درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کیفیت وجود صور اخروی برزخیه

و قد سبقت الإشارة إلى كيفية وجود الصور الأخروية في عدة مواضع من هذا الكتاب‌

و أما بيانها: على النهج التفصيلي البرهاني و المسلك التعليمي اللمي على النظم الميزاني بإيراد ما يتوقف إثباتها عليه من المقدمات و الأصول الضرورية و القواعد الكلية البرهانية بحيث لم يبق لأحد بعد الاستماع مجال للبحث و الإنكار و لا مساغ للمنع و الاستنكار إلا لقصور الطبع أو سوء الفهم و الاعوجاج أو مرض العناد و الاستنكار فقد قرب إنجاز موعده و إبراز سرِّه و مقصده إن شاء الله تعالى.

و أما إجماله: فبأن يعلم أن النفس الإنسانية لكونها من سنخ الملكوت و نشأة القدرة و القوة على اختراع الصور من غير مادة لكن الصور التي يخترعها؛

     حين تعلقها بهذا البدن العنصري الكثيف المركب من الأضداد

     و ما يحتاج إليه من جلب المنافع و دفع المضار و غير ذلك من التدابير و التصرفات الشاغلة

لا تكون إلا ضعيفة الوجود ناقصة الكون لا يترتب عليها الآثار المطلوبة منها

و لا تكون أيضا ثابتة مستقرة بل زائلة متغيرة لأن مظهرها الآن جرم بخاري في الدماغ و هو دائم التحلل و التجدد و الزوال و الانتقال حسب اختلاف أمزجة العضو الدماغي من جهة ما يرد عليه من المغيرات الداخلية و الخارجية- حتى لو فرض وجود تلك الصور أقوى و أدوم مما كانت من جهة؛

     عدم الشواغل

     و جمع الهمة

     و عزل سائر القوى البدنية عن فعلها

لكانت الآثار المطلوبة مترتبة عليها و لم يبق فرق حينئذ بين الصور المتخيلة و الموجودة في العين و لكان الخيال حسا و المتخيل محسوسا

 

ملاصدرا می گوید: ما در چند جای کتاب به کیفیت صور اخروی برزخی اشاره کرده ایم که تجرد مثالی دارند و مادی نمی باشند

در 3 جای کتاب بدان اشاره شده است؛

     یکی در جلد اول در بحث وجود ذهنی که ملاصدرا قیام صور جزئیه به ذهن را صدوری می داند یعنی نفس و ذهن به اذن الله تعالی خلاق و مُنشئ صور جزئیه است و این صور جزئیه تجرد مثالی دارند

     دیگر در جلد سوم در بحث عقل و عاقل و معقول باز به تجرد خیال اشاره کردند

     در اوایل جلد 8 ومباحث نفس که تجرد خیال را با دلیل و برهان اثبات نمودند

اما بیان تفصیلی این مطلب نزدیک است ودر باب 11 این جلد مطرح می شود و کیفیت وجود صور اخروی برزخیه را که مجرد از ماده است را بیان می دارند آن بیان تفصیلی که موعدش نزدیک است بیانی برهانی وبه روش تعلیمی لمی وبه نظم منطقی می باشد

مقصود از این جمله؛

     یا این است که براهین ما لمی است واستدلال از راه علت بر معلول صورت می گیرد که در این صورت این لمی اشاره به سؤال با لِمَ ثبوتی دارد

أُسّ المطالب ثلاثة عُلم    مطلب ما مطلب هل مطلب لِم

 

اساس پرسش ها 3 تا است؛

    1. سؤال با "ما" که دو قسم است؛

     مای شارحه

     مای حقیقیه

    2. سؤال با "هل" که دو قسم است؛

     هل بسیطه

     هل مرکبه

    3. سؤال با "لِمَ" که خود دو قسم است؛

     لِم اثباتی

     لِم ثبوتی که خود دو قسم است؛

     ثوبتی فاعلی: که از علت فاعلی شیئ می پرسد

     ثبوتی غایی: که از علت غایی شیئ پرسش می شود

ملاصدرا با برهان لمی که استدلال از علت بر معلول است را پاسخ لم ثبوتی کیفیت تجردی وجود صور اخروی را بیان خواهد کرد

