از بحثشان کردیم تکرار نمی کنیم
خب این روایت را که نگاه کنید میگویید کل شیئ فیه حلال و حرام هر چیزی که حلال و حرام دارد و مشتبه است برای شما فهو لک حلال برایت حلال است نگفته قبل الفحص یا بعد الفحص اصلا از فحص نامی به میان نیاورده است عموم دارد چه قبل از فحص باشد چه بعد از فحص باشد فهو لک حلال فحص بکنی یا نکنی فهو لک حلال ، یعنی جائز لک الاقدام به می توانی آن فعل را انجام بدهی اقدام بکنی هیچ مانعی ندارد پس این، یکی از ادله ی برائت شرعی این روایت است
این روایت یا بگو عموم دارد بخاطر کلش یا بگو اطلاق دارد هر کدام میخواهی بگویی فرقی نمی کند قبل الفحص و بعد الفحص هر دو را شامل می شود پس اگر ما باشیم و این روایت و این دلیل ، وجوب فحص دلیلی ندارد اطلاقش یا عمومش می گوید فحص لازم نیست ، این روایت هم دلیل لفظی است عمومیت دارد کل شیئ است بنابراین تعمیم دارد و هیچ مشکلی ندارد پس عموم این دلیل می گوید به اینکه فحص لازم نیست
دلیل دوم ما این است رفع ما لا یعلمون رفع عن امتی تسعه یکی از انها ما لا یعلمون آن چیزی را که امت نمی دانند رفع عنهم از آنها برداشته شده حکمی ندارد یعنی اگر حرامی را نمی دانند رفع عنهم اگر واجبی را نمی دانند رفع عنهم تکلیفی ندارند ، این رفع ما لا یعلمون هم به عنوان یک دلیل لفظی تعمیم دارد عام است شامل می شود شبهه ی قبل الفحص و بعد الفحص را ، اطلاق و عمومش می گوید در مورد شبهه فحصی لازم نیست
ادله ی دیگر را هم اگر بررسی کنید مشابه همین ها است یا ادله اطلاق دارد یا ادله عموم دارد بنابراین شامل می شود شبهه ی قبل الفحص و بعد الفحص را اگر اینجور شد اگر ما باشیم و ادله ی برائت شرعی باید بگوییم در برائت شرعی فحص واجب نیست
این اگر ما باشیم و ادله ی شرعیه ی برائت
سوال
جواب و ادامه : بله دیگه یا آیه یا روایت ، شرعی است دیگه ،
پس اگر ما باشیم و ظاهر ادله ی برائت شرعی اقتضای ادله آن است که رجوع به برائت مشروط به فحص نیست فحص لازم نیست شما می توانید مستقیم و ابتدا به ساکن رجوع کنید به برائت ، هیچ فحصی هم نداشته باشید ، هذا بحسب الادله الاولیه
سوال
جواب و ادامه : مهم این است که تخصیصی بیاید اگر تخصیصی بیاید قبول میکنیم و اگر نیامد قبول نمی کنیم
حالا آیا دلیل بر تخصیص و تقیید این ادله وجود دارد یا ندارد ؟
ربما یقال به اینکه دلیل وجود دارد که این اطلاقات و عمومات را تقیید کنیم و تخصیص بزنیم
یکی از اون ادله : ادعای اجماع شده است ، علما فرموده اند اجماع علمای امامیه آن است که در رجوع به برائت بدون فحص جائز نیست بلکه برائت مشروط به فحص است اگر فحص از دلیل کردی و یاس از ظفر به دلیل پیدا شد آنگاه به اصل برائت مراجعه می کنیم و الا اگر فحص نکردی رجوع به برائت درست نیست
ادعای اجماع شده است من الشیعه یا حداقل من علماء الشیعه
آیا به این اجماع توجه بکنیم یا نه ؟
