درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظریه ابتکاری مدرس زنوزی در معاد جسمانی

دراین رساله که دقیق 100 سال از نگارش آن گذشته است مرحوک کمپانی بحث معاد را بیان می دارد که 5 مقدمه خاطر نشان شد در اصل 5 گفته شد حرکت بدن بعد از مفارقت برای اتصال به نفس و اتحاد وجودی با نفس است لازمه توجه بدن از کثرت به وحدت تا نفس با بدن اتحاد وجودی بیابد و بدن از فراق در آید وبه نقطه جمع با نفس برسد این است که آن جهات و خصوصیاتی که باعث آن فرق و کثرت است از بین برود لذا اشکال ندارد که بدن بعضی از مراتب ومقامات و لوازم وآثار دنیوی ومادی خود را از دست بدهد همان طو رکه در قوس نزول در کینوینت سابقی که در عالم نفسو عقل کلی داشت در آن جا هم مراتب دنیوی ومادی را نداشت حالا هم که می خواهد به سراغ نفس برود باید این ها را رها کند

منی هم لوازم مراتب را تا رسیدن به انسانیت و صورت انسانی رها می کند تا به صورت انسانی برسد ولوازم علقه و مضغه و دم را بر جای گذاشته و عبور می کند هکذا بن هم آثار دنیوی خود را وامی نهد تا با نفس اتصا لو اتحاد وجودی بیابد

نتیجه مقدمات 5 گانه: آن معاد جسمانی که شایسته و سزوار است انسان بدان اعتقاد داشته باشد وظاهر کتاب و سنت هم همین است نه معاد متکلمان ونه معاد حمای اشراقی و ملاصدرا بلکه همان معادی است که مدرس زنوزی آن را ابداع نموده است معاد جسمانی؛

     نه به معنای عود روح به بدن خاکی است که متکلمان گویند؛ زیرا این دنیا مجدد است در حالی که آخرت یک نشأه و مرتبه دیگر است بعلاوه دیگر اشکالات وارده بر ایشان مثل مطالبه مکان و مطالبه ماده که در باب 10 اسفار خاطر نشان آن شدیم

     ونه معاد به معنای تعلق نفس به بدن مثالی است حال چه نفس بدن مثالی را انشاء کند که ملاصدرا می گوید وچه بدون انشاء نفس که اشراقیون بدان باور دارند زیرا این برزخ خواهد بود نه قیامت و آخرت «ومن ورائهم برزخ الی یوم یبعثون»

بدن مثالی؛

     نه مانند موجود عقلی است که مجرد از صورت امتدادی و ماده می باشد یعنی از شکل و مقدار و از ماده تجرد دارد

     و نه هم بدن مثالی مانند بدن دنیوی است که منغمر در ماده می باشد که ماده و عوارض ماده دارد

     بلکه فقط مجرد از ماده است ودراای صورت و مقدار و شکل است

بلکه معاد همان است که مدرس زنوزی می گوید که؛ با مرگ حرکت نفس متوقف می شود و بعد از آن بدن حرکت کمالی خود را آغاز می کند واز نقص مادیت رها شده و به کمال تجرد در قیامت می شود وبا نفس مجرد اتحاد وجودی می یابد

بعد ایشان می گوید: بنابرین نظر بدن اخروی ومحشور در معاد جسمانی ودر قیامت عین بدن دنیوی است اما نه با لوازم دنیوی که متکلمین می گویند یعنی با حفظ مرتبه مادیت ونه به بدن برزخی تنها

بدن برزخی صورت امتدادی است یعنی فقط شکل و مقدار است ومعاد جسمانی به این بدن برزخی تنها نمی باشد ایشان عینیت را قبول دارد اما فقط در عالم برزخ عینیت بدن دنیوی را با بدن برزخی را در برزخ تنها قبول دارند برزخی مانند شیخ احمد احسائی از بدن برزخی تعبیر به بدن هوَر قلیایی می کنند

عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی به خود بدن دنیوی است که الان داخل قبر آرام گرفته است نه به بدن برزخی

لایقال: در این عینیت وجود بدن دنیوی واصل هویتش کافی است وخصوصیات بدن دنیوی لازم نیست واصل وجود به حضور نفس است زیرا بدن دنیوی ماده است و نفس صورت است و شیئیت شیئ هم به صورت است وبا بودن نفس کفایت می کند و بدن هست

لأنا نقول: خیر این کافی نیست به عین بدن دنیوی با همه خصوصیات و مقومات و قیودی که دارد باید باشد ونه باحفظ مرتبه مادیت و دنیویت زیرا لازمه حرکت طولی ولازمه توجه از مرتبه مادیت به مرتبه تجرد این است که لوازم مادی ودنیوی را رها کند معاد جسمانی به عین خود همین بدن خواهد بود زیرا قرآن می فرماید: « وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ (78) قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ (79)»

