درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1402/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیه اول اقل و اکثر (شک در شرطیت)، اقسام ثلاثه

 

صاحب کفایه بعد از اینکه قضیه ی دوران امر بین اقل و اکثر را توضییح دادند تنبیهاتی را بیان داشته اند می فرماید و ینبغی التنبیه علی امور

در امر اول که ظاهرا در جلسه ی قبل هم اشاره ای به او داشتیم صاحب کفایه می فرماید : انه ظهر مما مر حال دوران الامر بین المشروط بشیئ و مطلقه اگر اقل و اکثر اینطور باشد می دانیم نماز واجب است امر اقم الصلوه متوجه ما شده است در مباحث قبلی می گفتیم نمی دانیم قنوت جزء این مامور به است یا قنوت جزئیت ندارد ، در این تنبیه اول فارق از اجزائیم میگوییم اجزاء برایمان معلوم و مشخص است نسبت به اجزاء حرفی نداریم ، نسبت به اجزاء حرفی نداریم اجزاء معلوم و مشخص است منتهی شک ما اینجاست ، آیا فلان شرط شرط صلات هست یا نیست ؟ می دانیم اقم الصلات آمده است نمی دانیم ستر در نماز واجب او لیس بواجب ؟ ستر شرط برای صلات است نمی دانیم این شرط برای صلات لازم است و صلات مشروط است یا مشروط نیست مطلق است و بی قید و شرط است ؟

از لا به لای کلام صاحب کفایه استفاده می شود که این مورد شک در شرط اقسام ثلاثه دارد:

گاهی شرط یک شرطی است دارای وجود مستقل است در خارج و هیچ ربطی به مامور به ندارد مانند لباس ، لباس و پوشش چه ربطی به اولها التکبیر و آخرها التسلیم دارد؟ هیچ ربطی ندارد یک شیئ منحاض مستقلی است ، یا مثل طهارت ای الوضوء و الغسل و التیمم شیئ مستقل خارجا و هیچ ربطی به صلات ندارد البته ما فقط این احتمال می دهیم میگوییم شاید نماز مع الطهاره از ما خواسته اند ، نماز مع الستر از ما خواسته اند پس اینجا قید و شرطی که نمی دانیم قید و شرط مامور به است یا نیست ؟ خودش دارای وجود مستقل صد در صد است

نوع دوم از این شرط این است که شرط هست ولی وجود مستقلی ندارد شرط وجودش خارجا عین وجود مشروط است جدای از مشروط وجود مستقلی ندارد مثل اینکه میگویید رقبه و رقبه ی مومنه ، رقبه ی مومنه وصف مومنه بودن وجود مستقلی ندارد کجا میتوانید رقبه ای باشد مومنه در خارج خودش عرض اندام بکند اینجور چیزی نیست ، وصف است و این وصف قائم به موصوف است و هیچ استقلال وجودی ندارد وجود دارد اما وجودش فی موضوع هست ، استقلال در وجود ندارد این هم نوع دوم

نوع سوم شرط ما از قبیل فصل باشد از قبیل فصل باشد ببینید در این نوع دوم که مومنه باشد وجود رقبه وابسته ی به مومنه نیست ایمان وصفی برای رقبه است و وصفی زائد بر ذات رقبه است ذات رقبه شیئی است و وصفش شیئ دیگری است و به تعبیر دیگر وصف مومنه از خصوصیات و لوازم وجود رقبه است داخل در ذات رقبه نیست اما گاهی همین وصف جنبه ی فصلی دارد یعنی صفت مقوم للذات که اگر این فصل نباشد اصلا ماهیت وجود ندارد حیوان حیوان خودش جنس است خلاصه باید در ضمن فصلی تحقق پیدا بکند بدون فصل که نمی شود یا فصل ناطق مقوم او هست که بشود انسان یا فصل ناهق هست تا بشود حمار یا مثلا شیئ دیگری هست تا بشود فرس و امثال اینها پس درست است که فصل یک خصوصیت یک شرط است و این شرط وجود مستقلی هم ندارد این حرفاش درست است اما این شرط یک جوری است که مقوم ذات است ذات به او اصلا بدون او وجودی ندارد او مقوم است مساوی با ذات است اگر او نباشد ذات تحقق پیدا نمی کند پس صاحب کفایه با اشاره و صراحت فرموده است به اینکه شرطی که واجب میخواهد به او مشروط باشد و احتمال میدهید به او مشروط باشد سه حالت دارد ، حالا که سه حالت دارد حکمش چیه؟

صاحب کفایه تقریبا در هر سه قسم فرموده همان مطلبی که در اقل و اکثر ارتباطی مربوطط به اجزاء گفتیم عینا بلا نقیصه و زیاده در مورد اقل و اکثر شرطی هم میگوییم ، میگوییم ، هیچ مشکلی ندارد ، ما میگوییم احتیاط ، اینجا مطلب را فراتر میگوییم از اون مسئله ی اقل و اکثر ارتباطی مربوط به اجزاء مطلب بالاتر است چون ماهیت مشروط به شئ با ماهیت فاقد شیئ دو تا ماهیت اند اصلا اقل و اکثر نیستند متباینین اند ، صلات مع الستر ماهیه ، صلات بدون ستر شیئ آخر ، اصلا دوران بین متباینین است دوران بین اقل و اکثر نیست ، در دوران بین متباینین هم که گفتید قاعده احتیاط است اصلا برائت جاری نمی شود ، در حقیقت ما قدر متیقینی نداریم چون قدر متیقن نداریم بنابراین علم اجمالی انحلالی پیدا نکرده ،

