درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شناخت احکام آخرت

     و ربما يوجد بعض النفوس المستعلية- عن القيود الدنيوية النافضة عن أذيالها غبار المحسوسات من الذين (لا-ن خ) يلتفتون إلى أغراض هذا العالم و لا ينظرون إلى الدنيا إلا بعين الاحتقار و الاعتبار لا يشغلهم شأن عن شأن- و لا يحجبهم مقام عن مقام و لا يلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و تذكر عالم الآخرة- فقوتهم تفي بضبط الجانبين و حفظ النشأتين فهي كالمبادي الفعالة ذاتا و فعلا فتقدر على إيجاد أمور صورية إدراكية (مجرد) يكون إيجادها عين شهودها

     و ربما يشغل بعض المكاشفين شهود صور ذلك الموطن عن شهود صور هذا الموطن في اليقظة و سلامة الآلات

     على عكس حال المحجوبين و إن كان ذلك‌ أيضا نوع حجاب لكنه نادر عزيز جدا حجبت عيونهم بالأخرة عن الدنيا

فجميع ما ذكرناه من الأحوال إنما يكون لظهور سلطان الآخرة- على بعض النفوس بوجه من الوجوه فهذا أنموذج من معرفة أحوال الآخرة و أحكامها للنفوس

فكل نفس من النفوس إذا انقطع تعلقها عن البدن بالموت و خلت و بخراب البيت‌ارتحلت؛

     تصير حواسها الباطنية لإدراك أمور الآخرة أشد و أقوى

     فتشاهد الصور العينية الموجودة في تلك الدار

     و لا يختص ذلك بنفس دون نفس كما لا يختص قوة الإحساس بهذه الحواس في الدنيا بنفس دون نفس

     فإذا انقطع تعلقها عن هذا البدن اضطرارا أو اختيارا يجب لها انكشاف الأمور المناسبة لأعمالها و أفعالها و نياتها و اعتقاداتها كما في قوله تعالى: «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ»

     فإن كانت أفعالها حسنة و نياتها صحيحة فروح و ريحان و جنة نعيم و إن كانت أفعالها قبيحة و اعتقاداتها ردية فنزل من حميم و تصلية جحيم‌

 

ملا صدرا تا پایان این فصل 3 مطلب را بیان می کنند؛

مطلب نخست: مردم 3 دسته هستند؛

    1. محجوبین: آنان که در حجاب دنیا وطبیعت و عالم ماده گرفتارند ودنیا حاجب آنها از آخرت اند ایشان اهل کثرت و غفلت اند یعنی انس شان با مادیات است واز آخرت ویادش غافل اند ایشان ناقص می باشند

    2. مجذوبین: مشغول به آخرت اند و توجهی به دنیا ندارند یعنی آخرت حجاب ایشان از دنیا شده است چنان یاد آخرت آنها را به خود مشغول کرده اند که توجهی به دنیا ندارند البته نه این که نقصی در اعضای ایشان باشد بلکه ایشان اهل جذبه الهی اند ومجذوبین رحمانی اند که؛ «جذبة من جذبات الرحمان توازی عبادة الثقلین» ملا صدرا این را هم نوعی نقص می داند هر چند ایشان اهل کمال اند اما کمالشان ناقص است وبه نوعی ایشان هم محجوب اند ایشان محجوب از دنیا هستند برخلاف دسته اول که محجوب از آخرت بودند حکیم سبزواری در تعلیقه منظومه حکمت ودر اینجا از این دسته تعبیر به جمع مُکسَّر و کمال شکسته می کند

    3. کُملین: کسانی که نه دنیا حاجب آنها از آخرت و نه آخرت حاجب از دنیا است ایشان اشتغالات دنیوی ویاد آخرت و تذکر آخرت را دارند؛ « رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالأَبْصَارُ (37) » ایشان کامل هستند واهل کمال و هیچ گونه نقص و کاستی در ایشان نیست و به تعبیر حکیم سبزواری ایشان جمع سالم و کمال بدون نقص اند

در همان حاشیه حکیم سبزواری در بحث نبوات شرح منظومه حکمت می گوید: «وختمهم فی مقام الجمع الجمع وجمع منتهی الجموع کما اخبر عن مقامه بقوله ص : لی مع الله وقتٌ لایسعنی ملک مقرب و لا نبی مرسل» که ختم ایشان یعنی خاتم این کاملان که نبی مکرم اسلام ص مقام جمع الجمع و جمع منتهی الجموع دارد.

