درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1402/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیه اول اقل و اکثر (شک در شرطیت)، دوران بین تعیین و تخییر

 

در جلسات قبل یک فرعی را مطرح کردیم و یک مساله ای را مطرح کردیم و آن این بود که دوران امر بین اقل و اکثر گاهی در مورد شرائط است ، اجزاء را گفتیم ،

گاهی شرائط به گونه ای است که کلا قید و شرط مستقل از مامور به است مثل اینکه شما نمی دانید آیا نمازی که شارع واجب کرده مشروط به طهارت هست یا نه ؟ طهارت جدای از صلات است

و گاهی صفتی است که قائم به مامور به است قائم به مامور به است ولی عین ذات او نیست یعنی قابل انفکاک هست مثل اینکه فرموده اعتق رقبه نمی دانید رقبه مومنه را خواسته یا نه؟ قید ایمان وابسطه به رقبه است اما عین ذاتش نیست قابل انفکاک هست در این دو مورد مرحوم صاحب کفایه قائل به احتیاط عقلی شد مرحوم محقق نائینی قائل به برائت شد

قسم سوم این بود که بحث اقل و اکثر ما دوران امر باشد بین جنس و نوع مثل اینکه فرموده جئنی بحیوان یا اطعم حیوانا نمی دانید مقصودش انسان بود یا مطلق الحیوان در ضمن هر فصلی که باشد

صاحب کفایه فرمود اینجا هم اقل و اکثر است و احتیاط

اما مرحوم میرزای نائینی رضوان الله علیه فرمود اینجا دوران امر بین تعیین و تخییر است دوران بین اقل و اکثر نیست دوران بین تخییر و تعیین است به این معنا نمی دانید اطعام خصوص انسان را خواسته یا اطعام حیوان را خواسته که انسان هم منهم پس نمی دانید فقط و فقط اطعام انسان را خواسته یا اطعام حیوان را خواسته که اگر اطعام انسان هم کردی امتثال کردی دوران امر بین تعیین و تخییر است در دوران امر بین تعیین و تخییر مرحوم محقق نائینی رضوان الله علیه قائل به احتیاط شد فرمود که حتما ما یحتمل التعیین را انجام بده که یقین داشته باشی تکلیف را انجام دادی یعنی در حقیقت اونی که فکر میکردی اکثر است البته ما اسمش را اکثر نمی گذاریم آنچه احتمال می دهی معینا واجب باشد ،

این حرف را تا اینجا گفتیم و الان هم تکرار بود

بعد مرحوم نائینی فرموده است که دوران امر بین تعیین و تخییر سه صورت دارد سه حالت دارد:

گاهی دوران امر بین تعیین و تخییر است فی عالم الثبوت و الواقع ، جعل حکم واقعی

گاهی دوران بین تعیین و تخییر است در مقام جعل حکم ظاهری

گاهی دوران بین تعیین و تخییر است در مقام امتثال و اطاعت

و مرحوم نائینی رحمه الله علیه ظاهرا در همه جا قائل شده است به اینکه باید قائل به اشتغال بشویم و بگوییم تعیین

مرحوم آقای خوئی رضوان الله علیه فرمودند چون این بحث دوران امر بین تعیین و تخییر بحث مفیدی است در فقه و در اصول لذا ما کلام محقق نائینی را مفصلا توضییح میدهیم و نظر خودمان را بیان میکنیم آیا باید قائل به اشتغال بشویم یا در بعضی موارد می توانیم قائل به برائت بشویم ؟ لذا فرمودند یک مورد یک مورد

اولین موردی که محقق نائینی فرمود این است که دوران امر بین تعیین و تخییر باشد در مقام جعل حکم واقعی ، و این در صورتی است که شما علم وجدانی به حکم داشته باشی علم وجدانی به حکم دارید ، آقای خوئی فرمودند همینجا سه صورت دارد :

