درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراتب باور به معاد

المقام الثاني‌:

أن تلك الأمور الموعودة بها أو المتوعد عليها في عالم الآخرة هي مثل ما يرى في المنام كلها أمور خيالية و صور مثالية لا وجود لها في الخارج كما لا وجود لها عينيا لما يراه الإنسان في نومه؛

     من الحيات و العقارب التي تلدغها إلا أنها كثيرا ما يتألم منها في النوم حتى يراه يصيح في نومه و يعرق و ينزعج من مكانه انزعاجا شديدا

     و كذا في جهة اللذة فإنه ربما يلتذ بشي‌ء في النوم التذاذا شديدا لا يلتذ مثل هذا الالتذاذ و السرور في اليقظة كل ذلك يدركه النائم من نفسه و يتأذى أو يلتذ به و يشاهد كثيرا من الصور و الأشكال و يفعل أفاعيل خيالية

و أنت ترى ظاهره ساكنا و لا يرى حواليه حية موجودة- و هي موجودة في حقه و العذاب حاصل في حقه و لكنه غير مشاهد و إذا كان العذاب في ألم اللدغ فلا فرق‌ بين حية يتخيل أو يشاهد و كذا الحال في الجنات و الأشجار و الأنهار- و المواضع النزهة و الأشخاص الكريمة التي يراها و يسرُّ بها في نومه حاصلة له موجودة في حقه إدراكا ذهنيا لا عينيا خارجيا و لا مشاهدة بالحواس الظاهرة.

و هذا هو الذي مال إليه الشيخ في باب جنة الناقصين في العلم و نار القاصرين في العمل من الفساق و غيرهم و تبعة الغزالي على ما مرَّ كما يظهر من كتبه و رسائله و قد نقلنا[1] نبذا من كلامه في ذلك.

المقام الثالث‌:

في الاعتقاد بالصور الموعودة يوم المعاد و توجيهه بأحد وجهين؛

الأول: أن تلك الصور المحسوسة المذكورة في لسان الشرع إشارة إلى صور عقلية مفارقة واقعة في عالم العقول الصرفة حسب ما ذهب إليه أفلاطون و شيعته من أن‌ لكل نوع من الأنواع المحسوسة مثالا عقليا و صورة مفارقة في عالم العقل.

و لا يخفى؛ أن مشاهدة الأمور الأخروية على هذا الوجه العقلي مختص بأهل المعرفة و الكاملين في العلم- دون المتوسطين و الناقصين من العقول الساذجة و النفوس الساكنة و هم أكثر أهل الجنة كما ورد في الخبر؛ «أكثر أهل الجنة البُله» وهم عليون ذوو الألباب.

 

ملا صدرا 5 مرتبه در اعتقاد به معاد را بیان می کند؛

    1. مقام مسلمانان عوام: در پایین ترین مرتبه اعتقادی که همه وعده و وعیدهای اخروی را محسوس به حواس ظاهری می داند وسالم ترین مرتبه همین است اما این ها را فقط مردگان احساس می کنند نه زندگان که بنابر مصلحت الهی از آن محجوب اند.

    2. این وعده و وعید های اخروی شرعی هیچ کدام وجود خارجی ندارند بلکه در ذهن شخصی که می میرد ودر خیال متصل به وجود او حضور دارد مثل شخص زنده ای که خوابیده و صورت هایی را در خواب می بیند وکارهایی را در خواب انجام می دهد که همه در خیال متصل خود اوست او ساکن است وچیزی در اطراف او وجود ندارد واگر صوَر حسنه ای را در خواب می بیند یا صورت مؤلمه وقبیحه ای را می بیند مثل مار و عقرب گزنده وفرار از آنها همه در ذهن ودر خیال متصل او است

منتهی باید توجه داشت که گاهی صوَر حسنه بهیه ای که در خواب می بیند به مراتب فرح بخش تر وشادی آورتر از صورت های زیبایی است که فرد در بیداری می بیند ولذت حاصله از دیدن در خواب بیش از آن است که در بیداری عایدش می شود وهمین طور الم و رنج از دیدن خواب های ترسناک بیشتر از آن است که در بیداری متحمل می شود طوری که در خواب فریاد می کشد واز بستر کنده می شود پس این که می گوید وعده های شرعی وجود خارجی ندارد و در ذهن شخص وجود می یابد شبیه رؤیاها است نباید نتیجه گرفت که این ها از صورت های محسوس خارجیه ضعیف تر است و لذت و الم آن ها هم کمتر است

در توضیح این مرتبه از اعتقاد می افزاید: مهم در باب وعد و وعید شرع این است که شخص مطیع که در دنیا در حال حیات خدمت خدا کرده است از نعمت های دنیوی لذت ببرد وعاصی هم از عذاب های اخروی در رنج باشد و الم ببیند حال چه تفاوتی دارد که این رنج و لذت ها از مار وباغ محسوس و خارجی باشد یا در ذهن و متخبله او باشد در هر دو صورت رنج از گزیدن مار ذهنی یا خارجی متوجه عاصی می شود و چه بسا الم حاصله از مار خیالی به مراتب بیشتر باشد

ملاصدرا می گوید: این مرتبه از اعتقاد را ابن سینا و فارابی به آن تمایل یافته اند و شیخ الرییس از فارابی سخنی را نقل و تصویب کرد که براساس آن نفوس غیر کامله بعد از مرگ به اجرام علوی تعلق می یابند و آن جرم را محل تخیل خود قرار می دهند و با آن ثواب ها وعقاب های جزئی اخروی را تخیل و ادراک می کنند غزالی هم در کلامی که ملا صدرا در فصل 7 همین باب نقل کرد این نظر ابن سینا و فارابی را تایید کردده است

