درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلیل بر ابداعی و انشائی بودن معاد

فالغرض من هذه الآيات التي أشير فيها إلى هذا المنهج أن إبداع الصور و إنشاءها من غير مادة سابقة أنسب و أقرب إلى العلة الأولى و أهون‌ عليها من تركيب المواد و جمع أجزائها و متفرقاتها لأن أمرها كلمح البصر أو هو أقرب- كما قال:‌ «وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ» و قوله: ‌« وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» فإذا كان الأليق و الأحرى بمبدع البدائع و مكون الصنائع إنشاء الصور و إبداعها من غير مادة من تخليقها من مزاج و امتزاج و تركيبها من أجزاء مختلفة حاصل بازدواج- ففعله الخاص الذي هو الإبداع و الإنشاء أشرف و أرفع من جمع متفرقات و تركيب مختلفات فإن هذا شأن القوى و الطبائع التي هي في الدرجة الأدنى من القصور في الفاعلية و التأثير فإذا صدر منه تعالى وجود الإنسان على نهج الامتزاج و التركيب من‌ الأركان و الأمشاج (نطفه زن ومرد) فليجز صدوره منه تارة أخرى على سبيل الإنشاء مجردا عن الهيولى.

 

ملاصدرا اذعان داشت: آن دسته از آیات معاد که دلالت بر خلقت اجرام عظیمه وانواع عالم طبیعت دارد مانند؛ «اولیس الذی خلق السموات والارض بقادر این یخلق مثلهم» در این آیات از مبدأ فاعلی که حق تعالی است استدلال بر معاد انسان می شود آن هم نه معادی که فخر می گوید و به جمع متفرقات اجزای انسان باشد که طبق باور متکلمین است بلکه معاد به انشاء و مورد اعتقاد ملاصدرا می باشد ودر نشأه تجرد این معاد رخ می دهد در این آیات از راه فاعلیت حق تعالی که خالق آسمان ها و زمین است بر معاد انسان به انشأ در نشأه تجرد استدلال می شود با این بیان که؛

خلق آسمان ها و زمین به انشاء است همین فاعل خالق دوباره انسان در نشأه أُخری هم هست ایشان می خواهد بگوید: مفاد این دسته از آیات انشاء انسان در نشأه تجرد می باشد با فاعلی که حق تعالی است

آن گاه برای بیان این که ایجاد عالم آخرت وبهشت و دوزخ وانسان ها در معاد وآخرت به نحو انشاء و ابداع است نه به نحو تکوین و تخلیق وجمع اجزای متفرقه دوباره بدن انسان در عالم طبیعت وبرای این مطلب ایشان 3 دلیل ذکر کرده اند البته می توان گفت که 3 بیان ارایه کرده اند زیرا مطالب در هر 3 دلیل تکرار می شود و3 دلیل منفک و جدا از هم نیست ومی توان گفت در هر دلیلی یا در هر بیانی محور یک چیز است اگرچه مطالب در هر 3 مشترک است مثلا در بیان نخست محوریت برای اثبات این که ایجاد آخرت در انسان به نحو انشاء است این است که ایجاد اصلی خداوند بر ابداع و انشاء است چنان چه افلاک و افلاکیان و عناصر وانواع عالم طبیعت وهیولای عالم عناصر یا مجموع عالم ماده ومادیت با زمان و مکان و... وهر چه در عالم ماده وجود دارد را به نحو انشاء و ابداع ایجاد فرمود یعنی بدون این که ماده سابقه ای واستعداد و حرکتی یا تدریجی در کار باشد این محور در دلیل نخست است ولذا ایجاد آخرت وموجودات اخروی از قبیل بهشت و جهنم ونعمت ها و عذاب ها به نحو ابداع و انشاء است

اما این که گفته شد: مطالبی مشترک در هر 3 بیان و دلیل وجود دارد ملاصدرا در جمع بندی از بیان نخست در "فالغرض" برای اثبات آخرت وموجودات اخروی به نحو انشاء کند چنین می فرماید:

جمع بندی دلیل نخست: ایجاد آخرت به نحو ابداع و انشاء؛

     هم انسب والیق و احری است

     وهم اشرف و ارفع است

     وهم اهون است

اولا: این که خدا آخرت را به ابداع و انشاء وبدون تدریج و ماده و... بیافریند انسب و الیق و احری است زیرا؛ ایجاد اصلی خداوند به این نحو ابداع وانشاء است

ثانیا: معاد جسمانی ملاصدرا نسبت به آنچه فخر می گوید: اشرف وارفع است زیرا؛ ابداع و انشاء فعل خدا است اما جمع متفرقات فعل قوا وطبایع است که عناصر حرکت کرده و جمع شده و اختلاط و امتزاج و ترکیب می یابند البته تخلیق و تکوین که جمع متفرقات اجزاء و اختلاط و امتزاج آنها است هم فعل خداوند است اما فعل با واسطه قوی و طبایع ولی ابداع و انشاء فعل خاص خدا است وبدون واسطه قوا و طبایع وحرکت و استعداد لذا ابداع اشرف و ارفع است

ثالثا: ابداع اهون است زیرا ابداع و انشاء ماده نمی خواهد و مئونه کمتری می طلبد و ایجاد تنها وابسته به فاعل وجهات و خصوصیات فاعلی می باشد اما در تکوین و تخلیق ماده می خواهد و علاوه بر فاعل خصوصیات قابلی هم می طلبد جهات قابلی که استعداد و حرکت ماده می باشد لذا مئونه بیشتری می خواهد ودشوارتر است.