گاهی شما علم دارید به اینکه هر دو فعل واجب است می دانید فعل شماره ی یک واجب است فعل شماره ی دو هم واجب است این را می دانید اما نمی دانید که آیا هر کدام از اینها واجب تعیینی است یا هر دو با هم واجب تخییری است می دانی هر دو واجب است اما نمی دانی واجب تخییری است یعنی یکی را باید انجام بدهید یا واجب تعیینی است یعنی باید هر دو را انجام بدهید این یک صورت

صورت دوم این است که شما علم به وجوب دارید وجوب فعلی از افعال این را فی الجمله این را میدانید و نیز دو تا علم دارید یکی می دانید وجوبی هست فعلی واجب است این را می دانید علم دومی هم که دارید این است که می دانید اگر این فعل دوم را انجام بدهی فعل اول از گردنت ساقط است می دانید فعلی از این دو واجب است کدام یکی است نمی دانید ولی می دانید اگر این فعل دوم را انجام بدهی اولی ساقط میشود مثل اینکه میدانید نمازی بر شما واجب است یا با قرائت درست یا با اقتدای به امام ، شما یقین دارید که یک نمازی بر شما ظهر واجب است یقین هم دارید که اگر به امام جماعت اقتدا کردید حتما آن واجب شما ساقط میشود فرض کنید قرائت حمد و سوره واجب بود واجب بالتعیین هم بود مثلا ، ولی میدانید اگر اقتدای به امام کنید نماز ظهر شما از شما ساقط میشود منتهی اینجا دوران امر است بین اینکه آیا از همان اول نماز واجب تخییری بوده بین دو چیز حمد و سوره را قرائت درست داشته باشی یا اقتدا کنی یعنی از اول گفته اند ایها المکلف انت مخیر به اینکه یا قرائتت را درست کن یا به جماعت اقتدا کن مخیر بودی این یک احتمال

یک احتمال هم هست که نماز با قرائت درست واجب بوده اما نماز جماعت مسقط است عدل واجب تخییری نبوده است اما مسقط بوده است یعنی اگر جماعت خوندی دیگه نماز بهت واجب نیست این هم صورت دوم

صورت سوم این است که می دانید یک فعلی واجب است اما نمی دانید عدلی دارد یا عدلی ندارد می دانید که نماز واجب است یا می دانید که مثلا در فلان موضوع کفاره واجب است اما کفاره نمی دانید فقط عتق رقبه است یا عدلی هم دارد این را نمی دانید پس علی کل حال این شیئ اول را یقین داری واجب است نمی دانی عدل دیگری واجب هست که بشود واجب تخییری یا فقط همین فعل واجب است که بشود واجب تعیینی پس دوران امر است بین تعیین و تخیییر،

پس صورت اول که در مقام جعل حکم واقعی شک در تعیین و تخییر داریم خودش سه صورت دارد ، حالا چی بگوییم بگوییم تعیین اشتغال یا بگوییم برائت؟