سوال:

جواب سوال: خب بله ما بله ببینید مستقل به این معناست وضو گرفتین اینکه شما دست ها را میشویید صورتتان را میشویید جزء صلات است ؟ یعنی باید رو به قبله باشید و فلان ، این حرفها هست ؟ نه ، اینها نیست اینها جزء صلات نیست صلات اولها التکبیر آخرها التسلیم ، پس بنابراین جزء نیست شرط است جداست منتهی نمی دانیم صلات مشروط به آن هست یا نه ، حالا ما مثال هایی که میزنیم همه اش مثال هایی است که در رساله است شرط است ما شرط های یقینی را مثال میزنیم شما یک شرطی را که مشکوک باشد بگویید ، فرموده ان ظاهرت فاعتق رقبه رقبه آزاد کن اصلا کلمه ی مومنه نگفته شما شک میکنید که مومن بودن لازم است یا نه یا هر چه را آزاد کردید کافی است اینجوری بگویید که مشکوک باشد

سوال

جواب: من تعبیر صاحب کفایه را به شکلی گفتم که این ایراد نباشه من گفتم ماهیت فاقد یک شرط یا واجد شرط اینها دو تا ماهیت است

ادامه

بنابراین اگر متباینین بودند باید بگویید احتیاط در اینجا برائت جاری نمی شود

مرحوم محقق نائینی رحمة الله علیه در قسمت اول و دوم یعنی آنجایی که شرط وجود مستقلی دارد یا وجود مستقل ندارد ولی فصل حساب نمی شود آنجا که ممشای صاحب کفایه را گفته عین ایشان فرموده است اما در مورد سوم یعنی آنجایی که آنچه مورد شک است فصل است محقق نائینی رضوان الله علیه فرموده اصلا جنس بدون فصل تحققی ندارد از یک طرف فصل مقوم جنس است اگر مقوم جنس است خلاصه فرق است بین اینکه ناهق مقوم باشد یا ناطق مقوم باشد اینها باهم فرق میکند یقینا اصلا جنس باید در ضمن فصلی وجود پیدا کند نه فصل و مائی ، اینجوری نمیشود وجود پیدا کند باید فصلش معلوم باشد مشخص باشد تا جنس تحقق پیدا بکند و الا جنس اصلا در خارج تحقق پیدا نمی کند پس مسئله در مورد شک در فصل افحش است که در آنجا احتیاط است و برائت اصلا جاری نمی شود ، اصلا قدر متیقنی وجود ندارد شما بگو حیوان قدر متیقن بین انسان و فرس و بقر و غنم است کدام قدر متیقن؟ حیوان در ضمن ناطق کلی با حیوان در ضمن ناهق فرق می کند ، دو چیز هستند تباینش واضح و روشن است لذا اصلا در اینجا برائت عقلی جاری نمی شود ،

این فرمایش را فرموده اند بعد فرموده اند ضمنا این مطلب سوم و قسم سوم از باب دوران بین تخییر و تعیین میشود اصلا از باب دوران بین اکثر و اقل نیست موضوعا خارج است یک چیز دیگری است ، دوران امر است بین تعیین و تخییر ، فرموده جئنی بحیوان نمی دانیم ناطق جزء مطلوب او بوده که پس ما انسان را بیاوریم یا ناطق مطلوبش نبوده که هر حیوانی را آوردی کفایت می کند این دوران بین تعیین و تخییر است آیا خصوص انسان را خواسته است یا حیوان را خواسته است یا در ضمن انسان یا در ضمن ناهق و امثال ذلک ، کدام یکی را بگوئیم ؟ بعد ایشون فرموده این دوران بین تعیین و تخییر است آیا خصوص انسان است یا هر حیوانی که بود حالا اگر انسان هم بود مانعی ندارد؟ دوران بین تعیین و تخییر است بعد اگر دوران بین تعیین و تخییر بود آنجا دیگه ربطی به اقل و اکثر ندارد از بحث اقل و اکثر خارج است ، این مطلب را محقق نائینی رضوان الله تعالی علیه فرموده اند بعد هم فرموده اند دوران بین تعیین و تخییر صور مختلف دارد این مطلب محقق نائینی رضوان الله علیه بطور اجمال و خلاصه است

ما در جلسه ی قبل فرمایش امام را فی الجمله نقل کردیم که امام فرموده است که این فرمایشات شما که نمی دانیم فرمودید که فاقد شیئ و واجد شرط متباینان اند و امثال اینها این حرفها را همه را کنار بگذارید شما در مقام مفهومیت ماهیت حیوان ناطق در ضمن عمر و بکر و خالد فرق میکند؟ حیوان ناطق حیوان ناطق است ، آن خصوصیات شخصی است که فرق میکند خصوصیات شخصی زید شیئ خصوصیات شخصی عمر شیئ آخر لذا انسان در ضمن زید با انسان در ضمن عمر شما فرمودید فرق میکند ، یعنی چی یعنی مفهومش فرق میکند؟ مفهوم انسان یعنی حیوان ناطق این حیوان ناطق در ضمن زید و عمر و بکر و خالد این مفهوم فرق میکند یا شیئ واحد است ؟ اگر شیئ واحد است پس علم اجمالی انحلالش مشکلی ندارد.