     یا این که روش تعلیمی لمی اشاره به لم اثباتی باشد که از دلیل شیئ با لم اثباتی سؤال می شود مثل این که می پرسد: چرا عالم حادث است؟ در جواب می گوید: لأنه متغیرٌ

با نظم منطقی و در قالب اشکال میزانی که در علم منطق مقرر شده است ایشان با ایراد 11 مقدمه در همان باب 11 وبا تکیه با آن مقدمات 11 گانه به اثبات معاد جسمانی طبق نظر خود خواهند پرداخت ومی گوید: ما به گونه ای معاد جسمانی را به تفصیل تبیین می کنیم که دیگر مجال و فرصتی برای انکار آن باقی نمی ماند مگر از جانب 3 گروه؛

    1. کسانی که قصور فهم دارند وذهنشان برای درک مطالب کشش ندارد

    2. کسانی که گرفتار کژ فهمی و سوء فهم شوند وبرداشت درستی از نظر ملاصدرا همان طوری که هست نکنند

    3. کسانی که اهل عناد با حق هستند و بنای تسلیم در برابر حقیقت را ندارند هر چند حق بر ایشان روشن شود

اکنون ملاصدرا بیانی اجمالی وخلاصه از کیفیت وجود صور اخروی می دارند که این صورت ها مجرد اند و مُنشأ نفس می باشند تفصیل این اجمال را در باب 11 بحث می کنند.

بیان اجمالی: نفس انسان از سنخ ملکوت است ومجرد واز عالم قدرت می باشد یعنی از عالم مجرد از این روی که عالمی است که عالم ایجاد می باشد زیرا نشأه تجرد واسطه در ایجاد حق تعالی است لذا این نفس انسانی می تواند یک صورت هایی را بدون ماده باذن الله تعالی ایجاد وابداع بکند منتهی مادامی که اشتغالات بدنی دارد وگرفتار تدبیر بدن می باشد و در پی جلب منافع و دفع مضار بدن است این صور مجرد و بدون ماده ای که اختراع می کند؛

اولا: وجودشان ضعیف است و آثار خارجی بر آن ها مترتب نمی شود

ودر ثانی: دوام ندارد

زیرا مظهر این صور مجرده روح بخاری دماغی است -نه محل آن ها که مشاء بدان اعتقاد دارد- این بخار دایما به واسطه مغیرات داخلی و خارجی و به واسطه حرارت های 4 گانه در معرض تبدیل و تغیر و تحلل است یعنی نابود شده و دوباره جایگزین می شود

حرارت های 4 گانه عبارت اند از؛

    1. حرارت غریزی: دمای 37 درجه بدن که اگر بالاتر رود حرارت غریبه می شود وانسان تب می کند

    2. حرارات اسطوخسیه: یعنی حرارتی که از عنصر آتش پدید می آید

    3. حرارت خورشید و کواکب و ستارگان این مغیرات خارجی می باشد ودایم بدن را از بیرون در معرض تغییر وتحلل و نابودی و جایگزینی قرار می دهد

    4. حرارت حاصله از حرکات بدنی و نفسانی یا همان فکری که این ها مغیرات داخلی می باشند

تا انسان در عالم طبیعت و دنیا است این صورت های مجردی که نفس اختراع و تصور می کند دوام و ثبات ندارد و باقی نمی ماند زیرا مظهرشان روح بخاری دماغی است و با مغیرات داخلی وخارجی علی الدوام در حال نابودی و جایگزینی است

بعد ملاصدرا می گوید: اگر 3 اتفاق بیافتد؛

    1. عدم شواغل: یعنی اشتغالات بدنی نفس برطرف شود ونفس گرفتار تدبیر بدن و رفع احتیاجات بدن نباشد

    2. تمرکز همت: این که همم وتوجهات نفس تبدیل به همّ واحد بشود وهمه همت های نفس در یک صورت تمرکز بیابد

    3. تعطیل قوا: تمام قوای نفس از افعال خود عزل شوند وفعل تمام قوا تعطیل گردد

اگر این 3 اتفاق رخ دهد آن صورت مجرد متصور نفس صورت خارجی شده و در خارج وجود پیدا می کند ابن عربی در فصوص الحکم می گوید: «العارف بهمته یخلق ما یکون وجوده فی الخارج » و حافظ لسان الغیب گوید:

