درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1402/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/خاتمة: في شرائط الأُصول /شرط برائت عقلی (فحص)

 

صاحب کفایه فرمودند خاتمه فی شرائط الاصول خاتمه ای است در بیان شرائط اجرای اصول عملیه

اولین اصلی را که بیان فرمودند به اصل احتیاط بود فرمودند لا یعتبر فی حسنه شیئ اصلا بل یحسن علی کل حال مگر موجب اختلال نظام بشود این را صاحب کفایه فرمودند

فرمایش ایشان را با تمام صور و احتمالاتش در جلسات قبل توضیح دادیم

یکی دیگر از اصول عملیه اصل برائت عقلی است قبح عقاب بلابیان ، قبح عقاب بلا بیان ، در موردی که احتمال تکلیف می دهید ولی دلیلی از طرف شارع نرسیده بر تکلیف قبح عقاب بلابیان جاری می کنید میگویید ظاهرا دلیلی وجود ندارد و تکلیفی وجود ندارد ظاهرا ، این را بهش میگفتیم برائت عقلیه ، قبح عقاب بلابیان،

آیا رجوع به برائت عقلی شرطی دارد یا ندارد ؟

ملاحظه کنید در بحث برائت:

یا شبهه ی شما مقرون به علم اجمالی است در اکثر مواردش برائت جاری نمی شود چون علم اجمالی وجود دارد

اما گاهی شبهه ی شما شبهه ی بدوی است هیچ سابقه ی علمی و یقینی ندارید مستقیم رو به رو شدید با شبهه ، احتمال تکلیف ، در اینجا قبح عقاب بلابیان جاری می شود یا جاری نمی شود ؟ شرطی دارد یا شرطی ندارد؟

قریب به اتفاق علما فرموده اند جریان اصل برائت عقلی یک شرطی دارد و آن شرطش این است باید فحص از دلیل بکنی و یاس از ظفر به دلیل پیدا بکنی آنگاه برائت عقلی جاری کنی به مجرد اینکه شک در تکلیف داشتی عقاب بلابیان جاری نمی شود ، چرا؟چرا جاری نمی شود؟

اولا مقصود از بلابیان یعنی چی ؟ بلابیان یعنی چی ؟

کلمه ی لابیان یعنی لاحجه شرعیه فی البین ، حجت شرعی نیست یعنی آیه ی قرآنی وجود ندارد روایتی که مطلب را توضییح بدهد وجود ندارد نه علمی وجود دارد نه دلیل معتبری وجود دارد پس بیانی نیست اگر بیان نیست باید چیکار کنید ؟ برائت جاری کنید ، پس موضوع برائت عقلی بلابیان بودن است بلابیان بودن است

مقصود از بیان چیست ؟

مقصود از بیان یعنی آنچه که خدا او را جعل و انشا کرده است به پیامبرش وحی کرده است دستور تبلیغش را به پیامبر داده است پیامبر هم طبق متعارف او را تبلیغ کرده است معنای از بیان این است پس هم شارع حکم جعل کرده است و هم به پیامبر ابلاغ کرده وحی کرده و هم پیامبر او را برای مردم بیان کرده بحسب متعارف ، این مقصود از بیان واصل است

چرا ما میگوییم بحسب متعارف؟

گاهی حاکم یک مطلبی را می گوید ممکن است در صدا و سیما بگوید همه مردم ممکن است اخبار گوش نکنند اما بطور متعارف حرفش را زده اما گاهی شخص یک مطلبی دارد که فلانی باید بفهمد یک قاصد خاصی را تعیین می کند پیام را به او می دهد میگوید برو پیش فلانی حتما به خودش هم بگی به واسطه نگی این بیان واصل غیر متعارف است یعنی طبق متعارف عقلائی نیست ، متعارف عقلائی همین است که اعلان عمومی بشود

پس بنابراین مقصود از بیان ، بیان واصل به مکلف است به شکل متعارف و عقلائی

شکل متعارف چیست ؟ پیامبر ابلاغ کرده باشد

ممکن است به بعضی از اشخاص نرسیده باشد چون یا حضور نداشتند یا دنبالش نرفتند بهشون نرسیده مثل الان فی زماننا هذا مجتهدین رساله نوشتند در اختیار قرار دادند یک عده ای اصلا به رساله مراجعه نکردند هیچ مساله هم بلد نیستند خب این دیگه اینکه مراجعه نکردند و بلد نیستند مقصر خودشان هستند بیان واصل هست یعنی احکام در مظان خودش و در جای خودش موجود است که اگر مراجعه کنند می فهمند و یاد میگیرند حالا کسی مراجعه نکرده به ما ربطی ندارد پس موضوع برائت عقلی بلا بیان بودن است این لا بیان باید ثابت بشود باید لا بیان محقق بشود تا عقل بگوید العقاب قبیح باید عقاب بلابیان این موضوع تحقق پیدا بکند تا حکم قبیح از طرف عقل ثابت بشود برایش و الا اگر این موضوع تحقق پیدا نکرده است محمول و حکم قبیح هم جا ندارد و کی این موضوع تحقق پیدا می کند ؟ وقتیکه مکلف با احتمال حکم رو به رو شد یک ، به طور متعارف گشت و بیانی پیدا نکرد دو ، آن وقت عقاب بلابیان هست ، اگر عقاب بلابیان بود حکم قبیح صادر میشود و الا اگر این موضوع محقق نشود حکم عقل به قبح عقاب یقینا صادر نخواهد شد

