درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1402/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیه اول اقل و اکثر (شک در شرطیت)، دوران بین تعیین و تخییر

 

بحث ما در رابطه با اقل و اکثر ارتباطی بود اگر در موردی شک داشتیم فلان شیئ جزء است یا نیست بحثش را به تفصیل گفتیم صاحب کفایه قائل بود به احتیاط عقلی و برائت شرعی ، اما اگر اقل و اکثر ما از باب شک در این باشد که ذاک الشئ شرط او لیس بشرط ، امر دائر باشد بین واجد شرط و فاقد شرط ، اینجا چه میگویید ؟ این شرطی که ما میگوییم سه حالت دارد :

گاهی شرط جدای از واجب است ما احتمال میدهیم واجبمان مشروط به او باشد مثل این غسل صورت و دستان که اسمش را وضو میگذاریم جدای از نماز است شک داریم هل الصلات مقیده بها و مشروط بها او لیس بمشروط؟

گاهی اون وصف و شرطی که شک داریم شکی است که از نظر وجود خارجی مستقل از مامور به و و اجب نیست مثل وصف ایمان برای رقبه

و گاهی هم هست که واجب بدون وصف اصلا تحقق خارجی ندارد موردی که امر دائر باشد بین جنس و نوع ، مثلا به ما فرموده اند فتیمموا سعیدا طیبا با زمین تیمم بگیرید نمی دانیم اراده کرده مطلق وجه الارض را ولو سنگ کوه و امثال اینها باشد یا اراده کرده است تراب خاص را فقط، یعنی با خاک باید تیمم بگیری ، پس امر دائر است بین جنس که مطلق وجه الارض باشد یا یک نوعی از ارض که تراب باشد یا فرموده است جئنی بحیوان مرددیم که آیا مرادش از حیوان انسان بوده است یا هر فصل دیگری داشت مطلق الحیوان ، پس بنابراین آن شرط مورد تردید که آیا شرط برای مامور به است یا نه ؟ از قبیل جنس و نوع است ،

مرحوم محقق خراسانی صاحب کفایه اعلی الله مقامه چنانکه در جلسات قبل گفتیم فرموده است احتیاط عقلی در اینجا خیلی روشن تر از مورد شک در جزئیت است زیرا فاقد شرط و واجد شرط دو تا امر متباین اند پس دوران امر بین اقل و اکثر نیست دوران امر بین متباینین است و در دوران امر بین متباینین انحلال علم اجمالی ممکن نیست لذا باید احتیاط بگوییم

محقق نائینی رضوان الله تعالی علیه نسبت به دو قسم اول یعنی آنجایی که شرط کاملا مستقل باشد و اصلا وابسطه ی به واجب و مشروط نباشد یا در جائی که شرط ما وصفی از اوصاف واجب است ولی واجب بدون او هم تحقق پیدا میکند مثل رقبه ی به وصف ایمان ، در آنجا فرموده است ثبوتا و اثباتا برائت زیرا نسبت به شرطیت طهارت یا وصف ایمان اگر در مامور به معتبر باشد علی المولا البیان اگر بیان نکرد و بیان واصل نبود عقل می گوید عقاب بلابیان پس دوران امر بین اقل و اکثر هست اکثر بیان ندارد اقل بیان دارد علم اجمالی منحل است لذا برائت جاری میشود مشکلی ندارد ، و اما اگر از قبیل سوم باشد یعنی دوران امر باشد بین جنس و نوع مطلق ما جنس باشد مشروط ما نوع باشد فرموده است اطعم حیوانا ما نمی دانیم که مرادش از حیوان خصوص انسان است یا مرادش مطلق الحیوان چه در غالب فصل ناطق و انسان باشد نوع انسان یا فصل و مای دیگری باشد ، فرموده است در چنین موردی دوران امر بین اقل و اکثر نیست یعنی اینجور نیست که انسانش اقل باشد و قدر متیقن و حیوانش اکثر باشد و شما برائت جاری کنید اینجوری نیست ، دوران بین اکثر و اقل نیست دوران بین تعیین و تخییر است ، نمی دانید در چنین صورتی که فرموده اطعم حیوانا نمی دانید فرمود حیوانا ناطقا تا انسان باشد یا حیوانا گفت که هر حیوانی را اطعام کردی اطاعت کردی و امتثال امر کردی ، شک داری ، شما اگر انسان را اطعام بکنی یقین داری تکلیف را انجام دادی زیرا در واقع یا واجب اطعام خصوص انسان بوده است یا اطعام حیوان بوده است که انسان احدها ، پس بنابراین در حقیقت امر اطعم حیوانا مردد است بین تعیین که خصوص اطعام انسان را خواسته است لا غیر ، یا نه اطعام حیوان را خواسته است انسان هم از جمله آنها است ، پس بنابراین شما اگر انسان را اطعام بکنی یقین داری که حتما اطاعت امر کردی ولی اگر اطعام غیر انسان کردی مرددی که آیا امتثال شد یا نشد لذا دوران بین تعیین و تخییر است در دوران بین تخییر و تعیین اصاله الاحتیاط جاری میکنیم نتیجه ی اصاله الاحتیاط آن است آن فردی را که احتمال تعیین بودنش را می دهی امتثال کن زیرا با امتثال او یقین به امتثال پیدا میکنی یا اون فرد معینا واجب است یا عدلی از واجب تخییری است در هر دو حال اطاعت شده است پس در این مورد سوم مرحوم محقق نائینی رضوان الله علیه فرموده از دوران امر بین اقل و اکثر خارج میشود لذا برائت جاری نمی شود داخل در دوران امر بین تعیین و تخییر است و در آنجا اصاله التعیین مقدم است زیرا اگر اون فرد محتمل التعیین را انجام بدهی یقین به انجام تکلیف داری اگر واقعا فقط او واجب بوده اطاعت کردی اگر واجب تخییری بوده باز هم عدلی از واجب است خلاصه اطاعت کردی علی کل تقدیر ، بنابراین دوران امر بین تعیین و تخییر است

