درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1402/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیه اول اقل و اکثر (شک در شرطیت)، صورت سوم دوران بین تعیین و تخییر

 

بحث ما در رابطه با دوران امر بین تعیین و تخییر بود به مناسبت کلام محقق نائینی رضوان الله علیه

مرحوم آقای خوئی رحمه الله علیه فرمودند به اینکه به تفصیل دوران بین تعیین و تخییر را مطرح کنیم فرمودند دوران بین تعیین و تخییر سه صورت دارد :

قسم اول آن است که دوران بین تعیین و تخییر باشد در مقام جعل احکام واقعیه که فرموده اند مساله سه صورت پیدا میکند:

یا شما علم دارید به اینکه هر دو واجب است منتهی شک در تعیین و تخییر دارید

گاهی علم دارید که یکی واجب است اما در فعل دوم شک دارید که آیا واجب است یا مسقط است ؟ در این که مسقط است حتمی است یعنی این فعل دوم را که انجام دادی فعل اول لازم نیست انجامش بدهی اما آیا واجب است و مسقط است یعنی عدل واجب تخییری است یا نه، مسقط است و عدل واجب تخییری نیست ، این هم صورت دوم

این دو صورت به تفصیل گفته شد و تمام شد

صورت سوم این است که علم داری به اینکه فعلی واجب است اما نمی دانید این فعل عدلی هم دارد یا ندارد ؟ این فعل عدلی دارد یا ندارد ؟

در چنین صورتی چی داریم میگوییم ؟ آیا بگوییم تخییر یا بگوییم تعیین ؟

فرموده اند به اینکه بعضی اصاله الاشتغال جاری کرده اند در این مورد سوم و صورت سوم و معنای اصاله الاشتغال این است که قائل به تعیین بشوییم و تخییر را حذف کنیم ، قائلین به این نظریه سه تا دلیل آورده اند :

یک دلیل مربوط به صاحب کفایه بود گفتیم و رد شدیم

دلیل دوم را محقق نائینی فرموده اند که آن دلیل دوم محقق نائینی هم دیشب توضیح داده شد

اما دلیل سوم باز هم مربوط است به محقق نائینی رضوان الله علیه ، در دلیل سوم فرموده اند : در مقام ثبوت و در مقام اثبات واجب تخییری نیاز به موونه ی زائد دارد شک کنیم در موونه ی زائد اصل عدم آن موونه ی زائد است اگر اصل عدم را جاری کردی نتیجه اش تعیین میشود که همان اشتغال و احتیاط است

پس دلیل سوم برای اثبات اشتغال و حکم به تعیینی بودن ما افاده المحقق میرزای نائینی رضوان الله علیه ، این مرد بزرگ فرموده است به اینکه در مقام ثبوت و در مقام اثبات واجب تخییری نیاز به موونه ی زائد دارد و واجب تعیینی نیاز به موونه ی زائد ندارد شما نسبت به موونه ی زائد اصل عدم جاری می کنید پس میگویید موونه ی زائدی وجود ندارد نتیجه اش می شود تعیین پس آن شیئی که احتمال وجوبش را می دهید یا بگو علم به وجوبش داری تعیینا باید انجام بدی ، غیر را انجام بدی کفایت نمی کند

جناب آقای ایزدی که فرمودند دو مرتبه بگویید حرف درستی است زیرا ما خلاصه ی کلام محقق نائینی را گفتیم توضیح ندادیم باید توضیح بدهیم

مقام ثبوت یعنی چی و مقام اثبات یعنی چی؟

مقام ثبوت یعنی مقام واقع، واقع یعنی آنجایی که مولا تصور میکند فعلی را که می خواهد بر مکلف او را واجب کند ، مقام تصور فعل می خواهد انجام فعلی را به عهده ی مکلف بگذارد بگوید این فعل را انجام بده باید تصورش کند حالا وقتی می خواهد تصور کند اگر واجب تعیینی را تصور بکند یک شیئ را تصور می کند و بس ، دیگه تصور شیئ دیگری لازم ندارد و اگر واجب تخییری را خواسته باشد به عهده ی مکلف بگذارد باید هم این فعل اول را تصور کند هم فعل دوم را تصور کند و هم بگوید مصلحتش هم یکسان است هر کدام را انجام داد داد پس باید عدل دوم را تصور کند پس واجب تخییری نیاز به موونه ی زائد دارد در عالم ثبوت و واقع یعنی چی؟ یعنی تصور شیئ دیگر و عدل را لازم دارد در واجب تعیینی یک چیز را تصور می کند آن هم هذا الفعل و بس ولی در واجب تخییری باید عدل دومش را هم تصور بکند پس در مقام ثبوت واجب تخییری نیاز به موونه ی زائد دارد ، نمی دانیم تصور کرد عدل را یا نه ؟ اصل عدم تصور است، نتیجه ی این اعطای اصل (این دو کلمه قبل مفهوم نشد چی هست در دقیقه هشت و ثانیه هفت) چیه ؟ میگویید یک شیئ تصور کرده است و هو المتعین همین شیئ را باید انجام بدی ، این در مقام ثبوت