به قول بعض الاساتید بعضی از اجماعات را باید الفش را برداری اعتباری ندارد ، کدام اجماع اعتباری ندارد ؟ اجماعی که یا مدرک مسلم داشته باشد و یا محتمل المدرک باشد ، یا مدرک مسلم و قطعی داشته باشد و یا مدرک احتمالی داشته باشد در این صورت شما باید به مدرک مراجعه کنید اجماع بما هو اجماع دلیل تعبدی نیست باید به مدرک مراجعه کنید ، خب ، در این مساله ای که دلیل عقلی قبح عقاب بلابیان خلاصه در اینجا وجود دارد و مثل شاخ شمشاد خودش را نشان می دهد از کجا که علما به همین دلیل استدلال نکرده اند و اجماع نکرده اند ؟ از کجا که به همین دلیل تمسک نکرده اند و اجماع نکرده اند ؟ بنابراین پس اجماعشان مدرکی است یا حداقل محتمل المدرک است و اگر اجماع اینجور بود دلیل تعبدی نخواهد بود اگر دلیل تعبدی نیست مخصص ادله ی برائت نخواهد بود پس این دلیل ابتدایی که اجماع بود اعتباری ندارد و به او توجهی نمی کنیم
این یک حرفی است که بزرگان فرموده اند و آقایان هم همینجوری ردش کرده اند کلام این بزرگان را
اما دلیل بعدی براینکه فحص لازم نیست ما کلام امام رضوان الله علیه را بیان کنیم می فرماید وجوه اخری للاستدلال علی وجوب الفحص این انوار الهدایه صفحه ی 421 حاشیه ی امام رحمه الله علیه بر کفایه می فرماید ثم اعلم انه بعد تمامیت حکم العقل بوجوب الفحص و عدم معذوریت الجاهل قبل الفحص کما عرفت لا تتم یا لا تتم دعو الاجماع القطعی علی وجوبه بعد از اینکه عقل می گوید فحص واجب است ادعای اجماع تمام نیست چون این اجماع مدرکی است ضرورت قوه احتمال کون مستند المجمعین هو الدلیل العقلی لا الشرعی پس تعبد نیست اتفاقشان تعبدی و دلیل تعبدی نیست این حرف
دلیل دومی که بر وجوب فحص آورده اند ادله ای است که به ما میگوید احکام را باید یاد بگیرید تعلم احکام واجب است تعلم احکام واجب است ، ما کان المومنون لینفروا کافه فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینظروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون ، همه نمی توانند عالم بشوند چرا یک عده ای درس نمی خوانند تا فقیه بشوند تا قوم خودشان را بیایند انذار کنند پس این آیه دلالت می کند التفقه فی الدین واجب به دلیل اینکه لیتفقهوا صیغه ی امر است و صیغه ی امر ظهور در وجوب دارد و دال بر وجوب است اگر تفقه واجب است تفقه واجب است که ما احکام را بدانیم همین تفقهی که واجب است تا تفقه کردی نتیجه این است که باید تحقیق کنید بررسی کنی معنایش این است که تفحص لازم است باید بگردی تا دلیل بر احکام شرعی پیدا کنی اگر دلیل پیدا کردی طبق دلیل عمل کن پس بنابراین ادله ای که می گوید تفقه لازم است همان ادله دلالت بر وجوب فحص می کند چون شما باید بررسی کنید نمیشود که گفت که یک عالمی یک طلبه ای از محلشان رفت به نجف برای تحصیل وقتی آمدند ازش هی سوال میکردند نمی دانست گفتند چطور میشود تو چند سال در نجف بودی گفت یک روز من می رفتم استاد نبود یک روز استاد می آمد من نبودم خب اینجور که تفقه نمی شود کرد دیگه تفقه مبتنی بر این است که در مضان احکام شرعی تحقیق بکنی و تحقیق همان تفحصی است که ما اسمش را می بریم پس بنابراین ادله ی دال بر وجوب تعلیم احکام و تفقه احکام دلالت بر وجوب فحص می کند
این یک آیه از آیاتش را خواندیم فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون اگر نمی دانید سوال کنید این هم معنایش همان فحص و تحقیق و بررسی است و ادله ی دیگری که روایاتش را ان شاء الله خواهیم خواند پس گفته اند یکی از ادله ای که وجوب فحص را اثبات می کند در نتیجه مخصص ادله برائت هست ادله ای است که دلالت می کند بر وجوب تفقه در دین