می فرماید که اما الصوره الاولی آنجایی که یقین داری هر دو فعل واجب است اما نمی دانید هر دو واجب تعیینی است یا واجب تخییری است ، می فرماید در اینجا دو حالت دارد گاهی مکلف قدرت دارد هر دو را انجام بدهد یک وقت هم مکلف قدرت انجام هر دو را ندارد می فرماید فلا اثر للشک فیها شک هیچ اثر ندارد در جایی که قدرت ندارد مکلف مگر از اتیان به احد الفعلین یک کار می تواند انجام بدهد دو تا را نمی تواند بخاطر اینکه حالا که یک فعل را میتواند انجام بدهد اون واجب تعیینی است دیگه تخییر ندارد دیگه میخواهد بین چی تخییر باشد حالا تعییننا یکی را انجام میدهد یا واجب تعیینی است یا عدل واجب تخییری است و به عبارت دیگر علم دارد یک واجب تعیینی فعلا در اختیارش است یعنی باید انجام بدهد یا چون واقعا واجب تعیینی است یا اگر هم تخییری است اون دیگری را نمی تواند انجام بدهد پس باید انجام بدهد همین فعل موجود را ، یا تعیینی بالذات است یا بالعرض ، در اینجا چه باید بکند ؟ می فرماید در اینجا باید حکم به تخییر بکنیم به این معنا که بگوییم اکتفا باحدهما کافی است هر کدام را انجام داد کافی است زیرا هر دو را که نمیتواند انجام بدهد یکی را مقدم بدارد بر دیگری ترجیح بلامرجح است پس قائل به تخییر بشو اینجا جایی برای تعیین باقی نمی ماند ، و بخاطر اینکه آیا این فعل شماره یک واجب است یا نه ؟ نمی دانم اصاله البرائه جاری میشود ، فعل شماره دو واجب است یا نه؟ نمی دانم اصاله البرائه جاری میشود و هیچ مشکلی ندارد ، چرا هیچ مشکلی ندارد ؟ بخاطر اینکه من تمکن از انجام هر دو ندارم لذا علم اجمالی کان لم یکن است ، این صورت اول

و اما صورت دوم : صورت دوم مثل چیه ؟ گفتیم نمی دانیم آیا قرائت بر او واجب است و اقتدا مسقط است یا قرائت و اقتدا دوتاییشان واجب تخییری است اینجا هم شک شما هیچ اثری بر او مترتب نیست چون شما وقتی اقتدا کردی دیگه نماز با قرئت از شما ساقط میشود شما شک بکنی در تعیین یا نکنی چه اثری دارد ؟ خلاصه نماز را وقتی اقتدا کردی ساقط شده دیگه لو فرض نماز با قرائت صحیح بر شما واجب بوده است با اقتدایی که انجام دادی مساله ساقط شده است دیگه وجوب ساقط شده است پس باز هم این مورد شما جای اشتغال ندارد

ثمره ای نیست در اینکه وجوب تعیینی باشد یا تخییری مگر در جاییکه تعذر ما علم وجوبه آنجایی که وجوبش معلوم است برایت متعذر باشد قرائت فعلا بلد نیست الان هم خواسته باشی بری یاد بگیری فرصت نیست در چنین جایی ، برفرض واجب تخییری باشد واجب است که اتیان به طرف دیگر بکند یا اینکه اون طرف دیگر مسقط باشد فرقی نمی کند پس شک در تعیین و تخییر در این صورت در حقیقت برگشت می کند به شک در وجوب چیزی که احتمال میدهی عدل واجب باشد و اگر شک چنین کردی باید برائت جاری بکنی هیچ چی هست ندارد ، نتیجه اش چی میشود ؟ نتیجه اش تعیین میشه تخییر نمی شود چون شما نماز را اقتدا کردی یا این اقتدا مسقط بوده است یا واجب بوده است در هر حال ، خلاصه اقتدا کافی است ، نتیجه اش تعیین میشود یعنی اقتدا بکن که یا مسقط است یا عدل واجب تخییری است ، این هم صورت دوم مساله

سوال

جواب: نه ، ملاحظه کنید در اینجا دلیل بر تعیین نمی خواهیم ، ما از بیرون میدانیم که اگر شما نمازتان را اقتدا کنید به امام جماعت قرائت بر شما لازم نیست این را می دانید که ماموم قرائت ازش ساقط است ، پس شما از خارج می دانید که اگر چنانچه به جماعت اقتدا کردید قرائت از شما ساقط است این مسلم و قطعی است دیگه دلیلش هم ده ها روایت و غیره ، این را یقین دارید که اینجوری است پس اقتدا بکنید حتما تکلیف از گردنتان ساقط شده دیگه تکلیف دیگری ندارید ، چرا ساقط شده ؟ چرا ساقط است ؟

