1402/08/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیه دوم: شک در شرطیت یا جزئیتِ شیئ هنگام نسیان
الثانی انه لا یخفی ان الاصل فیما اذا شک فی جزئیت شیئ او شرطیته فی حال نسیانه عقلا و نقلا ما ذکر فی الشک فی اصل الجزئیه او الشرطیه
می فرماید : اگر ما یقین داریم که یک شیئ شرط هست ، یقین داریم که شیئ جزء واجب هست اما شک داریم این شرطیت و جزئیت مربوط به زمان التفات و توجه و ذکر است یا مطلق است حتی در حال نسیان ، حالا شخصی نسیانا عبادت بدون جزء را انجام داد یا عبادت و واجب بدون شرط را انجام داد حالا متوجه شد که شرط را نداشته جزء را نداشته حالا چیکار کند ؟
صاحب کفایه رحمه الله علیه می فرماید : اگر حدیث رفع نمی بود اگر حدیث رفع نمی بود ما می گفتیم عقلا احتیاط و شرعا هم احتیاط ، اگر حدیث رفع نمی بود هم می گفتیم شرعا احتیاط هم عقلا احتیاط ، چرا؟ چون نمی داند شک در محصل دارد دیگه ، نمی داند آنچه انجام شده محصل غرض هست یا نه ؟ یا به تعبیر دیگر راحت تر بگوییم اصلا آنچه انجام داده مامور به بوده یا نبوده ؟ اول کلام است ، مامور به فعل با جزء بوده فعل با شرط بوده ، فاقد شرط مامور به نبوده است اگر مامور به نبوده ماتی به منطبق با مامور به نیست فلا دلیل علی الاجزاء باید بگوییم کار را باید از نو انجام بدهد احتیاط کند فعلی که اخلال به جزء یا شرطش کرده است کفایت نمی کند باید مجدد انجام بدهد فرمود لولا حدیث الرفع مطلب این است ، خب حالا اگر حدیث رفع هست چیکار میشود ؟ بعد در اینجا یک مطلبی را صاحب کفایه فرموده که این مطلب صاحب کفایه در حقیقت جواب از یک اشکال است جواب از یک اشکال است
فرمودند اجزاء و شرائط اجزاء و شرائط نمی تواند مخصوص حال ذکر باشد و در حال نسیان جزئیت و شرطیت نداشته باشد ، چرا ؟ چون اصلا اهل نسیان ناسی غافل قابلیت ندارد خطاب به او تعلق بگیرد و مخاطب قرار بگیرد ، چرا ؟ چرا قابلیت ندارد؟ اشکال این است، زیرا این ناسی وقتی میخواهد مخاطب قرار بگیرد آیا توجه به نسیانش دارد یا توجه ندارد؟ اگر توجه به نسیانش پیدا کرد موضوع منتفی می شود تا گفتند ایها الناسی لا یجب علیک السوره تا گفتند ایها الناسی دیگه از نسیان در می آید دیگه حالا غافل نیست دیگه حالا متذکر است متوجه است نماز با سوره واجب است پس بنابراین یلزم من وجوده عدمه تا گفتند ایها الناسی متوجه شد که نسیان دارد نسیانش از بین می رود دیگه غافل نیست متذکر است ذاکر است پس در این صورت موضوع منتفی می شود و اگر اصلا توجه به نسیانش ندارد بگویند که ایها الناسی افعل کذا این افعل کذا برای او چه تاثیری دارد ؟ اصلا برای او هیچ تاثیری ندارد ، چرا هیچ تاثیری ندارد؟ چون اصلا هیچ متوجه نیست غافل است اگر غافل است بعث را نفهمیده اگر بعث را نفهمیده انبعاث ندارد این خطاب برای او هیچ تاثیری ندارد لذا لغو محض است اگر لغو محض باشد بنابراین اصلا اختصاص جزئیت یا شرطیت به حال ذکر درست نیست ، چرا درست نیست ؟ بخاطر اینکه خطاب ناسی محال است ، یا کلا تا خطاب را متوجه شد نسیانش از بین می رود و اگر متوجه نشد این بعث برای او هیچ انبعاث و هیچ گونه تحریکی در او ایجاد نمی کند و انگیزه ای برای او ایجاد نمی شود برای انجام کار پس بنابراین خطاب ناسی محال است
