درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

85/06/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه شرح خطبه کتاب

برای پیامبر اکرم (ص) در خطبه کتاب چهار صفت بیان شده است پیامبر(ص) چراغ منیر است و شائبه ماسوایی در ایشان نیست و او نهایت قرب به حق را دارد و لذا احکام ماهیت در او مغلوب است.

صفت سوم: نبی مکرم(ص) از نظر وجود و رتبه مقدم بر بقیه پیامبران و از نظر زمان متأخر از ایشان می باشد ابن فارض در این باره می فرماید:

 

و انی و ان کنت ابن آدم صورة    فلی فیه معنیً شاهدٌ بابوّتی

 

ترجمه آن نیز این شعر فارسی است:

 

من به ظاهر گرچه زادم زاده ام    در حقیقت جد جد افتاده ام

 

خود نبی مکرم(ص) هم فرمودند: « کنت نبیّاً و آدم بین الماء و الطین »

ایشان از نظر رتبه وجودی تقدم بر همه انبیاء دارد اما از نظر زمان بعثت پیامبر خاتم (ص) است و متأخر از ایشان است.

توضیح بیشتر: همه پیامبران رابط بین حق تعالی و خلق و روابط بین رقائق و حقایق اند. رقایق همان مظاهر و مخلوقات اند و حق تعالی هم ظاهر در مخلوقات خود از راه اسماء و صفات است عموم پیامبران چنین اند چون ایشان مظاهر ائمه صفات خدایند در جلسه نخست درباره تجلی فیض اقدس و مقدس سخن گفتیم که با تجلی فیض اقدس سه چیز در مقام واحدیت به وجود می آید:

    1. اسماء و صفات که کمالات حق اند

    2. اعیان ثابته ممکنات به عنوان مظاهر اسماء و صفات

    3. استعدادات و قابلیات اعیان ثابته

اعیان ثابته ممکنات عبارت از ماهیات ممکنات است که در ازل در مرتبه علم ربوبی ثابت اند و این علم در این جا علم ازلی تفصیلی است نه علم اجمالی در عین کشف تفصیلی که در مرتبه ذات احدیت حق تعالی است این مرتبه علم ربوبی که مرتبه اعیان ثابته و مرتبه واحدیت می باشد مرتبه علم ازلی تفصیلی است یعنی عرفا مناط علم ازلی تفصیلی خدا به ممکنات را همین اعیان ثابته می دانند و خداوند از راه اعیان ثابته علم ازلی تفصیلی به ممکنات - پیش از آن که وجود خارجی پیدا کنند- دارد اعیان ثابته به عنوان مظاهر اسماء و صفات است مثلا علم، صفت است و عالم، اسم است و ظهور آن در معلوم است و معلوم عین ثابت آن به عنوان مظهر این صفت علم است. یا مثلا قدرت صفت است و قادر، اسم است فرق اسم و صفت هم به اعتبار است و در حقیقت باهم فرقی ندارند. قدرت و قادر ظهور در مقدور پیدا می کند که همان عین ثابت آن است.

اعیان ثابته هم استعدادات و قابلیاتی در همان مرتبه علم ربوبی و واحدیت دارند که با تجلی فیض اقدس حاصل می شود در دعا وارد شده: « یا مبتدأ بالنعم قبل استحقاقها » خداوندی که به نعمت و ایجاد و وجود بخشیدن و افاضه ابتدا می کند پیش از آن که استحقاقی باشد چون خود استعداد و استحقاق و قابلیات اعیان ثابته با تجلی فیض اقدس پیدا می شود و پیش از آن استحقاقی نیست این که عرفا می گویند: « القابض من فیضه الاقدس» هم به همین معناست و بعد با تجلی فیض مقدس اعیان ثابته بر اساس آن استعدادات و قابلیات که در مرتبه علم ربوبی و واحدیت داشتند به مرتبه وجود خارجی می رسند این خارج هم در مقابل ذات است چون مرتبه واحدیت در ذات است و بالاتر از آن ذات احدیت است و بالاتر از آن نیز ذات مطلقه و هویت غیبیه است که در جای خود بیان می شود.

انبیاء روابط بین حق و خلق اند آن هم نه فقط در خارج بلکه در مرتبه علم ربوبی و مرتبه عین ثابت رابط اند. و نه فقط در عالم خارج بلکه در مرتبه علم که همان عین ثابت می باشد نیز رابط حق و خلق اند و پیوند بین حق و خلق را برقرار می کنند و تا انبیا نباشند خلقی بوجود نمی آید چون انبیاء مظاهر ائمه صفات اند.

