1402/10/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/خاتمة: في شرائط الأُصول /شرط حسن احتیاط(بررسی اشکالاتی بر حسن احتیاط)
صاحب کفایه فرموده است به اینکه خاتمه فی شرائط الاصول در این خاتمه شرائط جریان اصول را نقل می کنیم
آیا اصول عملیه استفاده از آنها قید و شرطی دارد یا ندارد ؟
فرموده اند به اینکه یکی یکی اصول را بررسی می کنیم
اما اصل اول : اصاله الاحتیاط ، آیا جریان اصل احتیاط شرطی و قیدی دارد یا هیچ شرط و قیدی ندارد ؟
باید عرض بکنیم که احتیاط علی قسمین در تقسیم اولیه ، الاحتیاط علی قسمین :
اول شبهه ای که در آنجا می خواهیم احتیاط کنیم شبهه بدویه ، در شبهه ی بدوی می خواهیم احتیاط کنیم
قسم دوم از جریان احتیاط : احتیاط در اطراف علم اجمالی است : شبهه ی مقرون به علم اجمالی ،
گاهی شبهه ی ما بدوی است یعنی ابتدا نه علمی به حکم داریم نه علم به موضوع داریم به هیچی از اینها علم نداریم نه علم تفصیلی نه علم اجمالی هیچی نداریم ، مواجه شدیم با احتمال تکلیف حالا یا احتمال حرمت و یا احتمال وجوب ، مواجه شدیم با احتمال تکلیف اصلا علمی هم در کار نیست ، اینجا را بهش می گوییم شبهه ی بدویه ، در شبهه ی بدویه آیا احتیاط جاری می شود یا نه جریان احتیاط قید و شرط دارد ؟
بزرگان فرموده اند در شبهه ی بدویه احتیاط صور مختلف دارد:
یک: شبهه ی بدویه حکمیه باشد
دو: شبهه ی بدویه موضوعیه باشد
این دو صورت کلی ، شبهه ی بدویه حکمیه است یا موضوعیه است ؟
در هر دو صورت آیا جایی که شما شبهه ی بدویه دارید آیا بر خلاف احتیاط حجت و ظنی دارید یا ندارید یا حجتی ندارید ؟ حجت دارید یا ندارید ؟ علم ندارید مثلا من ظهر جمعه شبهه ی بدویه دارم هل الجمعه واجبه او الظهر ؟ شبهه دارم ولی یک خبر واحد معتبری می گوید صلات الجمعه واجبه ، درست است من یقین ندارم به وجوب جمعه اما حجت بر وجوب جمعه دارم حالا همینجا خواسته باشم احتیاط کنم هم ظهر بخوانم هم جمعه بخوانم این درست است یا درست نیست ؟
پس بنابراین شبهه ی بدویه یا شبهه ی موضوعیه است و یا شبهه ی حکمیه است ، در هر دو صورت یا برخلاف احتیاط حجت داریم یا حجت نداریم این هم حالت بعدی
در تمام این صور آیا عمل به احتیاط اختلال نظام ایجاد می کند یا نمی کند ؟ عمل به احتیاط عسر و حرج هست یا عسر و حرج نیست ؟ آیا عمل به احتیاط خلاف احتیاط هست یا نیست ؟ اینها صور مختلفی است که باید بررسی بشود باید بررسی بشود
صور مختلف دارد در بعضی از این صور عمل به احتیاط حسن است و در بعضی از صور عمل به احتیاط ممنوع است پس مساله در شبهه ی بدویه صور مختلف دارد حالا من دقیق نشمردم ولی همینی که من گفتم شاید ده تا صورت پیدا کرد حکم یکی یکی اون صور چطوریه ؟
در مورد علم اجمالی شبهه ی در اطراف علم اجمالی آیا در آن مورد احتیاط بگوییم یا نگوییم ؟ علم اجمالیش چطوریه ؟ آیا علم اجمالی انحلال پیدا کرده نکرده چطوری میشه خلاصه ؟
به تفصیل باید بررسی بشود
حالا صاحب کفایه حرف ایشان را بخوانیم ولی به حرف تنهای ایشان اکتفا نمی کنیم میفرماید اما الاحتیاط یعنی استفاده ی از اصل احتیاط فلا یعتبر فی حسنه شیئ اصلا در اینکه الاحتیاط حسن علی کل حال هیچ تردیدی نیست معنایش این است که عمل به اصل احتیاط شرطی ندارد قیدی ندارد بلکه می فرماید بل یحسن علی کل حال الا اذا کان موجبا لاختلال النظام مگر وقتی که احتیاط موجب اختلال نظام بشود ، اختلال نظام بشود یعنی چی یعنی جامعه بهم بریزد ؟ نه ، همینکه نظام معیشت خود انسان هم بهم ریخت ریخته دیگه اگر بنا باشد هر وقت خواست نماز بخواند به ده طرف نماز بخواند این کار و کاسبی اش هیچ زندگی اش باید مختل بشود همه چیز از بین برود ، اگر اختلال نظام بود چون اختلال نظام منفور شارع است و مبغوض شارع است این احتیاط دیگر حسنی نخواهد داشت
و لا تفاوت فیه می فرماید فرقی هم نمی کند احتیاط در معاملات باشد یا در عبادات باشد یا در عبادات باشد
