1402/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/خاتمة: في شرائط الأُصول /شرط برائت عقلی (فحص)
در بحث اجرای برائت گفتیم در برائت عقلی مشروط به فحص است باید فحص کنیم آیا بیانی هست یا نیست ؟ بعد از اینکه بیانی پیدا نکردیم به برائت رجوع می کنیم چون بدون فحص از بیان موضوع قبح عقاب بلابیان تحقق پیدا نمی کند و اذا انتفی الموضوع انتفی الحکم این بحث را به تفصیل توضییح دادیم
امام رحمة الله علیه می فرماید و قد یقرر دلیل العقل بوجه آخر ،
گاهی دلیل عقلی را با توجیه دیگری توجیه کرده اند و گفته اند حکم عقل به وجوب فحص از این باب است ، آن وجه دوم چیست ؟
در وجه دوم به نظر می آید که قائل از دلیل عقل استفاده نکرده است از بنای عقلا استفاده کرده است ، ما یک دلیل عقل داریم و ادراکات عقلی داریم ادراکات عقلی داریم در مورد مسائل علمی و نظری ، گاهی ادراکات عقلی داریم در مسائل عملی ، این ادراکات عقلی در مسائل عملی اینها خودش هم متفاوت است یکسان نیست ، بعضی اوقات ادراکات عقلی از آراء محموده است ، آراء محموده یعنی قضایایی که تمام عقلای عالم اتفاق نظر دارند بر اینکه این کار خوب است باید انجام بشود یا این کار بد است نباید انجام بگیرد ، چرا عقلای عالم بماهم عقلا نظر واحد دارند ؟ بخاطر حفظ نوع انسانی کاری به دین هم ندارند کاری به منطقه و جامعه کذا و مدنیت فلان ندارند عقلا بماهم عقلا در تمام عالم ، تمام عقلا ادراکشان این است حفظ حقوق بشر لازم است حقوق بشر نباید پایمال بشود حالا در مصداقش اشتباه می کنند یک چیز است اما در اصل ادراک این قضیه اتفاق نظر دارند تمام عقلا میگویند همین است ، ظلم قبیح است همه میگویند قبیح است یعنی چه مسلمان باشد چه غیر مسلمان باشد مرد باشد زن باشد هر کسی که قدرت تمییز دارد میگوید ظلم قبیح است و وقتی کسی عدل را بفهمد یعنی چی می گوید عدل حسن است اینها را بهش میگوییم آراء محموده یعنی نظرات مورد قبول همه ی عقلای عالم ، ازش تعبیر میکنیم به سیره ی عقلا ، روش عملی عقلا ، یا گاهی میگوییم بنای عقلا ، عبارات مختلف است اما مقصود واحد است
در این تقریر دوم و دلیل عقلی و حکم عقلی از بنای عقلا استفاده شده است ، چطوری ؟ فرموده به اینکه اگر عبد احتمال تکلیف داد احتمال تکلیف داد و هیچ توجهی نکرد گفت ولش کن گفته باشند هم گفته اند بر فرض هم باشد حکمی هم باشد باشد که باشد من که نمی دانم هیچ گونه فحصی نکند هیچ گونه تحقیقی نکند که آیا حکمی هست یا نیست ؟ بدون فحص و بدون همه چیز اقدام کند و مرتکب بشود محتمل را ، بی اعتنا باشد بی توجه باشد ، عقلا می گویند اگر عبد و مولا را در نظر بگیری این کار خروج از ذی عبودیت است اجحاف در حق مولا است اجحاف در حق مولاست خروج از ذی عبودیت است و رقیت است و این ظلم است و الظلم قبیح بحکم من العقل پس بنابراین کاری به لا بیان و عدم لا بیان نداریم همینکه فحص نمی کند جرات بر علیه مولا است جسارت بر علیه مولا است این جسارت خروج از ذی رقیت و بندگی است اجحاف در حق مولا است و این کار ظلم است و الظلم قبیح لذا این کار ممنوع است عقلا ممنوع است پس یجب الفحص بحکم من العقل بخاطر اینکه خروج از ذی عبودیت لازم نیاد جسارت بر علیه مولا نشود اباحی گری و لا ابالی گری نشود حق مولا رعایت بشود و این رعایت حق مولا و وجوب فحص عین عدل است و حسن است و لازم بحکم من العقل و مخالفتش قبیح است و خروج از ذی رقیت است ظلم است و قبیح است این هم یک نوع تقریر برای دلیل عقلی بر اینکه فحص لازم است بدون فحص نمی شود به برائت مراجعه کنی ،
میگوییم که خب چه فرقی است بین این دلیل و دلیل اول ؟ دلیل اول هم می گفت فحص لازم است چون قبح عقاب بلابیان موضوعش درست میشود این هم میگوید فحص لازم است ؟
امام رحمه الله علیه فرمودند فرقش این است اگر اون دلیل اول که میگفت فحص لازم است چون قبح عقاب بلابیان موضوعش درست بشود طبق آن نظریه اگر فحص نکرد و مخالف واقع درآمد عقوبتش می کنند ، چرا عقوبتش میکنند ؟ بر مخالفت واقع چون حکم واقعی را ترک کرده لذا عقوبت می شود ولی در این وجه دوم خود عدم الفحص عقوبت دارد خود عدم الفحص کاری نداریم موافق واقع در بیاد یا مخالف واقع کاری نداریم خود این کار خروج از ذی عبودیت است خود این کار جسارت بر علیه مولا است و جسارت بر علیه مولا خودش مستلزم عقوبت است و موجب استحقاق عقوبت است پس بین این دو وجه فرق می کند