تتمه: بعد از بیان نظریه مدرس زنوزی خاطر نشان می شویم که؛ دو طرف بحث وجود دارد که طرفی ملا صدرا است و در سوی دیگر این بزرگان مثل مدرس زنوزی و استهباناتی و کمپانی و رفیعی قزوینی که افراد زبده ای هستند که به راحتی نمی توان این بزرگان را نادیده گرفت ورد کرد این نظریه ایشان قابل توجه است و نقطه قوت آن هم این است که در این نظریه تلاش می شود که همان ذهنیت توده متکلمین که در طی قرن ها شکل گرفته است همین بدنی که شکل گرفته است همین بدن است وبرای معاد جسمانی همین بدن تبیینی ارایه می شود و کاملا هم مطابق با آیات وروایات است مرحوم اشیخ محمد تقی آملی در درر الفواید در بحث معاد که سخنان حکیم سبزورای را تبیین می کنند همان جا خدا را گواه می گیرد که معاد کتاب و سنت که خدا می گوید این نظریه فلسفی نمی باشد

البته برخی پس از امرحوم آملی آمده و گفته اند که ایشان بحث را آن چنان که شاید و باید نفهمیده است اما به هر حال این افراد ویژه و بزرگ هستند و در این مورد نمی توان در حکم به ردشان شتابزده رفتار کرد.

نظر استاد اسحاق نیا: ایشان با تأملی که در این براهین داشته است مطالبی را افاضه نمودند؛

در این نظریه مدرس زنوزی ابهاماتی بنابر مبانی حکمت متعالیه برای انسان پیش می آید که عبارت اند از؛

    1. در اصولی که مرحوم کمپانی بیان داشت این معاد برای همه نفوس مطرح می شود در این اصول برای همه نفوس ادعای انسان عقلی شدن ورسیدن به مرتبه تعقل مطرح شد

     تعقل اگر به نظر مشائیان باشد که به معنای انتزاع کلی از محسوسات و جزئیات است ادین ادعای بی راهی نیست

     اما اگر تعقل به نظر ملاصدرا باشد که تعقل به رؤیت ارباب انواع عنم بعد و دیدن فرشته و به اتحاد نفس با ارباب انواع باشد در این صورت همه انسان ها انسان عقلی نمی شوند به مرتبه تعقل نمی رسند

    2. با توجه به این دیدگاه سوال می شود که آیا نفس برزخ دارد یا خیر؟ قبل از به پا شدن قیامت وآخرت از پس مرگ ودر این فاصله آیا برزخی وجود دارد؟

بنابر نتیجه گیری نفوس برزخ دارند یعنی با بدن برزخی ادامه وجود می دهند حال قیامت که بر پا می شود در کدام مرحله است آیا در همین مرحله برزخ و حد و فاصل است یا جهش دیگری نفس باید انجام دهد که همان عالم عقل است و در آن مرحله آخرت تحقق بیابد تا به نفس متصل گردد

     اگر در همان مرحله برزخ و بدون جهش وبدون انتقال نفس به مرحله بالاتر که عالم عقل است در این صورت بدن دنیوی به نفس با بدن برزخی ملحق می شود

نقد: نیازی به این الحاق نمی باشد زیرا بدن برزخی جامع بدن دنیوی است و آن را با خود دارد بلکه صافی و صفوة وزبده بدن برزخی است و بدن دنیوی رقیقه بدن برزخی است و آن حقیقت و اصل بدن دنیوی است واین کمبودی ندارد تا بخواهد به آن ملحق گردد

     اگر بنا باشد جهش و حرکتی برای نفس صورت بگیرد یعنی نفس منتقل به عالم عقل شود و بدن دنیوی که در دنیا حرکت جوهری کرده به آن متصل شود

نقد: ایشان اذعان داشت با مرگ حرکت نفس تمام می شود و دیگر انتقال و حرکتی در کار نخواهد بود

از طرفی؛ ابهام دیگر این است که نفس اگر به طرف کمال عقلی می رود با توجه به این که معاد برای همه نفوس اعم از مقربین واصحاب یمین و اصحاب شما برای نفس سعید و شقی بیان می شود پس چطور نفوس شقیه و متوسطه به عالم عقل راه پیدا می کنند؟! که در مقدمه خاطر نشان کردند

اگر اشکالی که ایشان به ملا صدرا دارد این است که معاد ایشان برزخ است نه آخرت این ایراد وارد نیست زیرا حکمت متعالیه فرق بین برزخ و آخرت را بیان کرده است[1]

 


[1] . اسفار اربعه عقلیه ج9 باب8 فصل 3 ص29 در تعلیقه حکیم سبزواری در ذیل آیه «ربنا امتنا اثنتین واحییتنا الاثنتین» فرق برزخ و آخرت را بیان کردند.