1402/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تذنیب: دوران بین جزئیت و مانعیت
آخرین تنبیهی که در پایان بحث اصاله الاشتغال بیان داشته اند محققین این است که اگر شیئی امرش مردد بود بین اینکه جزء است یا شرط است مانع است یا قاطع است اگر شیئی مردد به اینگونه چه باید بکنیم؟
ملاحظه کنید البته بعضی اینها تکرار است ولی جزء ، ما یک مجموعه ی مرکب را که در نظر بگیریم آن اشیائی که داخل در آن مرکب است بهش میگویند جزء ، شما نماز را در نظر بگیرید از تکبیر تا تسلیم و سلام این مجموعه را بهش میگویند جزء
اما یکسری اشیاء داریم که باید باشد ولی جزء مجموعه ی مرکب نیست مثل پوشش در نماز ، جزء نماز نیست وقتی اجزاء نماز را می شمارند یکی از اجزاء پوشش نیست ولی نماز بدون پوشش هم نمی شود در اینجا چه باید کرد ؟ این جزء و شرط
اما مانع و قاطع ، مانع و قاطع ، مانع به شیئی می گویند که اگر وجود داشته باشد واجب اصلا تحقق پیدا نمی کند از همان اول واجب تحقق پیدا نمی کند مثل اینکه گفته اند مو و کرک حیوان حرام گوشت لباس اگر ازش ساخته بشه برای نماز گذار مانع است یعنی اگر چنین لباسی پوشید از همان اول نماز او نماز نیست این را بهش میگویند مانع
قاطع یعنی چی ؟ قاطع عبارت است از امری و شیئی که هیئت اتصالی واجب را بهم می زند یعنی این واجب که باید اجزائش پیوسته و متصل باشد اتصال را بهم می زند مثل حرکات کثیره در وسط نماز یک مرتبه انسان مشغول قرائت است دست هایش را اینور و انور میکند و خلاصه حرکات کثیره انجام بدهد بنابراینکه بگوییم هیئت اتصالی را بهم زد لذا میشود قاطع ، اصل واجب را نمیگوید از اصل و از اول خراب است میگوید از حالا به بعد خراب شد چون هیئت اتصالی را بهم زد ،
حالا اگر شیئی امرش دائر بود بین شرطیت و مانعیت ، شرطیت و قاطعیت ، جزئیت و مانعیت ، جزئیت و قاطعیت ، اینجا چه باید بکنیم؟ باید واجب را با آن شیئ و بدون آن شیئ انجام بدهیم یا نه تکلیف شکل دیگری است ؟
فرمودند ببینید مساله صور سه گانه پیدا می کند:
یک: واجب شما یک واجب شخصی کاملا شخصی است افراد متعدده ندارد نه افراد طولی نه افراد عرضی هیچ کدام نیست مثل اینکه شما به اندازه ی چهار رکعت نماز به آخر وقت باقی مانده یک نماز عصری میتوانید بخوانید دو تا نماز عصر نمیشود خواند وقت ضیق است منتهی نمی دانید که لباس نجسی دارید لباستان نجس است نمی دانید این لباس نجس مانع است که پس باید بیرون بیاوریدش و نماز را عاریا بخوانید یا این لباس و پوشش شرط است و باید با همین لباس نجس نماز بخوانی پس این لباسی که نجس است امرش دائر است بین شرط بودن و مانع بودن و شما به اندازه ی یک نماز بیشتر هم وقت نداری اگر وقت می داشتی می گفتی یک نماز برهنه بخوان یک نماز با همین لباس بخوان ولی وقت نداری اینجا یقینا دوران بین محذورین است و قاعده تخییر است هیچ راه دیگری نداری ، این مساله اولی است
صورت دوم مساله این است که واجب یک چیز بیشتر نیست افراد طولی ندارد افراد عرضی هم ندارد یک واجب بیشتر نیست اما وقایع مختلفه دارد وقایع مختلفه دارد مثل اینکه روزه واجب است روزه ی امروز یک حقیقت بیشتر نیست افراد طولی و عرضی نداره اما روزه ی فردا هم هست درسته با این روزه ی امروز فرق دارد اما واجب فی یوم آخر و فی یوم آخر تا سی روز ماه رمضان ، درست شد ؟ حالا اگر یک امری و خصوصیتی بود نمی دانیم شرط روزه است یا مانع برای روزه است نمی دانیم شرط است یا مانع است ؟ اینجا چه باید بکنیم؟