پس بنابراین چرا در برائت عقلی فحص لازم است ؟

بخاطر اینکه بدون فحص برائت عقلی موضوع ندارد

همینجا از باب اینکه الکلام یجر الکلام ما در باب استدلال به برائت عقلی می گوییم فحص لازم است در تمسک به عموم عام هم می گوییم فحص لازم است ، در باب عام و خاص آیا شما تا یک عامی به دستتان رسید فورا می توانید بر اساس اون عام اجتهاد کنید و حکم صادر کنید یا باید فحص از مخصص کنید ؟ گفته اند باید فحص از مخصص در مظان خودش بشود اگر مخصصی پیدا نشد به عموم عام تمسک بکند

پس هم در تمسک به عموم عام فحص از مخصص لازم است و هم در برائت عقلی فحص از بیان لازم است

ماالفرق بینهما ؟ این دو فحص با هم چه فرقی میکنند ؟

محققین فرموده اند از جمله محقق نائینی رضوان الله علیه و دیگران هم تبعیت کرده اند فرموده اند به اینکه فحص در برائت عقلی اگر نباشد اصلا اصل حجت نیست اصل موضوع ندارد چون موضوعش بلابیان بودن است باید بلابیان ثابت بشود تا شما برائت جاری کنید برائت عقلی ،

پس بنابراین اصل برائت عقلی قبل از فحص حجیت ندارد اعتبار ندارد ارزش ندارد چون موضوع ندارد موضوعش محقق نیست چون موضوعش محقق نیست پس عدم جریانش از باب سالبه ی به انتفاع موضوع است موضوع اش منتفی است لذا جاری نمی شود پس بنابراین فحص در مورد برائت عقلی فحص از این است که اصلا الاصل حجه او لیس بحجه ؟ اگر موضوعش محقق شد حجت است و الا لیس بحجت ، این فحص در برائت عقلی است اما بخلاف فحص در تمسک به عموم عام که فرمودند عام بماهو عام حجه ، شما چه فحص از مخصص بکنی یا فحص از مخصص نکنی فحص از مخصص برای چیه ؟ میخواهد حجیت عام را ثابت کنی ؟ نخیر برای این نیست میخواهی ببینی آیا حجت اقوایی وجود دارد که مقدم بر عام بشود یا نه آیا حجت اقوی هست که عند التعارض باید به حجت اقوی عمل بکنی یا حجت اقوی وجود ندارد پس اصل حجیت عام معلوم است اما دنبال این می گردی که حجت اقوی هست تا بوسیله ی اون حجت اقوی دست از عام برداری یا حجت اقوی وجود ندارد ؟ پس شما فحص از مخصص در باب عموم عام فحص برای اثبات اصل حجیت عام نیست برای پیدا کردن حجت اقوی است که آیا حجت اقوی هست یا نه ؟ پس بینهما فرق است ، فرقش این است که اصل بدون فحص حجیت ندارد ولی عام حجیت ندارد منتهی میگردی که حجت اقوی نباشد پس بین این دو فرق است

و ان بعض افاضل العصر فرمودند فرقی بین اینها نیست چون حجیت عام به چی ثابت می شود ؟ دلیل بر حجیت عموم چیست ؟ بنای عقلا است بنای عقلا است بنای عقلا می گوید الظاهر حجه لذا اگر این عام ظهور در عموم دارد حجت است به بنای عقلا است اگر بنای عقلا است عقلا کی عام را حجت می دانند ؟ وقتی فحص کنی و الا عام را حجت نمی دانند عقلا تا فحص نکنی عام را حجت نمی دانند لذا ملزم می کنند مکلف را به اینکه باید فحص بکنی پس اصاله العموم ایضا لیست بحجه قبل الفحص ، چرا؟ چون ریشه ی حجیت عموم بنای عقلا است بنای عقلایی قبل از فحص وجود ندارد اگر قبل از فحص بنای عقلا وجود ندارد بر عمل به عام پس عام قبل از فحص حجیت ندارد دلیل بر حجیتش بنای عقلا است عقلا همچنین بنایی ندارند و سیره ای ندارند لذا فرقی بین فحص در آن مکان و در اینجا فرقی نیست هر دو فحص برای اثبات اصل حجیت است که آیا حجه او لیس بحجه ؟

این بحثی که در رابطه با برائت عقلی بود پس برائت عقلی جریانش یک شرطی دارد و آن شرطش فحص از بیان است بدون فحص اصل جاری نمی شود

سوال

جواب و ادامه : خب بله دیگه ، ما هم وقتی دلیلی نداشتیم به اصل مراجعه میکنیم تا دلیلی داشتیم اصل موضوعش منتفی است الاصل دلیل حیث لا دلیل

این بحث در رابطه با برائت عقلی ، و اما برائت شرعی که عبارت است از رفع ما لا یعلمون آیا شرطی دارد جریانش یا نه؟