درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

85/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله اصالت وجود

و ايضاً، لو لم يكن للوجود العيني تحقق في الأعيان، لكانت الماهيّات الحاصلة في الأعيان، هي بعينها الحاصلة في الأذهان، إذا لحصول في الأذهان، اولى بان يكون اعتبارياً، و لا يكون التخالف بين الماهيّات الذهنيَّة و الخارجيَّة، الا باعتبار (بالاعتبار- خ)، و لو كان الوجود من المعاني العقليَّة المحضة، للزم اما نفى المجعوليَّة، أو كون الماهيات مجعولة.

و ايضاً،- فانّا ندرك- تحقّقاً في الأعيان، فذلك التحقُّق يستحيل ان لا يكون متحققاً في الأعيان، فيكون متحقّقاً في الأعيان.

فان قيل: لو صحَّ ذلك، لصحَّ ان يقال: وجود الحادث المعدوم في الحال، يمتنع ان لا يكون وجوداً، فيكون موجوداً، و لا يكون معدوماً في الحال.

قلنا: لا نسلِّم بطلان ما ذكرتم من النتيجة، إذ الوجود غير قابل للعدم، كما هو غير قابل للوجود، بل القابل للعدم هو الماهيَّة، فهي انّما ينعدم بزوال مقارنتها للوجود، و الحق ان الوجود العيني كما هو متصور بالبداهة (بالبديهة- خ) كذلك تحقُّقه في الأعيان معلوم بالبديهة، لكَّن الاشتباه في مثل هذا الموضع قد يقع لا للدقّة و الخفاء، بل لشدَّة الوضوح و الجلاء.

و اعلم: ان الزكىَّ العارف بأصول الصناعة، لو أحاط بجميع المباحث الذي أوردته هاهنا، ربما لاح له ما هو الحق في هذا الموضع. و اما تصريح القول على ما يشهد به الحدس القوى و البرهان المبين، ففي كتابنا المسمّى بالحكمة المنيعة (المتبعة- خ) و كذا قال في موضع من الحكمة الرشيديَّة:

فلئن جعلتم الوجود العيني كسائر السلوب و الإضافات، فلنجعل المفهومات الباقية بأسرها جارية مجراها، بل هي اولى بان يجعل من قبيل الاعتبارات، ثم نجعل نفسه أصلًا حقيقيًّا لما عداه في الأعيان.

و قال في موضع آخر: هنا «لا شكّ ان اتّصاف الماهيّات بالوجود العينىِّ في الأعيان، يستدعى حصول ذلك الوجود في الأعيان، بخلاف ما يكون حقيقته نفس هذا الوجود أو ملزومه، و قد يشتبه الأمر على الأزكياء في مثل هذا الموضع، لا لخفائه و غموضه، بل لشدَّة ظهوره ...» هذا

كلامه.

و لا يستريب من كشف القناع عن تلك الوجوه الَّلائحة منها انوار التحقيق، ان ما لوَّح إليه في معنى الوجود، بمعزل عمّا عليه آراء الحكماء المتأخرين- سيّما المشّاءين منهم-.

 

فصل اول: ادله اصالت وجود

مفهوم وجودی که عکس و نمایانگر حقیقت وجود خارجی است مورد بحث در این جاست و با اشتراکش نمایشگر سریان حقیقت وجود حتی در مفاهیم می باشد زیرا مفاهیم هم با وجود در ذهن تحقق می یابد نه مفهوم وجود در نظر مشائیان که با تحلیل عقلی در ذهن عارض بر ماهیت می شود و این نکته اصلی و جوهری در این بحث است

برای اثبات اصالت وجود یک برهان از مصنف بیان شد و اکنون به ادامه بحث می پردازیم؛

برهان دوم: این برهان را حاجی سبزواری در منظومه حکمت از ادله 6 گانه اصالت وجود آورده است؛

و الفرق بین نحوَی الکون یفی    

 

فرق بین وجود خارجی و وجود ذهنی وافی به اثبات اصالت وجود است

توضیح دلیل: تفاوت وجود ذهنی و خارجی به ترتب آثار مطلوبه است که وجود ذهنی این آثار را ندارد اگر ماهیت اصیل است و ملاک واقعیت شیئ است ماهیت در هر دو نحو وجود محفوظ است

للشیئ غیر الکون فی الاعیان    کون بنفسه لدی الاذهان

 

گاهی ماهیت به وجود خارجی متحقق می شود و گاه به وجود ذهنی و در عین تبدل وجود ماهیت محفوظ است و در هر دو نحو وجود، ماهیت موجود است اگر مناط و ملاک ماهیت است پس چرا در مورد وجود خارجی آثار مترتب می شود و در مورد وجود ذهی آثار مترتب نمی شود پس معلوم می شود که اصالت و واقعیت مربوط به وجود خارجی است نه مربوط به ماهیتی که در هر دو نحو وجود محفوظ است.