در مقام اثبات هم همینطوری است در مقام اثبات وقتی می خواهد امر کند به فعلی در واجب تعیینی میگوید صل و تمام نماز بخوان ، دیگه هیچی لازم ندارد بیان زائدی نمی خواهد موونه ی زائدی نمی خواهد ولی اگر تخییر را بگوید باید بگوید صم او اعتق رقبه این او اعتق رقبه را باید در کفاره عبد بگوید پس باید عدل را توضیح بدهد اگر عدل را باید توضیح بدهد توضیح عدل واجب تخییری موونه ی زائد است نمی دانید این موونه ی زائد هست یا نیست ؟ اصل عدم را جاری کن تا اصل عدم را جاری کردی میشود واجب تعیینی

پس بنابراین حاصل فرمایش محقق نائینی این است که فرمودند به اینکه واجب تخییری ثبوتا و اثباتا موونه ی زائد می خواهد اصل عدم وجود او را جاری میکنی نتیجه اش واجب تعیینی میشود که همان احتیاط است و اشتغال است

سوال

جواب: شما در مقام امتثال گفتید در امتثال فرقی نمی کند روزه بگیری یا عتق رقبه بکنی ، یا نماز بخوانی ، در مقام امتثال حرف شما درست است به اینکه ، به اندازه ی هم زمان می برد به اندازه ی هم زحمت دارد ، این حرف در مقام امتثال درست است ما بحثمان در مقام جعل مولا است ، امتثال را بعدا می گوییم ، دوران بین تعیین و تخییر در مقام امتثال بعدا میگوییم ، در مقام جعل است میخواهد قانون گذاری کند هیچ زحمتی هم ندارد ، قانون گذاری، قانون گذار آیا در مقام ثبوت این دومی را تصور کرده یا نکرده ؟ نمی دانیم ، یقینا این اولی را تصور کرده نمی دانیم تصور دومی را داشته یا نه ؟ میگوییم اصل عدم تصور است ، در مقام اثبات و بیان وقتی خواسته بیان کند اقم الصلوه را گفته یا صم را گفته نمی دانیم اعتق رقبه را هم گفته یا نگفته ؟ پس اون کلام زائد و بیان زائد را نمی دانیم گفته یا نه ؟ اصل عدم گفتنش را جاری میکنیم ، ما به زحمت اجرایش کاری نداریم فعلا ، جعلش را صحبت میکنیم

پس بنابراین با توجه به جریان این اصل و با توجه که ثبوتا و اثباتا نیاز به موونه ی زائد دارد اصل جاری می کنیم و قائل به تعیین می شویم

مرحوم آقای خوئی رحمه الله علیه دو تا ایراد بر استادشان گرفته اند دو تا ایراد گرفته اند:

یک ایراد اساسی است که نیاز به توضیح دارد می فرماید شما میگویید اصل عدم تصور عدل است در مقام ثبوت، خب چی میخواهید بگویید ؟ اصل عدم تصور عدل است ، مقصودتان از این اصل چیه؟ استصحاب عدم تصور ، قبلا که تصور نکرده بود نمی دانید تصور کرده یا نه ؟ استصحاب میکنید عدم تصور را ، درست است ؟ خب ، حالا استصحاب عدم تصور که کردید ثم ماذا؟ میگویید اگر عدل را تصور نکرده است پس تعیین مراد او بوده است اینجوری میخواهید بگویید ؟ اگر عدل را تصور نکرده پس تعیین مرادش است ، این می شود اصل مثبت ، اصل شما چیه ؟ اصل عدم تصور عدل است خیلی خب ثم ماذا؟ بعد میگویید پس تعیین ، این پس ، اصل مثبت است و مثبتات اصول حجیت ندارد ، بنابراین شما اصلی که اجرا می کنید چیه؟ اصل استصحاب است ، استصحاب عدم تصور عدل، نتیجه چی میخواهید بگیرید ؟ حالا که این چنین است پس تعیین اراده شده ، این پس تعیین اراده شده اصل مثبت است و اصل مثبت حجیت ندارد اصل مثبت حجیت ندارد یعنی چی ؟ یعنی اصول عملیه لوازم عادی و عقلی خودش را اثبات نمی کند ، دلالتی ندارد پس این حرف شما اصل مثبت است و اصل مثبت حجت نیست ، هذا اولا