در حاشیه اینجا می گوید: «وجمع الجمع وجمع منتهی الجموع مرتبة غیب الغیوب» که مراد ذات معروف نیست بلکه مرتبه احدیت است که تعین اول می باشد ومقام جمع الجمع هم که بدان گفته می شود از این روی است که اسماء و صفات در آن مرتبه هم جمع مفهومی دارند و هم جمع مصداقی یعنی نه تمایز مصداقی بین اسماء و صفات و ذات در مرتبه احدیت است و نه تمایز مفهومی در مرتبه واحدیت که مقام اسماء و صفات است پیدا می شود و این که به این مرتبه حکیم سبزواری مرتبه غیب الغیوب گفته از این جهت است که؛

     به مرتبه واحدیت غیب مطلق گفته می شود

     همان طور که به عالم عقل وعالم مثال غیب مضاف و به عالم ملک شهادت مطلقه گفته می شود

     بالاتر از واحدیت که غیب مطلق است

     بالاتر از آن که احدیت است باید بدان غیب الغیوب گفته شود

و مراد ذات غیب الغیوبی نیست که در دسترس احدی نمی باشد و آن مقام مختص حق تعالی است «ولا یدرکه بعد الههم و لایناله غوص الفطن» که در دسترس علم حصولی و در دسترس علم شهودی و کشفی کسی نیست

به مقام واحدیت مقام جمع می گویند زیرا اسماء و صفات در آنجا جمع مصداقی دارند و بین آنها وذات تمایز مصداقی نیست ولی تمایز مفهومی دارند شبستری درباره پیامبر می گوید:

جمال جان فزایش شمع جمع است    مقام دلگشایش جمع جمع است

 

مقام احدیت و تعین او که رسول اکرم ص در قوس صعود تا آن جا می تواند پیش رود و از تاب وتوان هر ملک مقرب و نبی مرسلی بیرون است

حال گروه سوم که جمع سالم اند در ذات ووجود واز جهت فعل وایجاد مانند ملایکه می باشند؛

     از وجود مثل ملایکه اند از این روی که به تجرد عقلی رسیده اند همان طور که ملایکه وعقول تجرد عقلی دارند

     از نظر فعل و ایجاد شبیه ملایک اند یعنی ایجاد ایشان عین شهود و ادراک ایشان است یعنی اگر این ها که چنین قدرت و اقتدرای دارند که می توانند با ادراک و تصور چیزی آن را در خارج ایجاد کنند زیرا ادراکشان حضوری وشهودی است مانند فرشتگان

مبادی عالیه و حق تعالی یعنی مطلق موجودات مجرده تا حق تعالی علم به مادیات دارند حق تعالی به مرات علم به مادیات دارد حکیم سبزواری گوید:«اذ یُکشف الاشیاء مراتٍ له»؛

     علم خود حق تعالی

     علم از راه وسایط و مبادی عالیه

     علم از راه وجود خود اشیاء و موجودات

علم مجردات و حق تعالی به مادیات علم عنایی است به تعبیر دیگر علم فعلی و معلوم آفرین است نه انفعالی وبا همین علم موجودات ومعلوم در خارج وجود یافته اند وسِرّش این است که علمی حضوری و درون ذاتی است نه برون ذاتی و حصولی ولذا ادراک و علم و شهور موجب ایجاد معلوم می شود وایشان با تصوری که نسبت به چیزی پیدا می کنند آن را در خارج ایجاد می کنند واین قدرت در ایجاد گری را دارا می باشند

مطلب دوم: مواردی که ملاصدرا برشمرد؛ از جایی که بیان اجمالی برای کیفیت وجود صور برزخی و اخروی را آغاز کردند و به نتیجه ای با لفط "حتی" رسیده و فرمود: نفس از سنخ ملکوت و موجودات مجرده است این توانایی را در ایجاد در ذهن دارد که صورت غیر مادی و مجرد که صورت جزئیه است و قیامش به نفس صدوری می باشد را در ذهن ایجاد می کند اما این صورت اولا ضعیف است و اثر موجود خارجی بر آن مترتب نمی شود ودرثانی الان چون در جرم بخاری دماغی ظهور دارد وآن هم دایما در تحلل و تغیر است این صورت بقا و دوامی ندارد و بعد نتیجه گرفت که حتی اگر 3 چیز اتفاق بیافتد؛