ائمه سبعه صفات:عرفا در تقسیم صفات هفت صفت را ائمه سبعه می نامند که پیشوایان صفات اند و بعد از آن ها نوبت به دیگر صفات می رسد و این ائمه سبعه عبارت اند از:

    1. علم

    2. قدرت

    3. اراده

    4. حیات

    5. سمع

    6. بصر

    7. کلام

بعد از این پیشگامان و پیشتازان صفات نوبت دیگر صفات می رسد و انبیاء مظاهر همین ائمه صفات اند البته در هر پیغمبری یکی از این ائمه صفات در او بارز است و فقط نبی خاتم (ص) است که همه صفات در او متجلی است و ایشان مظهر کون جامع الله است و در بقیه انبیا فقط یکی از صفات هفت گانه خدا غلبه و ظهور و بروز دارد عین ثابت انبیا مظهر این صفات است و ائمه صفات تقدم بر دیگر صفات دارد و هر کدام در مرتبه خود است مرتبه واحدیت هم یک مرتبه نیست بلکه مراتبی دارد و این از این روی است که بین اسماء و صفات ترتب است و با این ترتب در اعیان ثابته که مظاهر اسماء و صفات اند نیز دارای ترتب می باشند این طور نیست که از یک پله بالایی به چند پله پایین تر قدم بگذارند

اول عین ثابت پیامبران پدید می آید و بعد بقیه اعیان ثابته به وجود می آید این در مرتبه علم ربوبی است « و الکل من نظامه الکیانی یُنشأ من نظامه الربانی » نظام خارج هم بر طبق نظام علمی است و طبق همان نظام که اسماء و صفات و اعیان ثابته در مرتبه علم دارند موجودات، وجود خارجی پیدا می کنند و در این باب اول اعیان ثابته انبیاء که مظاهر ائمه صفات اند وجود خارجی می یابد و بعد وجود بقیه و تا انبیا نباشد نوبت به بقیه موجودات نمی رسد. در خارج هم که وجود می یابد این طور نیست که یکباره در عالم طبیعت سقوط کنند بلکه به تدریج و پله پله است اول ظهور و بروز در مرتبه جبروت پیدا می کنند که عالم عقول است بعد در ملکوت اعلی که مرتبه نفوس است و بعد در ملکوت اسفل که مرتبه مثال است و سپس به ناسوت و طبیعت می رسد و بر مبنای حساب و کتاب و نظمی است:

 

هر مرتبه از وجود حکمی دارد    گر حفظ مراتب نکنی زندیقی

 

انبیا روابط بین حق و خلق اند و بدون ایشان خلقی نیست. با توجه به جامعیتی که مرتبه بالا نسبت به مراتب مادون دارد - زیرا در این نظام مراتب بالا جامعیت نسبت به مراتب مادون دارد و مراتب مادون هم ظهور مراتب بالا است و تا مراتب بالا نباشد خلق پایینی هم نخواهد بود- با توجه به مراتب بالا انبیاء، گرد آورنده متفرقات وجودی اند یعنی با وجود ایشان تفرق و تکثر بین موجودات و مخلوقات تبدیل به وحدت و اتحاد می شود و انبیا مشکات شمل کل شتات اند یعنی محل گرد آوری هر تفرقی اند به جهت جامعیتی که مرتبه بالا به مرتبه پایین دارد.

و با توجه ظهوری که مرتبه مادون نسبت به مرتبه بالا دارد آن ها رابط و پیوند دهنده اند و از طریق انبیاء مخلوقات وجود پیدا می کنند به تعبیر دیگر ایشان شمع بزم آفرینش اند و بدون آن ها آفرینشی نخواهد بود و ایشان مشکات هر شملی اند و مایه جمع آوری موجودات متفرقه می باشند و موجودات زیر پرچم وجودی ایشان جمع می شوند و از تفرق و تشتت در می آیند. این نسبت به دیگر پیامبران بود.