خارجیت به معنی منشأه آثار بودن و عین آن است و از این که ماهیت در هر دو نحو وجود خارجی و ذهنی حضور دارد و از این که بر وجود ذهنی ماهیت آثار مترتب نمی شود و بر وجود خارجی آثار مترتب می شود معلوم می شود آن که صحنه خارج را تشکیل می دهد وجود خارجی است که ماهیت می یابد و چون این وجود خارجی در ذهن نیست لذا بر ماهیت با وجود ذهنی آثار مترتب نمی شود.

البته این برهان را مصنف در کتاب اعتماد با تعبیرات دیگری افاده کرده است

برهان سوم: اگر وجود اعتباری باشد و اصیل نباشد یکی از دو باطل ذیل لازم می آید؛

اول: یا لازم می آید نفی جعل و مجعولیت به طور کلی

دوم: لازم می آید ماهیت مجعول باشد

هر دو این توالی فاسد است زیرا در صورت اول، وجود امری اعتباری می شود و وجود حقیقی از حق تعالی صادر نمی شود و نمی توان گفت: قائل به جعل شده ایم؛

اما خدا، وجودی که امر اعتیاری است را جعل نموده است و این وجود اعتباری از جاعلی که حق تعالی است و وجود حقیقی و اصیل است صادر نمی شود و باید درِ جعل و ایجاد و خلقت را ببندیم.

در صورت دوم که بگویی: ماهیت مجعول است نیز باطل است زیرا؛

    1. حق تعالی ماهیت ندارد و فاقد شیئ نمی تواند معطی شیئ باشد

    2. بین ماهیت و حق تعالی سنخیت نیست زیرا حق تعالی وحدت دارد و ماهیت مثار و منشأ کثرت است به قول حاجی سبزواری:« ماهیةٌ مثارُ کثرةٍ اتت »

نقد: آیت الله جوادی راجع به این دلیل بر این باور است که؛ برای اجرای این دلیل باید مسأله جعل را به عنوان اصل موضوعی پذیرفت تا این دلیل اجراء گردد و ابتدا باید جعل را مسلم بگیریم زیرا جعل از شؤن مسأله علیت است و به خاطر همین بحث اصالت وجود ما را از بحث جعل مستغنی نمی کند

بحث اصالت وجود در دو مورد در فلسفه مطرح می شود؛

    1. تحقق: آیا آن که تحقق دارد وجود شیئ است یا ماهیت آن؟

    2. جعل: آیا آن که از طریق حق تعالی جعل شده؛

     وجود است؟

     یا ماهیت؟

     و یا اتصاف ماهیت به وجود که برخی از مشاء قایل اند

و لذا این دو مسأله مستقل است و یکی مستغنی کننده از دیگری نیست و جعل از شؤون علیت است

برهان چهارم: ما یک تحققی و یک واقعیتی را در خارج ادراک می کنیم و الا اگر چنین نبود و واقعیت خارجی را قبول نداشته باشیم سفسطه بوجود می آید تحقق و واقعیت یعنی وجود و تحقق نمی تواند متحقق نباشد و اصیل نباشد

ان قلتَ: وجود حادثی که الان معدوم است مانند زیدی که 1000 سال بعد به دنیا می آید هم نمی تواند متحقق نباشد و با توجه به برهان 4 بگویی: وجود حادثی که معدوم در حال است نمی تواند متحقق نباشد پس باید وجود حادث معدوم فی الحال باید الان نیز متحقق باشد

قلتُ: بله همین طور است اما وجود حادث معدوم فی الحال نمی تواند متحقق نباشد بلکه در همان 1000 سال بعد تحقق دارد این ماهیت زید است که گاهی به وجود و گاهی به عدم متصف می شود نه این که وجود 1000 سال بعد، الان به عدم متصف گردد و الان متحقق نباشد بلکه الان هم در ظرف خود متحقق است

