1402/09/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیه سوم: بررسی روایات در زیادی سهوی
بحث ما در رابطه با زیادی سهوی بود ، نقیصه ی سهوی آیا مبطل عمل است یا نه ؟ در تنبیه اول گذشت در این تنبیه بحث ما در رابطه با زیاده ی سهوی است ، یک مطلبی جلسه ی قبل گفتیم که اصلا بعضی منکر زیادی سهوی شده اند گفته اند اصلا ما زیادی سهوی نداریم زیرا اگر شیئی را به واجب اضافه کردیم واجب مشروط است به عدم اون شیئ زائد تا اینکار را انجام دادی واجب میشود فاقد شرط ، فاقد شرط میشود نقیصه ، زائده نیست ، پس ما زیاده ی سهویه نداریم ،
عرض کردیم که علما فرموده اند زیادی سهوی داریم به دو دلیل که توضیحش گذشت
این موضوعی که توضیح دادیم این بود که اصلا زیاده معنا دارد یا معنا ندارد؟ جهت دوم بحث ما این است که این زیاده مبطل هست یا مبطل نیست ؟ زیاده مبطل هست یا زیاده مبطل نیست ؟
یک وقت هست که در این موضوع ما دنبال آیات و روایات حرکت میکنیم یعنی به آیات و روایات مراجعه میکنیم از آیات و روایات استفاده میکنیم که آیا زیادی سهوی مبطل هست یا مبطل نیست و در نتیجه عملی را که با زیادی سهوی انجام گرفته باید اعاده کنیم یا اعاده نکنیم ، صرف نظر از رجوع به روایات و ادله اگر ما باشیم و امری که به واجب شده ، اگر ما باشیم و او ، ظاهرش این است که زیادی سهوی مضر است اما باید به روایات مراجعه کنیم،
روایات در این باب سه دسته است :
یک دسته از روایات : روایاتی است که می گوید زیاده موجب بطلان است ، زیاده باطل کننده ی عمل است دیگه نفرموده زیاده سهوی باشد یا عمدی باشد این روایت را نگاه کنید : من زاد فی صلوته فعلیه الاعاده کسیکه در نمازش چیزی را اضافه کرد باید نماز را اعاده کند دیگه نفرموده زیاده عمدی باشد یا سهوی باشد ، زیاده مبطل است ، این یک دسته از روایات که حالا یک روایت را خواندیم روایات دیگر هم ممکن است باشد ،
طایفه ی دوم : روایاتی است که میگوید زیادی سهوی مبطل است به عمدی کاری ندارد نمی خواهیم بگوییم عمدی اش باطل نیست ، میخواهیم بگوییم این روایت می گوید زیادی سهوی مبطل است عمدی اش هم اصلا مد نظر نیست فرمود : اذا استیقن انه زاد فی صلاته المکتوبه لم یعتد بها فاستقبل صلاته استقبالا ، زمانیکه یقین پیدا کرد که در نماز مکتوبه و واجب اش چیزی را اضافه کرده ، اذا استیقن یعنی چی ؟ یعنی اول حواسش جمع نبود بعد فهمید یک چیزی در نماز اضافه کرده ولی اول حواسش نبود نسیان داشت سهو داشت غفلت داشت بعدا یقین پیدا کرد ، حضرت فرمودند لم یعتد بها این های بها به صلات بر می گرده یعنی به این نمازش توجه و اعتنا نکن این نماز هیچی ، لذا فاستقبل صلاته استقبالا نمازش را مجدد بخواند پس می فرماید زیادی سهویه موجب بطلان است این هم طایفه ی دوم
طایفه ی سوم: روایاتی است که میگوید اگر در ارکان زیاد و کم شد موجب بطلان است ولی زیاده در غیر ارکان اشکالی ندارد ، مثل چی ؟ مثل این حدیث معروف لا تعاد ، لا تعاد الصلات الا من خمس ، فرمود نماز در پنج مورد اعاده می شود یک الطهور اگر متوجه شد بی طهارت نماز خوانده بود و القبله معلوم شد روبه قبله نماز نخوانده و والوقت معلوم شد خارج از وقت نماز خوانده و الرکوع معلوم شد رکوع را کم و زیاد کرده و السجود سجده را کم و زیاد کرده ، ولی حالا اگر متوجه شد سوره را زیاد و کم کرده است ، این روایت میگوید اعاده ندارد ،
این سه دسته ی از روایات ، پس یک دسته از روایات می گفت کلا زیاده موجب بطلان است عمدا و سهوا
سوال:
جواب: این لا تعاد معنایش این است که در بعضی چیزها اگر عبادت فاقد آنها بود باید انجام بدی بقیه اش لازم نیست، خب ، حالا این توضیح می دهیم
ادامه
پس این روایات ما سه دسته بود :
دسته ی اول می گفت زیاده مطلقا موجب بطلان است
دسته ی دوم می گفت زیاده سهوی موجب بطلان است
دسته ی سوم می گفت فقط این پنج چیز کم و زیادش مشکل دارد و الا بقیه کم و زیادیش اشکال ندارد
سوال:
جواب: خب ما عرض کردیم ، اصلا به زیادی عمدی کاری نداریم یعنی روایت به زیادی عمدی کاری ندارد
سوال:
جواب: ما میخواهیم بگوییم این دلیل ساکت است هیچی نمی گوید به زیادی عمدی
ادامه