معاملات در اینجا به معنای داد و ستد نیست معاملات به معنای اعم است یعنی ما لا یعتبر فیه قصد القربه چیزی که قصد قربت شرط نیست مقابل عبادت به معنای خاص است یعنی ما یعتبر فیه قصد القربه
می فرماید فرقی نمی کند مطلقا اینها را همه اش حساب کتاب دارد و لو کان موجبا لتکرار فیها در عبادت موجب تکرار هم باشد احتیاط مانعی ندارد و توهم کون التکرار عبسا و لعبا بامر المولا و هو ینافی قصد الفلان فاسد ، اینجا صاحب کفایه وارد شده در بیان اشکالات ، پس صاحب کفایه قرص و محکم فرموده است الاحتیاط حسن علی کل حال ، درست شد ؟
اشکالاتی که در باب جریان اصل احتیاط وجود دارد متفاوت است
یک: اشکال اول این است که امتثال امر اطاعت امر وقتی است که عامل محرک انسان امر مولا باشد عامل محرک انسان امر مولا باشد ، گفت در دائره ی امکان ما نقطه ی تسلیمیم ، امر هر چه تو بنمایی حکم هر چه تو فرمایی ، ولی باید امر باشد پس عبادیت عبادت وقتی تحقق پیدا می کند که محرک انسان نحو العمل امر مولا باشد امر ما را وادار کرده است که این فعل را انجام بدهیم اگر اینجور است سوال میکنیم در مورد احتیاط کدام امر محرک ما است ؟
شما شبهه ی بدویه است اصلا نمی دانید امری هست یا نیست ؟ نمی دانید امری هست یا نیست ؟ این امری که نمی دانید هست یا نیست چجوری محرک شما است ؟ ببینید امر در صورتی محرک شما خواهد بود که یک: واقعیت داشته باشد امری باشد و ثانیا به دست شما رسیده باشد اگر امری نبود یا این امر اصلا به دست شما نرسیده بود آیا شما شیئ که شما را تحریک کند نحو العمل وجود دارد ؟ باعثیت شما یعنی انگیزه ی شما برای عمل تحریک شما به نحو العمل و امثال اینها از امر سرچشمه نگرفته است چون امری نیست یا اگر فی الواقع امری هم باشد به دست شما نرسیده شیئی که به دست شما نرسیده است شما خودتان می گویید شبهه بدویه است اصلا هیچ داعویت و محرکیتی ندارد پس آنچه را که شما انجام می دهید برای چی انجام می دهید؟ احتمال تکلیف می دهید خوشمان می آید انجام بدهیم ، این چه فایده ای دارد ؟ این عبادتی که خوشم می آید انجام بدهم چه فایده ای دارد ؟ این عبادت سرچشمه ی او امر مولا نیست فرمان مولا نیست بنابراین داعویت و باعثیتی از امر مولا نیست اگر باعثیت از امر مولا نباشد فالعباده لیست بعباده ، این اشکال اول است
پس بنابراین احتیاط شما حسنی ندارد ، چرا ؟ چون برخواسته از تصورات ذهنی شماست و خواسته خودتان است برخواسته ی از امر شارع نیست لذا چه حسنی دارد ؟ شما گفتید الاحتیاط حسن علی کل حال ؟ این چه حسنی دارد ؟ این اشکال اول و ایراد اول است
از این ایراد جواب داده اند در باب قصد قربت که قصد قربت چگونه تحقق پیدا می کند ؟ یک راه تحقق قصد قربت آن است که قصد امر مولا کنیم چون امر کرده است انجام می دهیم به داعی امر انجام میدهیم ،
دو به داعی محبوبیت فعل انجام می دهیم ، ما می دانیم که یک حیوانی را از فلاکت و بدبختی نجات بدهی یک چیزی بدهی از گرسنگی نمی رد امری در شریعت نیامده است ولی می دانیم که این کار کار نامطلوبی هم نیست محبوبیت دارد به قصد محبوبیت انجام می دهم پس قربت حاصل شد
گاهی به قصد مصلحت انجام می دهم می دانیم فعل دارای مصلحت است گرچه هنوز امری به او تعلق نگرفته به قصد مصلحت انجام می دهم
حالت دیگر هم آن است که منتسبا الی الله انجام می دهم رجائا انجام میدهم اینها همش قصد قربت تحقق پیدا می کند ، بله اینکه شما می گویید عبادیت عبادت متوقف بر آن است که باعث ما و محرک ما امر باشد ما این حرف را قبول نداریم ، نه، ممکن است محرک ما به انجام فعل محبوبیت باشد مصلحت باشد الی غیر ذلک و قربت تحقق پیدا می کند ، اصلا همین احتمال امر ، احتمال می دهم که محبوب مولا باشد احتمال می دهم ، به همین رجاء محبوبیت انجام می دهم این تقربا الی الله نیست ؟ تقربا الی الله نیست؟ پس بنابراین اصلا در عبادیت عبادت معتبر نیست که حتما امر معلوم واقعی باشد که به دست من رسیده باشد و قصد امر بکنم آنگاه عبادت تحقق پیدا کند ،چنین چیزی وجود ندارد پس این مانع برای حسن احتیاط لیس بمانع ، پس الاحتیاط حسن