صاحب کفایه رحمه الله علیه فرموده است اصلا خطاب ناسی مانعی ندارد ، نعم اگر بگویند ایها الناسی کذا و کذا حرف شما درست است اما نمی گوید ایها الناسی کذا و کذا بلکه یک لازمی را ذکر میکند که این آقا به لازم توجه کند به لازم توجه کند و از این لازم پی به ملزومش که نسیان باشد ببرد ، یک عنوانی را بگویند که آن عنوان ملازم با نسیان باشد آن عنوان را اگر مورد خطاب قرار بدهند، ناسی مورد خطاب قرار می گیرد هم بوسیله ی اون بعث انبعاث برایش پیدا میشود و هم حالت نسیانش به حال خود باقی می ماند ، عنوان ملازم چی باشد ؟ یک عنوانی باشد دیگه ،
بر صاحب کفایه ایراد گرفته اند که این لازم چیه اولا و آیا این لازم را در همه جا می شود گفت؟ در تمام موارد نسیان بگوییم یک عنوان لازمی هست که اون عنوان لازم مورد خطاب قرار بگیرد ، این یکی از دلیل های صاحب کفایه است مبنی بر اینکه ناسی می تواند مخاطب قرار بگیرد اما نه به عنوان ناسی بلکه به عنوان ملازم
ببینید در این عبارت : او وجه الی الناسی این مطلب را صاحب کفایه به عنوان دلیل دوم تقریبا ذکر کرده است او وجه الی الناسی خطاب یخصه یک خطاب اختصاصی به ناسی بگویند به وجوبی که خالی از جزء و شرط باشد منتهی به عنوان دیگری که اون عنوان دیگر عام و همه جایی است یا خاص است نه به عنوان ناسی تا لازم بیاید استحاله ی ایجاب شیئ بر او بر این عنوان بخاطر اینکه خارج میشود از عنوان ناسی با توجیه خطاب به او لا محاله کما توهم
سوال:
جواب: ایشون هم اسم عنوانش را نمی گوید میگوید یک عنوان ملازم
ادامه
لذلک یعنی اون توهمی که کرده گفته محال است تخصیص جزئیت و شرطیت به حال ذکر و ایجاب عمل خالی منسی بر ناسی فرموده نمیشود چون ناسی مخاطب قرار نمیگیرد چون یا انبعاث ندارد یا چون تا توجه کرد نسیانش از بین می رود
این دلیل دوم در رد این قول از صاحب کفایه ، فرموده ما به عنوان ناسی خطاب نمی کنیم به عنوان ملازم ناسی خطاب میکنیم حالا اون عنوان ملازم عام باشد یا خاص موردی باشد، مثلا چی؟ مثلا گفت خوشا آنانکه هر از بر ندادند ، بله ؟ خوشا آنانکه اشتر می چرانند ، یک عنوان کلی بگوید ، یک عنوان کلی گفت که حالا اون غافل را شامل بشود ولی توجهی هم به غفلتش نداشته باشد چه عیب دارد چنین عنوانی بهش بدهند ؟ یک عنوان عامی که او را شامل بشود نسیانش هم از بین نرود ،مشکلی ندارد
این یک مطلب صاحب کفایه .
یک مطلب صاحبه کفایه این است که : بگوییم دو تا دلیل است: یک دلیل اجزاء و شرائط را واجب را با جمیع اجزاء و شرائطش واجب میکند برای همه اعم از ذاکر و ناسی ، دلیل دیگری بیاید و بگوید که فلان جزء و شرط مربوط به ذاکر است نگوید بر ناسی واجب نیست بلکه بگوید مربوط به ذاکر است ، اینجور بگوید ، چی مثلا ؟ فرموده که اقم الصلوه کذا و کذا با اجزاء و شرائط بعد فرموده که لاتعاد الصلوه الا فی خمس در پنج مورد نماز اعاده دارد یعنی اگر سوره را فراموش کردی اعاده ندارد ، تخصیص زده دیگه ، توجه فرمودید ؟ شما از حدیث لا تعاد چی می فهمید ؟ اختصاص جزئیت سوره به حالت ذکر ، اصلا اون اشکالات قبلی هم پیش نمی آید نه ناسی انبعاث و امثال اینها برایش محال است نه هیچی از بین نمی رود ممکن است عنوان دیگری هم پیدا بشود یکی از اون عناوین رفع النسیان است رفع النسیان که حدیث رفع است یکی از اون عناوین باشد بفرماید نبی فرمود رفع عن امتی تسعه اشیاء یکیش هم نسیان است ، توجه فرمودید ؟ یک عنوان دیگری با دلیل دیگری این تخصیص و اختصاص را بیان کرده این هیچ مانعی ندارد که مخصص مطلقات و اینها باشد حالا این دلیل دوم صاحب کفایه را انشاء الله با تفصیل بیشتری بیان خواهیم کرد انشاء الله و ببینیم این بیان ایشان قابل قبول است یا قابل قبول نیست ؟