    3. این مرتبه خود دو بخش می شود وخود وجه اشتراکی بین مرتبه 3و4 هست؛ که مربوط به صور موعوده روز معاد است (البته همه 5 مرتبه در این مشترک اند) تمام صورت های موعوده یا متوعده در قیامت و آخرت و معاد همه اشاره به مُثُل افلاطونی و ارباب انواع دارد یعنی افلاطون و پیروانش به این مرتبه سوم باور دارند زیرا تمام انواع طبیعی یک فرد مجرد عقلانی در عالم عقل دارند که رب النوع آن ها است و انواع طبیعی و یا افراد انواع طبیعی تحت تربیت آن ها می باشند همه انواع طبیعی از آب و آتش و خاک و...

آن چه که مورد وعده قرار گرفته مثل چشمه های بهشتی وآتش هم مورد وعید قرار گرفته است هر کدام از انواع طبیعی مانند آب و آتش رب النوعی در عالم عقل دراند ومورد تربیت آن ها است البته باید توجه داشت که؛ آتش که به مرتبه عالم عقل می رسد آتش عالم عقل یا هر آن چه که موجب الم و رنج می شود این ها که به مرتبه عالم عقل برسند حَسن وبهیئ شده وخوب وزیبا نمایان می گردند زیرا عالم عقل عال حُسن و بهاء و صدق وصفا است ومانند آتشش محدود دنیوی باعث احراق و تألم نمی شود بلکه آتش عقلی خوب و زیبا است

کسانی که به این مرتبه از اعتقاد معتقد اند بر اساس مُثُل افلاطونی و ارباب انواع افلاطون وپیروانش می باشد وایشان بر این باور است که؛

هر آن چیزی که در عالم عیان است    چو عکسی زآفتاب آن جهان است

 

شبستری در منظومه خود مُثُل افلاطونی و ارباب انواع را به نظم کشیده و گوید:

چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی    صورتی در زیر دارد آن چه در بالاستی

صورت زیرین اگر با نردبان معرفت    بر رود بالا همی با اصل خود یکتاستی

این سخن را در نیابد فهم های ظاهری    گر ابونصر هستی و گر بوعلی سیناستی

 

در مقابل مشاء وپیروان ارسطو که به این نظریه مُثُل افلاطونی و ارباب انواع باور ندارند

نقد ملاصدرا: اشکال این نظریه این است که تنها کاملان به مرتبه از عالم عقل راه می یابد واین وعده و وعیدهای جسمانی شرعی به مُثُل افلاطونی و ارباب انواع اشاره دارد وتنها کاملان با عالم عقل ارتباط دارند و بیشتر مردم از ارتباط به عالم عقل محروم اند در حالی که طبق حدیث بیشتر اهل بهشت مردمان عادی و ساده اند؛ «اکثر اهل الجنة البُله» لذا این اعتقاد نمی تواند معاد جسمانی ناقصین و متوسطین را توجیه و تصحیح بکند فقط معاد کاملان را تبیین می کند

بعد ملاصدرا گوید: به خاطر همین اشکال غزالی گفته: بعد از آن که این 3 مرتبه از اعتقاد به معاد جسمانی را برشمرده است که؛ محسوس و اشاره به مُثُل افلاطونی و ارباب انواع دارد او می پندارد که هر 3 مرتبه ممکن است و این مراتب در عرض هم نیست بلکه همه با هم ممکن است وهرکسی بر حسب استعداد و قابلیتش به یکی از این 3 مرتبه اصابت می کند.

سپس مقدماتی را غزالی ردیف می کند و از آن ها نتیجه می گیرد که هم باید به آن چه فهم عوام است معتقد بود و هم به مافوق آن ها باید باور داشت مانند مُثُل افلاطونی و ارباب انواع ولذت هایی که از این ناحیه نصیب شخص می شود

مقدمات غزالی:

     کسانی که جمود وتعصب بر اعتقادات تقلیدی دارند اهل تعقل و لذات عقلی نیستند

     در مقابل ایشان عارفان و اهل معرفت به حقایق لذات محسوس در برابر دیدگان ایشان حقیر و پست و خوار است خواسته ایشان لذات عقلی است

     از ویژگی های بهشت این است که «فیها ما تشتهی الانفس» هر چه را هر کس بخواهد وجود دارد

     قدرت خدا فراگیر و شامله وواسعه است و حد مرز و پایانی ندارد به گونه ای که عقل ما از احاطه به عجایب قدرت الهی عاجز است

به نادانی چنان روزی رساند    که صد عاقل در آن حیران بماند

 

     براساس رحمت و شفقت الهی انبیاء عظام مأمور شده اند تا به اندازه درک مردم سخن بگویند «نحن معاشر الانبیاء أُمرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم» لذا اگر ثواب و عقاب های جزئی ومحسوس مورد وعد و وعید قرار گرفته است براساس فهم مردم است وپیامبران به اقتضای رحمت خداوندگاری خواسته اند در حد فهم مخاطبین خود ومردم سخن بگویند

نتیجه غزالی: در باب وعد و عید اخروی شرعی به وعده های محسوس جزئی باید اعتقاد داشت وهم به ثواب های عقلی که به واسطه ارتباط برخی از نفوس و کاملان با عالم عقل عاید ایشان می شود.

 


[1] . در فصل 7 همین مجلد از اسفار اربعه عقلیه.