اشکالات دیگری هم بر حسن احتیاط به طور مطلق آمده
یک اشکال دیگرش در خصوص عبادت است و آن این است : شما نماز برایت واجب است قبله را بلد نیستی قبله را بلد نیستی یا اصلا می دانی حالا اینها که اطراف علم اجمالی میشود
بحث کلا می دانی نماز واجب است قبله را بلد نیست به چهار طرف بیشتر و کمتر نماز می خوانی تکرار عبادت است این گفته اند به بازی گرفتن حکم خداست مسخره کردن حکم خداست دیگه مثل آدم یک نمازی بخوانی میگویند یک نفری میخواست بگوید ولاضالین هی ده مرتبه گفت و الصض والض تا اینکه یکی از مستعمین پشت سرش گفت مرض یک بگو مرتبه بگو ولضالین تمامش کن مسخره بازی برای خودت در آوردی ، بله ؟ گفتند این لعب به امر مولا است بازیچه قرار دادن عبادت است لهو است لذا احتیاط هیچ حسنی ندارد اگر مولا را مسخره کنی حسنی دارد ؟ چه حسنی دارد ؟ تمسخر استهزا بازیچه گرفتن همه چیز این هیچ حسنی ندارد هیچ حسنی ندارد
به این مطلب در کفایه در بحث امتثال اجمالی در پایان بحث قطع اشاره شده
جواب این شبهه این است که : البته مسخره کردن حکم خدا و به استهزا گرفتن هیچ تردیدی نداریم که مستهجن و قبیح است و شخصی که اینکار را انجام بدهد مستحق ذم و توبیخ است عند العقلا اصلا هیچ تردیدی نیست هیچ تردیدی نیست ولی بنده ی منقاد خداوند تعالی که به احتمالات هم توجه می کند بعد میخواهد به هر شکلی نظر مولا را جلب بکند این اصلا در مقام استهزا است ؟ واقعا استهزا به تعبیر دیگر از عناوین قصدیه است باید شخص یا در مقام استهزا کردن باشد و یا قصد استهزا داشته باشد از عناوین قصدیه است این آقایی که اینجور عمل میکند واقعا قصد استهزا دارد ؟ اصلا قصد استهزا ندارد قبله را بلد نیست منتهی از خانه هم نمیرود بیرون که از پنج نفر سوال بکند ، به چهار طرف نماز می خواند یک طرفش که قبله خواهد بود پس بنابراین استهزا هم نیست چون در تمسخر و استهزا و امثال اینها قصد معتبر است و در اینجا شخص اصلا قصد استهزا ندارد بلکه قصدش انقیاد و تسلیم در برابر خداوند تعالی است منتهی میخواهد شدت تسلیم را نشان بدهد
سوال
جواب: وسواس که اصلا باطل است ، نه ، فرض وسواس که خودش یک عنوان مستهجنی است اون که هیچ
ادامه
بنابراین اصلا لعب به امر مولا نیست و از این جهت هم هیچ مانعیتی وجود ندارد
اشکال سومی که گرفته اند این است : شما در احتیاط شما روز جمعه هم ظهر می خوانی هم جمعه میخوانی هر دو را می خوانی ازت سوال میکنند کدام یکیش را قصد وجوب میکنی ظهر یا جمعه را ؟ یکیش بیشتر واجب نیست کدام را قصد وجوب میکنی ؟ هیچ کدام را نمی توانی قصد بکنی ، ظهر را به خصوصه نمی توانی قصد وجوب بکنی جمعه را بخصوصه نمی توانی قصد وجوب بکنی قصد وجه و تمییز ممکن نیست در بحث احتیاط ، اگر قصد وجه و تمییز ممکن نیست لذا احتیاط امکان ندارد که شما بگویید الاحتیاط حسن علی کل حال ، چرا احتیاط امکان ندارد ؟ چون قصد وجه نمیشود کرد اگر نمی شود واجب را با قصد وجه انجام بدهی تحقق اطاعت در خارج امکان پذیر نیست فالاحتیاط لیس بحسن ،
جوابش هم همه ی علما فرمودند اصلا قصد وجه و تمییز معتبر نیست اصلا قصد وجه و تمییز لازم نیست ، من میگویم چهار رکعت نماز ظهر میخوانم اصلا قصد وجوب هم نمی کنم قصد غیر وجوب هم نمی کنم ها ولی قصد وجوب هم نمی کنم چه مشکلی دارد ؟ اصلا قصد وجه معتبر نیست همانجایی که یقین داری قصد وجه معتبر نیست جایی که تکلیف احتمالی است به طریق اولی معتبر نیست پس بنابراین این دلیل هم به عنوان مانع حسن احتیاط قابل اعتبار و اعتماد نیست
ببینیم آیا مشکل دیگری دارد یا نه ؟