اشکال: آیت الله جوادی بر این برهان این اشکال را می کند؛ تحقق نمی تواند متصف به عدم تحقق گردد:

     اما تحقق به حمل اولی یعنی مفهوم تحقق، مفهوم متحقق نمی توند متحقق نباشد زیرا هر مفهومی خودش، خودش است و از این لازم نمی آید متحقق به حمل شایع در خارج هم تحقق داشته باشد چنانچه واجب متحقق به حمل اولی است و مفهوم واجب خودش، به حمل اولی خودش است

     اما برای اثبات تحقق به حمل شایع ادله اثبات واجب الوجود استفاده می شود و اگر تحقق متحقق به حمل اولی کافی بود برای تحقق به حمل شایع دیگر لازم نبود دلیل برای اثبات واجب اقامه شود

از تحقق به حمل اولی لازم نمی آید تحقق به حمل شایع یا و تحقق در خارج و وجود خارجی که اصالت وجود و تنظیرش هم به واجب تعالی است که متحقق به حمل اولی است اما از آن تحقق به حمل شایع لازم نمی آید لذا نیاز به ادله اثبات واجب وجود داریم.

جواب: این که شارح از مصنف نقل می کند: در دلیل 4 ما تحققی را در خارج درک می کنیم، مراد ایشان تحقق به حمل شایع است یعنی همان واقعیتی که سوفسطی منکر آن است و واقعیت نمی تواند لا واقعیت باشد.

مصنف بعد از اقامه 4 برهان برای اصالت وجود در کتاب الاعتماد خود می فرماید: مسأله اصالت وجود بدیهی است مانند مفهوم وجود بدیهی است؛« مفهومه من اعرف الاشیاء » اما از شدت ظهور مخفی شده است

یا من هو اختفی لفرط نوره    الظاهر الباطن فی ظهوره

 

اصالت وجود از فرط ظهور مخفی شده و لذا برخی در اصالت وجود تشکیک کرده اند.

بعد می فرماید: این ها راه های عقلی اثبات اصالت وجود است و راه های کشفی اثبات اصالت وجود را در کتاب الحکمة الرشیدیة بیان داشته ایم.

شارح از دو کتاب حکمة رشیدیة و همان کتاب الحکمة المنیعة 2 مطلب دیگر هم بیان می کند

مطلب نخست: اگر چنان چه مفهوم وجود ما به ازای خارجی و مصداق خارجی نداشته باشد و وجود اصیل نباشد دیگر هیچ مفهومی مابه ازای خارجی نخواهد داشت و باید سوفسطی بشویم وقتی که وجود اعتباری شد و مفهوم وجود مصداق خارجی نداشت بقیه مفاهیم حسابشان معلوم است و سایر مفاهیم به طریق اولی اعتباری خواهد شد و مصداق خارجی نخواهد داشت این سخن را از کتاب حکمة رشیدیة نقل می کند.

مطلب دوم: پاسخ دلیل معروف سهروردی بر اعتباریت وجود است که؛ اگر وجود اصیل باشد باید وجود دیگری داشته باشد و هلمّ جرّا...

جواب: اتصاف ماهیت به وجود خارجی مستلزم این است که وجودی غیر از خود داشته باشد اما اتصاف وجود به وجود خارجی مستلزم داشتن یک وجود زاید و مغایر با خودش نیست یعنی الماهیة موجودة بالوجود و الوجود موجود بنفس ذاته وجود برای وجود یافتن در خارج نیاز به وجود دیگری نیاز ندارد تا تسلسل شود.

بعد از پایان بحث اصالت وجود، دوباره شارح سوالی را که در آغاز بیان داشت را تکرار می کند با توضیحات جدید لذا شارح می فرماید: طرف سخن مصنف در تمام کتاب هایش مشاء است و با توجه به مباحث ایشان بحث کرده است که در این بخش فرمود: بلکه نظر مصنف در تمام این موارد وجود به نظر عرفا است. تا این جا تکرار است

بخش جدید اشکال: اگر مقصود مصنف آن وجودی نیست که مورد نظر مشاء است پس بحث با ایشان فایده ای ندارد و چه بحثی با مشائیان خواهیم داشت؟ و بحثی با آنها انتظام نمی یابد چون سامان یافتن بحث بنا بر اشتراک و توافق اصطلاح است و اگر هر کسی بر اصطلاحی سخن بگوید بحثی انتظام و سامان نمی یابد.

شار ح 2 جواب از این طرح جدید اشکال می دهد.