اگر یک توضیحی بدهم این شبهات شما برطرف می شود ، بفرمایید جماعت مستحب است یا واجب ؟ پس جماعت و اقتدا مستحب است ، اقتدا واجب نیست ، فرقی نمی کند که من قرائت را خوب بلد باشم یا بد بلد باشم وقتی اقتدا کردم دیگه قرائت از من ساقط است ، و اقتدا و جماعت فی حد نفسه مستحب است این ما هستیم و حکم اولیه ، اصلا من قرائت خیلی قشنگی هم بلدم می روم به امام جماعت اقتدا میکنم مستحبا ، قرائت از من ساقط میشود ولی واجب نیست اقتدا ها اقتدا مستحب است ، حالا ما مساله را ببریم روی کسیکه قرائت بلد نیست یا قرائتش را کامل بلد نیست اشتباه دارد اینجا نمی دانیم که نماز با قرائت بر او واجب است و جماعت مستحب است باز هم؟ منتهی مستحبی است که اگر اقتدا کرد ساقط میشود دیگر ، خب اینجا شک داریم، یا نه میگوییم برای کسیکه قرائت بلد نیست واجب است اقتدا کند ؟ چی می گویید ؟

پس مساله را ملاحظه کنیم اول قرائت کسی را در نظر بگیریم که کاملا قرائتش درست است حالا اقتدا برای او واجب است یا مستحب ؟ مستحب است ، جماعت مستحب است ، ولی اگر به جماعت مستحبا اقتدا کرد قرائت لازم است بخواند ؟ نه ، پس اقتدا مسقط است ، حالا این در صورتی بود که قرائتش درست بود حالا اگر قرائتش درست نیست نمی دانیم الان اقتدا برای او مستحب است و مسقط است یعنی باز هم قرائت واجب است ولی اگر اقتدا کرد مسقط است یا در این صورت اقتدا بر او واجب است چون قرائت بلد نیست پس بنابراین امر اقتدا مردد است بین دو چیز که هل هو واجب عدل واجب تخییری است یا فقط مسقط است در این صورت چه باید بگوییم ؟ می فرماید در اینجا که نمی دانیم ، می فرماید شک در تعیین و تخییر در این صورت برگشت می کند بر وجوب چیزی که شک میکنید آیا واجب است آنچه احتمال میدهید عدل واجب باشد یعنی نمی دانید اقتدا واجب است یا واجب نیست عند تعذر ، اینجا وقتی شک در وجوب کردید برائت جاری میشود دیگه ، تا برائت جاری شد نتیجه چی میشه ؟ نتیجه این میشود که قرائت واجب تعیینی است واجب تخییری نیست پس دوران بین تعیین و تخییر شد ولی نتیجه تعیین شد تخییر نشد ، این هم مورد دوم

بعد حالا دیگه از حالا به بعد مرحوم آقای خوئی فرمودند در چنین موردی مرحوم آقای نائینی مثال زده به همین قرائتی که ما گفتیم و اقتدا ، بعد آمده استدلال کرده است به یک دلیل دیگری گفته که پیامبر فرموده اند سین بلال برای من شین است اسهد ان لا الله که گفته اون اشهد ان لا هست و کافی است بنابراین اگر قرائت درست هم نخواند باز هم واجب است حالا آقای خوئی می فرمایند این استدلال که درست نیست ولی دوران بین تعیین و تخییر هست ،

این مطلب صورت دوم

یک صورت سومی هم این مساله دارد که باید صحبت کنیم و آن این است که می دانید فعلی واجب است نمی دانید فعل دیگری عدل او هست یا نیست یک فعل را می دانید واجب است نمی دانید این عدل دیگری دارد یا ندارد پس نمی دانید واجب تعیینی است یا تخییری است ؟ در چنین صورتی چه باید بگوییم؟ آقای خوئی می فرمایند که در اینجا علما اصاله الاشتغال گفته اند یعنی باید بگویی واجب تعیینی است تخییری نیست و استدلال کرده اند به وجوه متعدده ای.