1402/10/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیه چهارم: جزء متعذر، قاعده میسور
بحث ما در رابطه ی با قاعده ی میسور بود به این معنا که بعضی از اجزاء واجب اگر متعذر شد و نتوانستیم انجام بدهیم آیا واجب است اجزاء باقی مانده را انجام بدهیم یا نه اجزاء باقی مانده اتیانش واجب نیست ؟
برای اثبات وجوب اجزاء باقی مانده ی غیر متعذر به ادله ای استدلال کرده بودند از جمله قاعده ی میسور بود ، قاعده ی میسور مدرکش سه تا حدیث بود:
یک حدیث این بود که فرمود اذا امرتم بشیئ فاتوا به ما استطعتم یا فاتوا منه ما استطعتم که گفتیم این روایت دلالت بر مطلوب نمی کند توضیح دادیم
روایت دوم این روایت بود ما لا یدرک کله لایترک کله ،مرحوم آقای خوئی و دیگران احتمالات اربعه داده اند و فرمودند این روایت هم دلالت بر مطلوب نمی کند ولی ما استظهار ما از روایت این بود که این روایت دلالت بر قاعده ی میسور می کند ، چرا دلالت می کند ؟ مرحوم آقای خوئی فرموده اند مای در ما لا یدرک کله بگویید عام استغراقی باشد دومی هم عام استغراقی باشد ، ما عرض کردیم ظاهرش این است که این روایت میخواهد بگوید عام مجموعی است یعنی مرکبش ذی اجزاء است معنایش این است که اگر مرکب ذی اجزائی بعضی از اجزائش قابل درک و اتیان نبود ولی بعضی دیگرش قابل اتیان بود آن بعض دیگر را ترک نمی شود کرد بنابراین ظهور عرفی اش در این است که دلالت بر قاعده می کند این را توضیح دادیم البته هر دو روایت از نظر سند اصلا سند ندارند لذا از نظر سندی قابل اعتبار و استناد نیست اما دلالت روایت دوم همچنین خیلی مبهم و مجمل نیست
روایت سوم روایتی است که فرمود المیسور لا یسقط بالماثور ، المیسور این آقا چطور میخواهد استدلال کند؟ یعنی الذی هو میسور بعض اجزائه لا یسقط بماثوریه بعض الاجزاء این جوری باید بشه ، شیئی که دارای اجزاء مختلف است همه ی اجزائش در توان ما نیست انجام بدهیم همه اش که در توان ما نیست اجزائی که در توان ما هست انجام بدهیم برای استدلال به این روایت ما باید نگاه کنیم ببینیم این لای لا یسقط اولا لای نهی است یا لای نفی است و اگر نفی است انشاء است یا اخبار است ؟ این مطلب باید مد نظر باشد حالا اگر لای نهی باشد می گوییم المیسور لا یسقط بالماثور یعنی میسور نباید ساقط شود به ماثور ، نباید ساقط بشود ، یعنی ما وجب علی عهده المکلف اگر ماثور شد سقوط نباید داشته باشد یعنی باید ثبوت داشته باشد بر عهده ی مکلف ، معنایش این است ،
مرحوم آقای خوئی و دیگران یک ایرادی گرفته اند فرمودند ثبوت فعل خداست سقوط هم فعل خداست اگر فعل خداست تحت قدرت مکلف نیست نهی به او تعلق نمی گیرد غیر مقدور است مگر سقوط امر کار من است ؟ چنانکه ثبوت امر هم کار من نیست ، ثبوت امر به ید شارع است امر بکند سقوطش هم به ید شارع است بگوید ازش گذشتم پس بنابراین اصلا در اختیار من نیست تا اینکه بگوییم آیا اجزاء باقی مانده را باید انجام داد یا نه ؟ این اگر لا، لای نهی باشد
اما اگر لای نفی باشد دو احتمال دارد : یکی اینکه قصد به الانشاء اخبار میکنه که لا یثبت ولی معنایش این است که نباید سقوط بکند اگر اینجور شد معنایش همان نهی می شود ،
و اما اگر اخبار محض باشد المیسور لا یسقط بالمعسور داره اخبار میکند یعنی آن شیئی که به گردنت ثابت شد و موند توجه داشته باشی که الکی از گردنت ساقط نمیشود اخبار میکند این هم یک احتمال است
ظاهرش این است که این روایت اصلا ظهور در قاعده ندارد مضافا به اینکه این روایت هم سند ندارد مرسله است سند ندارد لذا به این روایات با توجه به سندشان نمی توانیم استدلال کنیم بر اینکه اجزاء باقی مانده وجوب دارد ، ماهستیم و ادله ی خاصه در مورد صلات ادله ی خاصه داریم الصلات لا یترک بحال در هیچ موقعیتی نماز نباید ترک بشود ولو اینکه با اشاره نماز بخوانید آنجا که دلیل داریم بر وجوب اجزاء باقی مانده فبها آنجاییکه دلیل نداریم با قاعده ی میسور اثبات وجوب اجزاء باقی مانده اثبات وجوب نمی شود بنابراین این قاعده ی میسور در مورد بحث ما اثری بر او مترتب نیست و اثبات وجوب اجزاء باقی مانده را نمی کند مگر اینکه در مورد خاص دلیل خاص داشته باشیم اگر دلیل خاص داشته باشیم ما تابع دلیلیم
این قاعده ی میسور تا اینجا تمام شد و لذا چنانکه معروف و مشهور است مهمتر از همه ی اشکالات اشکال سندی است بعد از اشکال سندی دلالت دو تا روایتش که اصلا دلالت واضحه نیست اصلا دلالت نیست اجمال است و ابهام ، یک روایت ما لا یدرک کله لا یترک کله ظاهرا که ظاهرش این است که دلالت بر قاعده می کند ولی با توجه به ضعف سند کاری از او ساخته نیست
از این قاعده رد می شویم وارد می شویم به بحث دیگری
علما یک تنبیه دیگری آخرین تنبیه در باب احتیاط را ذکر کرده اند و آن این است که اگر امری شیئی امرش دائر بود بین جزئیت یا شرطیت و بین مانعیت یا قاطعیت حالا اینجا چه باید کنیم؟ باید بگوییم مانع است باید بگوییم قاطع است باید بگوییم جزء است باید بگوییم شرط است چه مطلبی را در اینجا باید بگوییم ؟ علما فرموده اند مسائل مختلفی دارد ان شاء الله در جلسه آتی