بنابر اهون بودن ملاصدرا می گوید: وقتی خدا در خلقت اولی انسان این اجزای متفرق وعناصر را جمع نمود وامشاج نطفه مرد و زن را ترکیب نمود و انسان را در بار نخست آفرید این که انسان را ابداع و انشاء در عالم آخرت و تجرد کند بسی آسان تر است

ایجاد آخرت به نحو ابداع و انشاء انسب است چرا انسان در دنیا ودر خلقت اولی را ابداعی نیافریده و آخرت چه خصوصیتی دارد؟ از این روی که آخرت تجرد دارد و می فرماید: «وما امر الساعة الا کلمح البصر» امر ایجاد آخرت به چشم بر هم زدنی است وممکن است کسی از این "کلمح بالبصر" توهم مادی وزمانی بودن قیامت را بکند لذا به دنبالش می فرماید: "او هو اقرب" بلکه از چشم بر هم زدنی هم قیامت نزدیک تر است زیرا آخرت مجرد است وزمان ندارد.

در آیه دیگر گوید: «وما امرنا الا واحدة کلمح للبصر» امر ایجاد واحده ودفعی است

دلیل دوم: بر ابداعی و انشائی بودن نشأه آخرت چنین بیان می شود؛ در ابتدا مطالبی مشترک بین این دلیل ها را بیان می کند؛

مقدمه نخست: اگرچه ایجاد به طور کلی فعل خداوند است «هل من خالق غیر الله» موجود فقط خداوند است «الله خالق کل شیئ» سرتاسر ایجاد از بالاترین مرتبه موجودات تا پایین ترین مرتبه وجود همه از آن حق تعالی است اما هر چه مرتبه وجودی موجودی بالاتر باشد یعنی از کثرت به دور وبه وحدت نزدیک تر باشد مرتبه وجودیش بالاتر است این قربش به حق تعالی بیشتر است

مقدمه دوم: قرب عالم آخرت به خدا نسبت به دنیا و طبیعت بیشتر است یعنی تجرد آخرت بیشتر است ودنیا مرتبه مادیت دارد این که به آخرت این نام را نهاده اند وتأخر عالم آخرت به نسبت دنیا نمی باشد که دنیا مقدم واول در ذات و وجود باشد وآخرت رتبه وجودی متاخر داشته باشد بلکه این نسبت به ما انسان ها است حکیم سبزواری در تعلیقه می گوید: این نسبت به وجود رابطی آخرت است نه وجود نفسی آخرت که تقدم ذاتی ووجودی بر دنیا و عالم طبیعت دارد اما وجود رابطی که برای نفس انسان وجود می یابد زمانی که نفس انسان استکمال بیابد و مجرد بشود عالم آخرت برای انسان وجود می یابد روی این حساب به آن عالم آخرت می شود وجود نفسی عالم آخرت قرب به حق دارد به خاطر تجردی که دارد برخلاف عالم دنیا ومادیات

محوریت دلیل دوم بر وری این دو مطلب است یعین روی قربی که عالم آخرت به حق تعالی دارد که موجد عالم است

مقدمه سوم: فعل خاص خداوند ابداع و انشاء است وبرای موجوداتی خواهد بود که قرب به او دارند زیرا بدون واسطه ماده وویژگی های مادی از قبیل استعداد وحرکت می باشد ودر بیان قبلی تعبیر به ایجاد اصلی شد

مقدمه چهارم: ابداع و انشاء اهون و آسان تر نسبت به تخلیق و تکوین می باشد زیرا در دلیل نخست گفته شد که هزینه و مئونه کمتری دارد

این که ابداع از تخلیق اهون است مراد فی حد نفسه است با صرف نظر از خداوند که برای او آسان تر معنا ندارد فی نفسه مئونه ابداع کمتر است با صرف نظر از فاعل اما این که در آیه شریفه می فرماید: «وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ» این افعل تفضیل که به خدا نسبت داده شده است محمول بر تعین است تمام افعل تفضیل ها که به خدا نسبت داده می شود چنین است و اهون به معنا هیّن می شود وبار تفضیلی درباره خدا ندارد زیرا هر کمالی برای اوست برای خدا عالم واعلم بی معناست او عالم علی الاطلاق است

در ادامه آیه می فرماید: «وَلَهُ الْمَثَلُ الأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (27)» برای خداوند مَثَل اعلی یعنی صفت برتر در آسمان ها و زمین است صفت برتر همان ایجاد ابداعی و انشائی می شود زیرا ابداع برتر از تخلیق و اشرف و ارفع نسبت به آن است

مقدمه پنجم: ایجاد خدا نسبت به نشأه آخرت به نحو ابداع و انشاء است زیرا «ولآخرة خیر و ابقی» واز این روی که؛ «وللآخرة خیر لک من الاولی» عالم آخرت بهتر از دنیا است و باقی است وبقا و دوامش به تجرد آن است. برخلاف دنیا که زایل است.