محقق نائینی رضوان الله علیه بعد از اینکه این حرف را در باب مورد شک در شرطیت فرموده ، شروع کرده به بحث دوران امر بین تعیین و تخییر ، از باب الکلام یجر الکلام از باب الکلام یجر الکلام به مناسبت دوران امر بین تعیین و تخییر و اقسامش را بیان کرده و در همه ی این اقسام قائل به تعیین شده است حالا ملاحضه کنید اقسامش را بگوییم :

یک قسم این است که در مرحله ی جعل احکام شرعی امر مردد باشد بین تعیین و تخییر ، نمی دانیم در روز جمعه خدای تعالی فقط جمعه را جعل کرده است لا غیر یا فرموده نمازی باید بخوانی یا جمعه یا ظهر ، پس شک در تعیین و تخییر داری منتهی شک شما مربوط به عالم جعل است یعنی در اصل قانون گذاری نمی دانی آیا شارع واجب تعیینی جعل کرد یا واجب تخییری جعل کرد آیا جمعه در روز جمعه واجب تعیینا و دیگه ظهر واجب نیست یا نه انت مخیر بین الجمعه و الظهر ؟ پس احتمال تعیین و تخییر در اصل مقام جعل و قانون گذاری داری

این مربوط به حکم واقعی است

قسم دوم دوران بین تعیین و تخییر در مقام حکم ظاهری ، یعنی در مقام اثبات و دلالت ، ادله چه میگوید ، مفاد ادله چیست ؟ تکلیف ظاهری من چیه ؟ در اینکه فرموده اند علی العوام ان یقلدوا شکی ندارم ، تقلید بر کسی که مجتهد نیست و قادر به احتیاط هم نیست تقلید واجب است تردیدی درش ندارم ، اما نمی دانیم تقلید اعلم لازم است یا از غیر اعلم هم می شود تقلید کرد آیا مکلف در تقلید آیا معینا و حتما و قطعا باید از اعلم تقلید کند و حکم ظاهر او به حسب ادله وجوب تقلید از اعلم است یا نه تقلید باید از عالم بشود حالا میخواهد آن عالم اعلم باشد یا نباشد ، پس دوران امر بین تعیین و تخییر است ، ده تا مجتهد اند یک نفرشان احتمال اعلمیت می دهد خلاصه نمیدانم آیا تقلید اعلم لازم است مفاد ادله چیست ؟ یا نه تقلید از عالم لازم است؟ بنابراین اعلم یا معینا تقلیدش لازم است یا به عنوان یک عدلی از واجب تخییری، و این در مقام حکم ظاهری است یعنی مفاد ادله چیست ؟ به ما فرموده اند فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون اگر علم نداری از عالم سوال کن ، نمی دانیم با وجود اعلم غیر اعلم اهل ذکر هست یا نیست ؟ با وجود اعلم غیر اعلم اهل ذکر است یا نه؟ لذا نمی دانیم فاسئلوا که تقلید را واجب میکند غیر اعلم را شامل میشود یا شامل نمی شود ؟ حالا فرض کنید سوال از عالم اگر لازم باشد اعلم که شما انجام دادی و تبعیت کردی ، دیگه حتما یقین داری تکلیفت را انجام دادی یا اعلم تقلیدش متعین است یا عدل واجب تخییری است این هم قسم دوم از دوران امر بین تعیین و تخییر

قسم سوم دوران امر بین تعیین و تخییر در مقام امتثال و اطاعت است یعنی هر دو حکم جعل شده منتهی در مقام امتثال من مکلف نمی توانم هر دو را انجام بدهم به من فرموده اند امقض الغریق من الهلکات غریق را نجات بده ، اگر ما باشیم و این دلیل کل غریق امقاض او واجب است اما دو نفر دارند غرق می شوند من هر دو را نمی توانم انجام بدهم در آن واحد امقاض هر دو برای من ممکن نیست در مقام امتثال و اطاعت اینها باید یکی را انتخاب کند حالا یکی از آنها عالم و مرجع تقلید است یکی آدم عوامی است ، حالا نگویید عالم بگویید یکی پیامبر است یکی اصلا آدم عوامی است این انقاض پیامبر یا واجب علی التعیین و دیگری واجب نیست بخاطر تزاحم ساقط شده است و یا اگر ساقط هم نشده است عدلی از واجب تخییری است پس بنابراین احتمال اینکه انقاض نبی واجب تعیینا وجود دارد ، دوران امر است بین تعیین و تخییر ،

مرحوم محقق نائینی اعلی الله مقامه در هر سه قسم قائل به احتیاط شده است قائل به تعیین شده است فرموده است جانب تعیین مقدم است مطابق با احتیاط است و باید بر اساس احتیاط محتمل التعیین را مقدم بداری و آن عدل دیگر را کنار بگذاری و در اینجا برائت از تعیین نمی توانی جاری کنی ، این فرمایش محقق نائینی رضوان الله تعالی علیه است

مرحوم محقق خوئی رضوان الله علیه کلام استاد را نقل کرده اند و خیلی مفصل توضییح داده اند فرمودند گرچه خیلی به بحث ما ارتباط ندارد ولی چون بحث مفیدی است ما به تفصیل بیان میکنیم ما بیان تفصیلی مرحوم آقای خوئی را ان شاء الله در جلسه آینده میگوییم