ما اگر باشیم و این روایات باید نسبت سنجی کنیم ، روایت اول گفت زیاده موجب بطلان است عمدی باشد یا سهوی ، رکن باشد یا غیر رکن ، روایت دوم گفت : زیادی سهوی مبطل است ما ممکنه روایت اول را چون مطلق بود روایت دوم بالنسبه به او خاص است شما اگر طبق قواعد برخورد بکنید میگویید مراد از اون زیاده روایت اول که مطلق بود این زیادی سهوی است زیادی عمدی نیست پس روایت اول را به وسیله ی روایت دوم تقییدش میکنیم این قاعده ی اصولیش است ، روایت اول عام بود اعم از عمد و سهو ، روایت دوم خصوص سهو را می گفت او مطلق است این مقید است اگر مطلق و مقید بود مطلق را بوسیله ی مقید تقیید میکنیم میگوییم اون روایت اول هم مقصودش زیادی سهوی است عمدی نیست ، شما ممکنه بگویید خب زیادی عمدی ، خب زیادی عمدی معلوم است که واجب را انجام نداده دیگه وقتی انجام نداده دیگه معلوم است نیاز به گفتن ندارد ،
خب حالا که اینجور شد اون دو طایفه ی از روایت فرض کنید طایفه ی واحده شد زیاده ی سهوی مبطل است حالا که اینجور شد این نتیجه ی اطلاق و تقیید را این نتیجه گیری را با طایفه ی سوم مقایسه میکنیم یعنی به مبارزه ی طایفه ی سوم برود
حالا ، به اونجا که رسیدیم حدیث لاتعاد اولا من جهت اخص است از این حدیث اول ، از چه جهت اخص است ؟ چون پنج مورد را گفته ولی اون روایت اول همه ی موارد و اجزاء را شامل میشد اینجا فقط پنج مورد را گفته پس بالنسبه خاص است اون عام است مقید است او مطلق است ، مضافا به اینکه بالاتر از این حدیث لا تعاد جنبه ی حکومت دارد جنبه ی حکومت دارد ، دلیل حاکم به دلیلی می گویند که شارح دلیل محکوم است این یک ، ناظر به دلیل محکوم است به این معنا که اگر دلیل محکوم نباشد دلیل حاکم لغو است و بیجا است و از حکیم صادر نمیشود ، ببینید فرموده لاتعاد الصلات پس اولا باید صلاتی واجب باشد که اون دلیل محکوم است با اجزاء و شرائط ، باید اون صلات هم دارای اجزاء و شرائط باشد این هم باید مدنظر باشد ، حالا با توجه به این قضیه لا تعاد را حالا معنا کنید ، مرکبی به نام صلات که دارای اجزاء و شرائط و امثال اینها هست اگر کسی اجزاء شرائطش را انجام نداد چه حکمی دارد ؟ حدیث لاتعاد میگوید آنچه را که ندارد اگر این پنج تا باشد تعاد اگر غیر اینها باشد لا تعاد ، پس حدیث لاتعاد حاکم است شارح است ناظر به دلیل اولی است و حتی در بحث دلیل حاکم و محکوم دلیل حاکم مقدم است مطلقا و اصلا به دلیل محکوم نگاه نمی کنند که آیا دلالتش واضح است یا نه ؟ سندش سند معتبری است یا نه ؟ دلیل حاکم چون شارح دلیل محکوم است شارح مقدم است وقتی مقدم بود در اینجا هم همین است حدیث لاتعاد مقدم است ، حالا نتیجه چی میشود ؟
این دو تا را کنار هم بگذاریم میگوییم زیادی سهوی اگر رکن باشد مثل رکوع و سجده این اعاده دارد ولی اگر رکن نباشد به مفاد لاتعاد اعاده ندارد ، این در رابطه با زیادی سهوی ،
خب، این روایات در رابطه ی با نماز است ما در رابطه با بعضی عبادات دیگه هم داریم دیگه اخه ، طواف اگر کسی زیاد کرد یا کم کرد ، طواف اگر زیاد شد یا کم باطل است یا نه ؟ اگر سهوا یک مرتبه هفت شوط رفته تمام متوجه شد داره شوط هشتم را انجام میدهد خب یک وقت هست این شوط هشتم به حجر رسیده یعنی یک هشتمی کاملا اضافه شد اینجا من جهت باطل است و من جهت باطل نیست اگر قصد بکند که این شوط اول باشد از این هفتای دوم مشکلی ندارد ولی اگر به همینجا بسنده کند اضافه است باطل است و اما اگر نقیصه بود شش شوط انجام داده خیال کرد هفت تا هست رفت مشغول سعی صفا و مروه شد متوجه شد شش تا بوده برگرده و انجام بده اگر کلا فراموش کرد وقتی آمد به شهر خودش یادش آمد که طواف را کم انجام داده است نایب بگیرد تا طوافش را کامل انجام بدهند ، پس بنابراین
سوال:
جواب: یعنی باید نایب بگیرد انجام بدهد
ادامه
خلاصه باید انجام بدهد
علی کل حال در بقیه ی اعمال مثل صلات تابع دلیلیم دلیلش چی باشه ؟ آیا زیاده موجب بطلان است یا نه ؟ تابع دلیلیم ، اگر ما باشیم و ادله بدون دلیل خاص باید این را بگوییم اگر به قصد زیاده انجام داده ممکنه بگوییم باطل است اگر قصد زیاده نداشته است همین یک کار لغوی کرده اگر رکن باشد موجب بطلان خواهد بود
این حاصل کلام در این بحث زیادی سهویه ، یک بررسی میکنیم که اگر امام رضوان الله علیه مطلب خاصی داشتند ما به مطلب ایشان نظر خاص داریم باید ببینیم که ایشون چی میفرمایند ؟ اگر غیر از این فرمودند توضیح میدهم.