    1. شواغل نفس به بدن وقوای بدنی کنار برود

    2. وجمع همت صورت بگیرد و نفس همه توجه وهمت خود را در ذات خود متمرکز کند

    3. واگر تمام قوای بدنی از فعل خود عزل گردد

در این صورت هم نفس می تواند با تصور چیزی آن را در خارج ایجاد کند برای این اقتدار نفس 2 شاهد بیان نمودند مورد دوم هم که شاهد 1 و2 برای نتیجه ذکر شد که در مجموع 3 تا می شود و مورد 4 که آخرین مورد است عبارت از این قدرتی است که اهل کمال وکملین دارند که شبیه فرشتگان ومبادی فعاله در وجود و ذات و فعل وایجاد می باشند وایجادشان عین شهود وادراکشان می باشد و با ادراک چیزی در خارج ایجاد می کنند

این 4 مورد همه به واسطه سلطان آخرت بر این نفوس است در همه این موراد 4 گانه حکم نشأه آخرت است که ظهور در این نفوسی می یابند که این اقتدار و قدرت ها را دارند و این کار ها از ایشان بر می آید و این موراد نمونه هایی هستند برای معرفت احکام خصوصیت نشأه آخرت که در مطلب سوم بیان می شود

مطلب سوم: در این جا یک جمع بندی که شناخت خصوصیت عالم آخرت است در 6 مورد بیان می شود؛

    1. در آخرت حواس ظاهره جای خود را به حواس اخروی برزخی می دهند در دنیا انسان با چشم طبیعی عنصری مادی می بیند و با خراب شدن و فرو ریختن عمارت بدن در آخرت انسان با چشم و گوش و ... برزخی ادراک می کند

    2. ادراک حواس برزخی به مراتب قوی تر از ادراک حواس ظاهری است چشم برزخی تیز بین تر از چشم ظاهری است مرحوم قاضی می گوید: من خالی در چهره داشتم که تا مدتها آن را نمی دانستم تا این که با صورت خود در ایوان نجف روبرو شده وبا چشم برزخی خود را دیدم که خالی دارد.

    3. صوری که حواس اخروی و برزخی ادرک می کنند صورت های خارجی است برخی چنین برداشتی از معاد اسفار دارند که معاد خواب و خیالی می باشد در حالی که این صورت هایی که چشم و گوش باطنی ادراک می کنند عینی و خارجی اند و در یک عالم خارجی وجود دارند

    4. این 3 خصوصیت مذکور در همه نفوس هست وفقط به برخی اختصاص ندارد حواس اخروی را دارند و در همه هم قوی است وهمه هم موجودات عینی خارجی را ادراک می کنند مثل اکنون

    5. در آخرت پرده از روی نیات واعمال دنیوی هر شخصی واعتقادات و افکار و اعمال وی کنار رفته وبه یک صورت هایی مناسب با خودشان در می آیند اعمال صالح واعتقادات صحیح به صورت های زیبا و بهیئه و اعمال ناشایست واعتقادات فاسده به صورت جهنم وعذاب های اخروی در می آید و شخص با آن ها مواجهه شده و آن ها را می بیند «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ»

این خصوصیت 5 هم فرقی ندارد که کسی با موت اختیاری بمیرد یا با موت اضطراری الان هم اگر کسی با مرگ اختیاری بمیرد و قدرت بر مرگ اختیاری داشته باشد این کشف برایش صورت می گیرد وپرده از روی نیات و اعتقادات و اعمال و رفتارش برداشته شده و با یک صور متناسب با خودشان به رؤیت و شهور شخص در می آید

    6. از سخن ملاصدرا و قرآن استفاده می شود که؛ نشأه آخرت این طوری است که شخص بهشتی در بهشت نیست خودش بهشت است وجهنمی در جهنم به معنای ظرفیت نیست بلکه خودش جهنم است در آخر سوره واقعه درباره 3 گروهی که مطرح شدند می گوید: «فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ (88) فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ (89) وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْيَمِينِ (90) فَسَلامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ (91) وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ (92) فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ (93) وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ (94) خود شخص نعمت و نُزُل بهشتی می شود وخود شخص تصلیه و دوزخ می شود وبه دوزخ اتصال وجودی می یابد.