سوال
جواب و ادامه : در دلیل اول حالا اگه فحص نکرد بعدا اتفاق افتاد که اونی که مرتکب شده حرام هم نبوده هیچی نبوده پس عقوبتی در کار نیست در این تقریر دوم میگه لو فرض که بعد معلوم بشود که هیچی در کار نبوده است نفس این ترک تفحص موجب عقوبت است خودش عقوبت دارد چون تجری علیه مولا است خروج از ذی رقیت و عبودیت است و عدوان بر علیه مولا است خودش عقوبت دارد حالا مطابق با واقع در بیاد یا نیاد خیلی مهم نیست
این لازمه ی دلیل این دوم و وجه دوم است
این حرف را مرحوم محقق اصفهانی رحمه الله تعالی علیه این مطلب را بیان فرموده اند لذا اینجا فرموده اند فحص واجب است از باب این موضوع بنای عقلا
در کتاب اصول مظفر در بحث عناوین محسنه و مقبحه یک مطلبی را مرحوم مظفر توضییح داده است فرموده اند عناوین در رابطه با حسن و قبح سه حالت دارد :
بعضی عناوین علت تامه ی برای حسن اند علت تامه ی برای قبح اند هیچ چی در آنها تاثیری نمی گذارد شرایط در آنها تاثیری ندارد خصوصیات در آنها هیچ تاثیری ندارد علت تامه ی اتصاف به حسن و قبح اند مثل عدل ، کلما تحقق العدل فهو حسن عدل عنوانی است علت تامه ی برای اتصاف به حسن است چنانکه ظلم هم علت تامه لاتصاف بالقبح هر جا ظلم باشد ظلم حسن نداریم چنانکه عدل قبیح هم نداریم این یک ،
بعضی از عناوین مقتضی حسن و قبح اند یعنی لولاالمانع یتصف بالحسن او القبح ولی اگر مانع آمد لا یکون حسنا او قبیحا مثل ضرب بما هو ضرب مقتضی للقبح اما اگر للتادیب باشد چی ؟ باز هم قبیح است ؟ اگر لاتشفی باشد قبیح است بی جهت و بی دلیل باشد ولی اگر لتادیب باشد به این معنا که ادب تحقق پیدا نمی کند مگر با همین قضیه ، اگر اینجور بود یتصف بالحسن ضرب مقتضی حسن است علت تامه نیست مقتضی قبح است چنانکه کذب مقتضی للقبح اما اگر شما کسی آمده پیش شما از یک نفر دیگه بد گویی کرده است شما یک وقت راست میگویید که آقا آمد چنین و چنان درباره شما گفت عناد میشه دعوا میشه ولی شما او آمده پیش شما حرف هم زده است بعد میگویید فلانی آمد پیش ما ذکر خیر شما بود ذکر خیر شما بود این موجب الفت و موانست میشود مفسده ایجاد نمی کند گاهی اگر راست بگویی مفسده ایجاد میکند این صدقی که مفسده ایجاد میکند اصلا حسن ندارد مقتضی للحسن فی حد نفسه لو لم المانع چنانکه کذب بما هو مقتضی للقبح اما اگر موجب صلح بشود موجب نجات مومنی بشود یک چیزی نقل میکنند که وقتی ابو لولو خنجر زد به عمر در رفت از جایی که می رفت امیر المومنین روی سکویی نشسته بودند تا او رفت پنهان شد حضرت برخواستند روی اون سکوی دیگه نشستند اونایی که تعقیبش میکردند گفتند یا علی فلانی را ندیدی؟ فرمود از وقتی اینجا نشستم نه ، این گاهی موجب نجات کسی می شود اگر اینجور بشود قبح ندارد پس بعضی از عناوین مقتضی حسن و قبح هستند علت تامه نیستند
قسم سوم عناوینی هستند که نه مقتضی حسن و قبح اند نه علت تامه ، اگر عنوان محسنی بر آنها تطبیق بکند میشود حسن و اگر عنوان مقبحی بر آنها تطبیق کند میشود قبیح مثل آب خوردن فی حد نفسه اگر از بس که آب خوردی اگر این آب بخوری ضرر دارد قبیح است و اما اگر تشنه باشی حسن است اما بینابین اگر باشد لا یکون حسنا و لا قبیحا ،
با توجه به این قضیه
امام می فرمایند که ترک الفحص فی حد نفسه یتصف بالقبح علت تامه است آیا ترک الفحص فی حد نفسه علت تامه ی قبح است ؟ یا اگر چنانچه تحت عنوان ظلم درآید میشود قبیح؟ پس ترک الفحص فی حد نفسه لا یتصف بالحسن و القبح ، نعم در بعضی موارد ممکن است عنوان ظلم بر او صدق بکند در اون مواردی که عنوان ظلم صدق بکند قبیح است اما حالا اگر ترک الفحصی بود که اصلا عنوان ظلم بر او تطبیق نکرد ، من شک دارم نمی دانم این شیئ نجس است یا نجس نیست ؟ خب اصلا محل ابتلای من هم نیست حالا این نجس باشد یا نباشد من اصلا تحقیق هم نکردم این یتصف بالقبح؟ پس ترک الفحص عنوانی که علت تامه ی قبح باشد نیست مگر در برخی موارد که عنوان ظلم بر او تطبیق بکند پس این دلیل شما دلیل همه جایی که اثبات مدعا را بکند مطلقا نیست