اما پیامبر خاتم(ص) مظهر اسم جامع الهی است یعنی مظهر اسم الله است که جامع همه اسماء است

 

نام احمد نام جمله انبیاء است    چون که صد آمد نود هم پیش ماست

 

« و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا » هر پیامبری این مقام را ندارد بلکه فقط رسول خاتم (ص) است که مظهر اسم جامع الله است و بنا بر اتحاد ظاهر و مظهری که عرفا می گویند پیامبر اکرم(ص) خود اسم جامع و اسم اعظم می باشد نبی مکرم(ص) مرتبه وجودی ایشان از سایر انبیا بالاتر می باشد و در میان وسائط فیض حق تعالی اول وجود نوری پیغمبر اکرم است بر حسب اتحاد آغاز و انجام غایة الغایات ممکنات هم وجود پیامبر اکرم(ص) خواهد بود و از طریق ایشان موجودات پدید می آیند به قول شبستری:

 

یکی خط است ز اول تا به آخر    بر او خلق جهان گشته مسافر

در این ره انبیا چون ساربان اند     دلیل و رهنمای کاروان اند

و ز ایشان سید ما گشته سالار    هم او اول هم او آخر در این کار

در او خط آمد و پایان این راه    بر او منزَل شده « ادعو الی الله »

مقام دل گشایش جمع جمع است    جمال جان فزایش شمع جمع است

شده از پیش و دل ها گشته از پی    گرفته دست دل ها دامن وی

 

این خط به نظر عرفا خطی دوری است چون ایجاد دوری و منحنی شکل است و به صورت قوس می باشد.

صفت چهارم: شریعت مطهره مقدسه پیغمبر اکرم(ص) راه و شط همه کمالات است و سرچشمه رسیدن به هممه سعادات است و هیچ آئین و راه و رسمی بالاتر از شریعت اسلامیه نیست.

این صفات درودی که مصنف بر پیامبر اکرم(ص) فرستادند. سپس بر آل و اصحاب درود می فرستد و دو صفت هم برای ایشان بیان می دارد:

صفت اول: همان طور که انبیا و رسول خاتم(ص) "مشکات شمل کل شتات" اند و محل گردآوری متفرقات وجودیه اند آل و اصحاب هم این گونه اند و مصباح کل ظلام و چراغ بزم آفرینش اند . چرا؟

روایتی را آقا محمد رضا قمشه ای در ذیل فص شیثی نقل کرده اند که با آن روایت معلوم می شود این صفات برای آل آورده می شود روایت این است:« اولنا محمد(ص) اوسطنا محمد (ص)آخرنا محمد(ص) و کلنا محمد(ص) » تعبیر کلنا همه ائمه را می گیرد و جای تطبیق به نام نمی ماند. امامان معصوم با پیامبر اکرم(ص) اتحاد بالذات دارند لذا همان صفات رسول خاتم (ص) برای ائمه هم ثابت می شود.

اصحاب هم می توانند با تأسی به پیامبر اکرم(ص) چنین مقامی پیدا کنند به فرموده قرآن پیامبراسوه حسنه است پس می توانند به آن مقام برسند و از این سرمشق نیکو الگو برداری کنند. مرحوم حکیم میرزا محمود قمی در حاشیه می فرماید: « اسوه حسنه متابعت الهیه است یعنی متابعت از اسم جامع الله است» چون پیامبر اکرم(ص) مظهر اسم جامع الله است و اگر اصحاب دنبال همان جامعیت وجودی بروند به این مقام مذکور نائل می شود مانند حضرت سلمان فارسی (رض) که به شرف « سلمان منا اهل البیت (ع) » رسید و این به جهت همان الگو برداری سلمان از اسوه حسنه می باشد که وجود جامع پیغمبر اکرم (ص) است که ایشان مظهر اسم جامع الله است. امت رسول خاتم (ص) می تواند به این مقام برسد بحث ما مصداقی و محدود به اصحاب نیست.

سپس شارح می فرماید: توحیدی که عرفا به آن قایل اند با توحید دیگران فرق دارد توحید اهل عرفان" تفرید وجود" است یعنی وجود یک فرد بیشتر ندارد

 

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار    چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

نیست در خانه دل جز یار    لیس فی الدار غیره دیّار

 

وجود فقط یک فرد دارد و آن هم حق تعالی است

 

موجود تویی علی الحقیقة     باقی نِسَب اند و اعتبارات

 

توحید عرفانی را کسی می تواند درک کند که بتواند بین سه چیز جمع کند:

    1. عقل

    2. کشف

    3. متابعت و عمل به شریعت، که مراد شریعت خاتمیت اسلام است

در صفت چهارم خاطر نشان شدیم که شریعت پیامبر خاتم(ص) راه کسب همه کمالات و منبع رسیدن به همه سعادات دنیوی و اخروی و معارف است. در این صورت سالک را سراغ توحید خالص و محض و ناب می برند و توحید اهل عرفان است که ذره ای شائبه و ناخالصی ندارد.