بر تربت ما چون گذری همت خواه    که زیارتگه رندان جهان خواهد شد

 

در سیره ابن هشام این روایت نقل شده که در جنگ تبوک ابوذر غفاری از لشگر مسلمانان جا ماند شتر پیری داشت که درمانده راه شد ابوذر شتر را رها کرد و بار را به دوش کشید و پیاده راه افتاد تا خود را به پیامبر ص برساند پیامبر ص در منزلی اتراق کردند کسی به رسول اکرم ص گفت: کسی به تنهایی دارد می رود حضرت رسول ص فرمود: کن اباذر فکان اباذر

کسی گفت: والله که او ابوذر است

مصور شد به انشاء پیمبر    مثال بوذری از کُن اباذر

کن الله و بسم الله عارف    چه خوش وزن اند در بحر معارف

 

با کنار نهادن شواغل و جمع همت وجعل الهموم هما واحدا که مانند ذره بینی نور پراکنده را متمرکز در کانون ذره بین می کند وهیزم زیرین خود را آتش می دهد اگر همت های متفرق نفس اگر همه در خود نفس جمع شود و متوجه یک چیز شود وقوای نفس هم افعال خود را تعطیل کنند همان صورت مجرد متصور نفس تبدیل به وجود خارجی می شود

ملاصدرا می افزاید: شاهد این قدرت واقتدار نفس این است که اگر توجه نفس به بدن کم شود وحواس ظاهره تعطیل گردد که در 4 حالت این رخداد روی می دهد؛

    1. خواب

    2. اغما و بیهوشی

    3. حالت فطری و جبلی که برخی از انسان ها دارند که توجهشان به بدن کمتر است

    4. با ریاضت وتمرین وچله نشینی

وقتی توجه نفس کم شود به جانب تجرد بیشتر می شود که «الدنیا و الآخرة کالمشرق و المغرب فاذا قرُبتَ من احدهما بعُدتَ عن الآخر» در صورت کم شدن توجه نفس به بدن، صورت هایی را نفس مشاهده می کند مانند رؤیاها یا در بیهوشی وخلسه وصور در حال ریاضت که اهلش می بینند

این صورت ها با وجود این که حواس ظاهره تعطیل است را با چه حسی می بینند؟ این که صداهایی را بشنوند یا رایحه هایی را استشمام کنند و ... با فرض تعطیلی حواس ظاهره معلوم می شود که این ادراکات و محسوسات را با حسی ادراک می کنند که در ذات نفس است و نه در بدن برخلاف حواس ظاهره که در بدن است همان طور که حواس ظاهره همه در حس مشترک جمع اند واز این روی به آن مجمع الحواس می گویند در ذات نفس هم همه قوای مدرکه و محرکه جمع می باشد.

این که توجه نفس به بدن کم شود تازه در صورتی است که یک مقداری نفس به عالم خود توجه کرده است و رجوع کامل به عالم خود نیافته است وصوری را بدون حواس ظاهره مشاهده می کند با حواسی که در خود نفس است که فقط اندکی نفس متوجه ذات خود وبه نشأه تجرد شده است و اگر رجوع کامل بیابد بدن می میرد وقالب تهی می کند والا در همین توجه اندک نفس به ذات و تجرد خود وتعطیلی حواس باز هم قوای طبیعی کار خود را انجام می کند طبیعت شرایین که رگ های نابض متحرک اند کار خود را انجام می دهد و رگ می زند قوای نباتی مانند هضم هاضمه که از قوای 4 گانه تحت استخدام قوه غاذیه است کار خود را می کند و هضم غذا در خواب هم صورت می گیرد اگر قطع کامل صورت بگیرد وتوجه نفس از بدن به طور کلی برداشته شود موت عارض می شود و بدن با رطوبتی که دارد تعفن می یابد این در حالی است که نفس تا حدودی به ذات و عالم خود که عالم تجرد است بازگشته است واگر رجوع کامل باشد نفس قدرتی فراتر از تصور می یابد قدرتی که در همان ادراک نفس می باشد وادراکی که نفس دارد عین قدرت نفس است نفس در خواب قدرت بر ایجاد یک منظره ای دارد که آن را ببیند و یا صدایی را در خواب بشنود و این قدرت در همان ادراک نفس است وادراک و ایجاد نفس یکی می شود.