درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1402/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیه دوم: شک در شرطیت یا جزئیتِ شیئ هنگام نسیان

 

تنبیه دومی که در پایان بحث اقل و اکثر ارتباطی صاحب کفایه بیان داشت این است که اگر جزئیت و شرطیت شیئی معلوم و مشخص است ، نمی دانیم این جزئیت و شرطیت مخصوص حالت ذکر و توجه است یا حالت نسیان را هم شامل میشود حالا چه باید بکنیم ؟

یک اشکالی مطرح شد مبنی بر اینکه خطاب به ناسی درست نیست ، صاحب کفایه فرمود اگر خطاب به عنوان لازم نسیان باشد عیب ندارد ، این مطلبی که فرمودند خیلی قابل قبول نبود ، چطور لازمی که در تمام حالات نسیان اون لازم باشد ؟ این خیلی قابل قبول نیست اما یک حرف دومی صاحب کفایه فرمود و آن این است که اول مولا خطاب را کلی بگوید برای همه و بعدا به یک دلیل دومی بعضی از اجزاء و شرائط را اختصاص بدهد به زمان ذکر و توجه مثل اینکه فرموده است اقم الصلوه و همه ی اجزاء و شرائط اولها التکبیر و آخرها التسلیم را گفته ، بعد در دلیل دومی بگوید اگر فلان اجزاء را فراموش کردی مانعی ندارد مثلا ، نماز باطل نیست ، اینجور بگوید ، مانعی ندارد ، این حرف ، البته ثبوتا مشکلی ایجاد نمی کند اما اثباتا دلیل می خواهد در بعضی از موارد دلیل وجود دارد مثل کتاب صلات و باب صلات دلیل وجود دارد خب یک دلیل اجزاء و شرائط را بیان داشته دلیل دومی داریم که مورد قبول همگان است لاتعاد الصلوه الا فی خمس در رابطه با پنج چیز است که ارکان است اگر آنها ترک شد اعاده دارد و الا بقیه ی اجزاء و شرائط اگر ترک شد اعاده ای در کار نیست ، این مطلب را اجمالش را در جلسه ی قبل توضییح دادیم

اما یک مقداری اگر تفصیل بیشتری بیان کنیم خالی از لطف نیست و آن تفصیلی است که مرحوم آیت الله خویی رضوان الله تعالی علیه بیان داشته و ما به کلیات او در جلسه ی قبل اشاره کردیم

ایشان می فرماید به اینکه در موردی که اصل جزئیت و شرطیت مسلم است ، شک داریم آیا مخصوص زمان ذکر و توجه است یا حال نسیان را هم شامل میشود دو مقام بحث دارد : مقام اول آن است : مقتضای ادله ی لفظیه و اصول لفظیه چیست ؟ مقام دوم آن است : که اگر اصل لفظی وجود نداشت مقتضای اصول عملیه چیست ؟

در مقام اول می فرماید مساله صور اربعه پیدا میکند ، چرا ؟ بخاطر اینکه دلیلی که بیانگر اصل واجب است بیانگر اصل واجب است یا اطلاق دارد یا اطلاق ندارد و همچنین دلیلی که بیانگر جزئیت و شرطیت است یا اطلاق دارد و یا اطلاق ندارد اگر این دو دو تا را در هم ضرب کردی چهار صورت درست میشود :

صورت اول آن است که دلیلی که بیانگر اصل واجب است هیچ اطلاقی ندارد مبهم و مجمل است فرموده است الصلوه واجبه مع اجزائه ، اطلاقی ندارد یا الصلوه واجبه ، مبهم است ، ولی دلیل جزئیت اطلاق دارد می گوید لا صلوه الا بطهور ، لاصلوه الا بفاتحه الکتاب ، نماز وقتی نماز است که حمد داشته باشد نماز وقتی نماز است که طهارت داشته باشد این دلیل جزئیت که الا بفاتحه الکتاب باشد دلیل شرطیت که الا بطهور باشد این دلیل مطلق است سواء نسی المصلی الطهور او لم ینسی ، سواءا نسی المصلی فاتحه الکتاب او لم ینسی ، فاتحه الکتاب اگر نبود نماز نماز نیست چه شخص نماز گذار فراموش کرده باشه یا نباشه ، اطلاق دارد ، اینجا دلیل شرطیت و جزئیت اطلاق دارد ، دلیل اصل واجب یک دلیل کلی است اطلاقی ندارد ، اینجا پر واضح است که دلیل جزئیت و شرطیت مقدم بر دلیل اصل واجب است اطلاقش که بیانگر جزئیت است می گوید نماز باید عن طهارت باشد باید با فاتحه الکتاب باشد و فرقی بین نسیان و عدم نسیان نیست ، این یک صورت .