در اینجا یک بحث تخییری را علما گفته اند ولی نیاز به توضییح دارد یقینا شما علم اجمالی دارید به اینکه هذا الشیئ اما جزء او مانع اما شرط او مانع پس یکی این پس علم اجمالی دارید که این هست منتهی در شرط بودن و مانع بودنش شک دارید قاعده اقتضا میکند احتیاط را قاعده اقتضا می کند احتیاط را ضمنا باید توجه داشته باشید که مخالفت قطعیه با علم اجمالی جایز نیست و قاعده اقتضا می کند احتیاط را ولی شما احتیاط نمی توانید بکنید خلاصه شما امروز را میخواهید روزه را با این شیئ انجام بدهید یا بدون این شیئ انجام بدهید یکیش دیگه نمی شود که شما هم با این شیئ انجام بدهید هم بدون اون ، پس برای شما احتیاط ممکن نیست اگر احتیاط ممکن نبود قاعده علم اجمالی نمی گوید برائت بلکه میگوید تخییر منتهی تخییر بدوی هست یعنی امروز اگر فعل آن شیئ را انتخاب کردی ادامه بده اگر ترکش را انتخاب کردی باز هم ادامه بده چون اگر امروز فعلش را انتخاب کردی فردا ترکش را انتخاب کردی یقین داری یکی از این دو روزه اشکال دارد یا روز اول باطل است یا روز دوم باطل است پس بنابراین تخییر هست ولی تخییر بدوی و ابتدائی است تخییر استمراری نیست همان اول هر انتخابی کردی ادامه بده چون اگر غیر او را در وقایع بعدی انجام دادی یقین به مخالفت قطعیه پیدا می کنی این هم مساله ی صورت دوم مساله
صورت سوم مساله این است که یک واجب داریم منتهی این واجب ما افراد طولی دارد یا افراد عرضی دارد افراد عرضی دارد افراد طولی دارد من اول وقت نماز شک دارم ، لباس نجسی دارم لباس دیگری ندارم نمی دانیم این لباس نجس شرط صلات است که عریانا نمیشود نماز بخوانم یا مانع صلات است باید عریانا نماز بخوانم ؟ضمنا افراد طولی دارد من از ظهر تا غروب میتوانم ده تا نماز ظهر و عصر میتوانم بخوانم ، در اینجا چه باید بگویی؟ علم اجمالی به اصل تکلیف وجود دارد ضمنا موافقت قطعیه ممکن است با تکرار عمل با تکرار عمل مع هذا الشیئ و بدون هذا الشیئ در اینجا چه باید بگوییم ؟
به شیخ اعظم انصاری نسبت داده شده است که فرموده اند اگر در اقل و اکثر قائل به احتیاط شدی اینجا هم بگو احتیاط اگر در اقل و اکثر قائل به برائت شدی اینجا هم بگو برائت هر چه اونجا گفتی ، هر چه اونجا گفتی اینجا هم بگو ، شما در اقل و اکثر شیخ انصاری رحمه الله علیه فرمود برائت شرعی یا عقلی ، برائت عقلی و شرعی هر دو را گفت خب اینجا هم بگو برائت ،
مرحوم آقای خوئی رضوان الله علیه فرمودند اصلا این موضوع ربطی به اقل و اکثر ارتباطی ندارد زیرا در مورد اقل و اکثر شما علم اجمالیتان انحلال حکمی پیدا کرد لذا از کار افتاد اقل را انجام میدهی نسبت به اکثر اصل جاری میشود هیچ مشکلی نداشت و لذا در اونجا انحلال حکمی علم اجمالی است یا به تعبیر امام رضوان الله علیه انحلال واقعی علم است زیرا ما نسبت به جزء زائد بیان نداریم حجت نداریم اگر حجت نداریم علم اجمالی خود به خود منتفی است بنابراین آنجا علم اجمالی نبود برائت جاری می کردید اما اینجا بحث این است که علم اجمالی به حال خود موجود است یعنی شما علم اجمالی دارید به ان هذا الشیئ اما مانع او شرط اما مانع او جزء ، این علم اجمالی شما نه انحلال حکمی پیدا کرده است نه انحلال واقعی پیدا کرده است اصلا انحلال ندارد اگر انحلال ندارد علم اجمالی اقتضا می کند وجوب موافقت قطعیه را وجوب موافقت قطعیه به چی هست ؟ به اینکه احتیاط کنی یک مرتبه فعل را با این شرط انجام بدهی یک مرتبه هم بدون این شرط انجام بدهی تا یقین پیدا کنی که تکلیف را انجام دادی پس مورد بحث ربطی به اقل و اکثر ندارد اصلا اقل و اکثری در کار نیست ، این تنبیه آخری به اینجا به پایان رسیده مرحوم صاحب کفایه رحمه الله علیه در پایان این بحث می فرماید به اینکه خاتمه فی شرائط جریان الاصول اینها که یکسری تنبیهات بود اما به طور کل اصول عملیه شرائطی برای جریانش دارد یا ندارد ؟
ملاحظه کنید
سوال
جواب و ادامه : بله
ادامه
مساله ای که قبل از وارد شدن در این موضوع بیان کنیم این است که ملاحظه کنید الاصل دلیل حیث لا دلیل ، گفتیم خدا رحمت کند حاج آقای رحمانی می فرمود به اینکه یک علی مردانی بود در فهندر ما گفت از بی سگی ریسمان به گردن شغال کردیم ، حالا اگر دلیل و بیان شرعی وجود نداشت حجتی وجود نداشت به اصل عملیه مراجعه میکنیم باید عدم الحجه باشد عدم الحجه اگر لازم است باشد باید چیکار کنیم؟ مرحوم صاحب کفایه فرموده یکی یکی اصول را بررسی میکنیم : احتیاط این یک ، برائت عقلی دو، برائت نقلی سه، اینها شرائطی دارد یا شرائطی ندارد ؟ فرموده حسن احتیاط که دیگه تردیدی درش نیست اما بقیه را توضیح می دهند.