و ثانیا شما می گویید تخییر در مقام ثبوت نیاز به تصور عدل دارد ، کی گفته این حرف را ؟ میگوییم استاد بزرگوار تخییر دو جور است : تخییر عقلی دیشب گفتیم تخییر عقلی داریم که در حقیقت جامع مورد توجه مولا است جامع عقلی یعنی وقتی کلی و خواسته تطبیق کلی بر مصادیق بر عهده ی مکلف است فرموده اکرم انسانا حالا میخواهد زید باشد عمر باشد هرچه باشد ، این تخییر عقلی است در تخییر عقلی در حقیقت آنچه واجب است چیه؟ جامع است ، جامع را تصور کند عدلی میخواهد؟ عدلی نمی خواهد که ، جامع را تصور کرده است انسان را تصور کرده بعد فرموده اکرم انسانا باید عدلش را بگوید ؟ مخیر است بین اینکه بر زید تطبیق بدهدبر عمر تطبیق بدهد هر چی باشد این نیاز به تصور عدل ندارد پس اینکه شما فرمودید واجب تخییری در مقام ثبوت نیاز به موونه ی زائد دارد که تصور عدل باشد همه جا این نیست در تخییر عقلی در حقیقت جامع واجب است جامع را تصور کرده اصلا هیچ خصوصیتی را تصور نمی کند این چه مشکلی دارد ؟ البته اگر مرادتان از تخییر ، تخییر شرعی باشد در تخییر شرعی یعنی دو تا سه تا فعلی که هیچ جهت جامعه ای ندارد صوم ربطی به اطعام ندارد اطعام ربطی به عتق رقبه ندارد جامعی ندارد شما باید در اینجا یک جامع انتزاعی بگویید بگویید احدها ، این را باید خودتان درست کنید ، خب ، اگر تخییر باشد تخییر شرعی ، حرفتان درست است ، باید فعل اول را تصور کند فعل دوم را باید تصور کند جامع انتزاعی را باید تصور کند بعد امر کند اینجا در مقام ثبوت نیاز به جامع تصور تصور جامع کافی نیست باید موونه ی زائد باشد حق با شماست ولی اشکالش این است که اصل مثبت است اشکالش این است که اصل مثبت است و اصل مثبت حجیت و اعتبار ندارد ، هذا اولا مربوط به مقام ثبوت

اما در مقام اثبات شما گفتید در مقام اثبات و دلالت نیاز به موونه ی زائد دارد یعنی باید عدل را تصور بکند واجب تخییری و امر به عدل بکند آقای خوئی فرمودند فرمایشتان درست است اما در صورتی که دلیل دلیل لفظی باشد بفرماید که کسیکه ظهار کرد یا ستین مسکین اطعام کند یا شهرین متتابعین روزه بگیرد یا عتق رقبه بکند در دلیل لفظی درست است اگر دلیل ما دلیل لفظی باشد فرمایش شما درست است ولی اگر دلیل لبی بود اجماع بود دلیل عقلی بود دلیل لبی بود دلیل غیر لفظی بود ، کی گفته باید عدل تصور بشود؟ به دلیل اجماع ثابت شده هذا واجب ، به دلیل عقل ثابت شده هذا واجب به بنای عقلا ، کی گفته باید مولا عدلش را تصور کند چنین و چنان؟ البته موونه ی زائد در مقام اثبات دیگه لازم نیست چون مقام اثبات مقام دلالت است در مقام دلالت بله دلیل لفظی بیان زائد می خواهد ، دلیل لفظی اگر میخواهد واجب تعیینی را بگوید یک کلمه بیشتر لازم ندارد صل ، اگر میخواهد واجب تخییری را بگویید باید دو تا سه تا چهار تا بیان داشته باشد که همه را مشخص کند این در دلیل لفظی است در دلیل لبی این حرف شما که موونه ی زائد می خواهد ، لازم نیست ، نتیجه حرف این است میخواهیم بگوییم که دلیلتان اخص از مدعا است مدعا این است که همه جا در مقام اثبات تخییر نیاز به موونه ی زائد دارد دلیلتان می رساند که اگر واجب به دلیل لفظی ثابت شد تخییری ، نیاز به موونه ی زائد دارد پس این دلیل اخص از مدعا است ، دلیل مطابق با مدعا نیست ، این توضیح کلام مرحوم محقق خوئی رضوان الله علیه در نقد کلام مرحوم محقق نائینی است و با دقت این کلام را داشته باشیم حرف خوبی است مطالب جالبی است البته فکر نمی کنیم به این وضوح خلاصه امشب از هر شب بیشتر توضیح دادیم ، و اما دلیل چهارمی که برای اصاله التعیین در این مورد گفته اند.