صورت دوم آن است که دلیل جزئیت و دلیل شرطیت اطلاق دارد ، دلیل اصل واجب هم اطلاق دارد فرموده است اقم الصلوه سوائا کنت ناسیا لاجزائه او لم ینسی او لم یکن ناسی ، مطلق است ، اما دلیل جزئیت هم مطلق است میگوید لا صلوه الا بطهور چه فراموش بکنی چه فراموش نکنی طهور شرط است پس دلیل اصل واجب می گوید نماز باید بخوانی طهور را فراموش کرده باشی یا نکرده باشی ، لاصلوه الا بطهور می گوید باید با طهور باشی اگر فراموش کردی هیچی ، اینجا دلیل شرطیت که اطلاق دارد این اطلاقش در حقیقت تقیید کننده ی دلیل، اطلاق اصل واجب است ، او گفت طهور باشد یا نباشد این می گوید بی طهور نمی شود پس در حقیقت مقید اوست ، بالنسبه به او مطلق و مقید است و المقید مقدم ،

صورت سوم مساله این است که دلیل واجب مطلق باشد ، دلیل جزئیت و شرطیت اطلاقی نداشته باشد میگوید مثلا التشهد جزء اما نمی گوید سوائا نسیه او لم ینسی ، این را نگفته ولی دلیل اقم الصلوه یا میگوید که نماز که خواندی بعد از فراق از نماز اگر چیزی را اتیان نکرده باشی درست است مثلا ، آنجا دلیلش مطلق است دلیل اطلاق واجب مقدم است بر اطلاق جزئیت و شرطیت ،

صورت چهارم مساله این است که هیچ کدام اطلاق نداشته باشد ، دلیل اصل واجب هم اطلاق ندارد دلیل جزئیت و شرطیت هم اطلاقی ندارد، هیچ کدام اطلاقی ندارد ، اینجا چه باید بکنیم ؟ حالا شخص فاقد جزء را آورده است فاقد شرط را آورده است نسیانا ، چه بگوییم ؟ بگوییم نمازش درست است یا درست نیست ؟ فعلش درست است یا درست نیست ؟ من جهت اگر در نظر بگیریم نسبت به جزء زائد در حال نسیان شک داریم هل هو جزء او لیس بجزء میتوانید از این جهت برائت جاری کنید ، شک دارید هل هو جزء فی حال النسیان او لیس بجزء ، اگر این مطلب را گفتی نسبت به شرطیت و جزئیت در حال نسیان شبهه شبهه ی بدویه است شک بدوی است مجری برائت است اما اگر این شکل قضیه را بیان کردی گفتی می دانیم تکلیفی از طرف شارع به ما آمده برای ما آمده ، این مقدار را انجام دادیم نمی دانیم مامور به با ماتی به تطبیق می کند یا نه ؟ اصل اشتغال جاری میشود یعنی در حقیقت نمی دانی قضیه چه جوری است ؟پس نمی دانی اطاعت امر کردی یا نه ؟ اصل امر مسلم بوده پس اشتغال، در این صورت است که دست ما ، در این صورت چهارم ، دست ما از دلیل اجتهادی و لفظی کوتاه است یعنی اطلاقی در کار نیست دلیل دیگری هم نیست که به او تمسک کنیم ، چه باید بکنیم ؟ نوبت می رسد به اصول عملیه ، نوبت می رسد به اصول عملیه ، حالا که نوبت رسید به اصول عملیه باید ببینیم اصاله البرائه جاری کنیم یا اصاله الاشتغال جاری کنیم ؟

مرحوم آقای خویی فرمودند موارد دو گونه است :

گاهی موردی است که مکلف آنچه را که انجام داده فاقد جزء را انجام داده فاقد شرط را انجام داده دیگه اصلا متمکن نیست که واجب را انجام بدهد ، قدرت ندارد غیر از این انجام بدهد ، موضوع رفته دنبال کارش ، اگر چنین موردی باشد شما نسبت به جزء زائد یا شک زائد که نمی دانید حال نسیان هم بوده یا نه ، شک در اصل تکلیف دارید برائت جاری میکنید

مورد و شکل دوم قضیه این است که تمکن از اتیان مجدد داری اگر تمکن داری در حقیقت شک داری آنچه را انجام داده ای با مامور به تطبیق می کند یا تطبیق نمی کند لذا شک داری ذمه ات فارغ شد از واجب یا نه ؟ اینجا باید اصاله الاشتغال جاری بکنی

این مطلب را با همین تفصیل فرموده اند و با این تفصیل این تنبیه دوم را به پایان می رسانیم و شروع میکنیم به تنبیه سوم

تنبیه سوم این است که زیادی سهوی چیست ؟ اگر آمدی و سه تا سجده انجام دادی بجای دو تا سجده ، دو تا تشهد خواندی ، دو مرتبه حمد خواندی ، آیا این زیاده مضر هست و اینجا مانع می شود یا مانع نمی شود ؟

این مطلب باید انشاء الله به تفصیل مورد بحث قرار بگیرد.