درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

94/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلیل قاعده ی سنخیت علت و معلول در بساطت و ترکیب

نقل كلام لتشييد مرام:

قد تمسك بعض الأفاضل على قدم النفس بأنها لو كانت حادثة- لافتقرت إلى علة بها يجب وجودها و هذه العلة إما أن تكون موجودة قبل حدوث النفس أو لا يكون كذلك

و الأول: يقتضي أن تكون النفس موجودة قبل وجودها لاستحالة تخلف المعلول عن علته التامة و هو محال

و الثاني: لا يخلو إما أن تكون تلك العلة بسيطة أو مركبة لا جائز أن تكون بسيطة و إلا لافتقرت من حيث إنها حادثة إلى علة أخرى حادثة و من حيث إنها بسيطة إلى أن تكون علتها بسيطة-

أما الأول: فلأنه لو لم يكن للحادث علة حادثة لكان إما أن لا يفتقر إلى علة أصلا و هو ظاهر البطلان أو تكون مفتقرة إلى علة دائمة و حينئذ يكون وجوده في بعض الأحوال دون بعض ترجيحا من غير مرجح و بطلانه ظاهر أيضا

و أما الثاني: فلأنه لو كان للبسيط علة مركبة فإن استقل كل واحد من أجزائها بالتأثير فيه فلا يمكن استناد المعلول إلى الباقي و إلا إن كان له تأثير في شي‌ء من المعلول و للباقي تأثير في باقيه كان المعلول مركبا و إن لم يكن لشي‌ء منها تأثير فيه فإن حصل لها عند الاجتماع أمر زائد هو العلة- فإن كان عدميا لم يكن مستقلا بالتأثير في الوجود و إن كان وجوديا لزم التسلسل في صدوره عن المركب إن كان بسيطا و في صدور البسيط عنه إن كان مركبا و إن لم يحصل بقيت مثل ما كانت قبل الاجتماع فلا يكون الكل مؤثرا و قد فرض مؤثرا هذا خلف- لا جائز أن تكون تلك العلة مركبة لما تقدم أن كلما علته التامة مركبة فهو مركب- لكن النفس يستحيل أن تكون مركبة فلا تكون علتها كذلك انتهى كلامه.

قال العلامة الشيرازي: معترضا عليه لا يخفى أن كلامه مبني على امتناع صدور البسيط عن المركب و قد علمت ما عليه في أواخر المنطق عند الكلام على قاعدة يجوز أن يكون للشي‌ء البسيط علة مركبة.

أقول: قد علمت منا في كلامنا على القاعدة المذكورة أجوبة جميع ما ذكره هو و غيره- و حل ما عقدوه في تجويز تلك القاعدة و تصحيحها من النقض الإجمالي على حجة فسادها- و المناقضة و المعارضة في مباحث العلة و المعلول من هذا الكتاب فارجع إلى النظر فيها إن اشتهيت حتى يظهر لك حقية أن المعلول البسيط لا يمكن أن يكون له علة مركبة و مع ذلك لا يلزم من ذلك قدم النفس بما هي نفس لأنها غير بسيطة الحقيقة و كذا كل ما يوجد في الزمان و الحركة كالطبائع الصورية و غيرها و الله ولي الإنعام‌

 

در پایان فصل 3 از این باب ملا صدرا مطلبی را از برخی از افاضل هم عصر علامه شیرازی نقل می کنند تا مرام و مقصود خودشان را تشدید و تحکیم کنند که قاعده ای در باب علیت است و بیان می شود دلیل این قاعده هم در ضمن همین کلام بعض افاضل ذکر شده است آن دلیل مورد اشکال قطب الدین شیرازی قرار گرفته است البته این بحث را ملا صدرا با قطب الدین در جلد دوم اسفار تمام کرده و جواب اشکالاتش را داده اند و چون دلیل قاعده ای که ملا صدرا قبول دارند و قطب الدین بر نمی تابد در اینجا به مناسبت بحث نفس آن دلیل اینجا تکرار شده است لذا ملا صدرا می خواهد پایه های آن قاعده که همین دلیل است را تحکیم کنند

قاعده: آیا شیئ بسیط می تواند علت مرکب داشته باشد؟ یا باید علتش هم مانند خودش بسیط باشد بر سر این قاعده اختلاف است؛

ملا صدرا: شیئ بسیط نمی تواند علت مرکب داشته باشد

قطب الدین: بسیط می تواند علت مرکب داشته باشد. ایشان با جمیع فنون مناظره از دلیل ملا صدرا جواب می دهند و دلیل قاعده را مورد اشکال قرار می دهند و ملا صدرا هم در جلد 2 جواب داده اند

فنون مناظره 3 تاست؛

منع یا مناقضه یا نقض تفصیلی: دو صورت دارد؛

یکی از مقدمات دلیل را به طور معین اشکال می شود که بگویی این صغری مخدوش است این سند منع نمی خواهد و شاهدی هم بر اختلال نمی طلبد اما اگر برای تقویت منع دلیل ذکر شود به آن سند منع می گویند

به جمیع مقدمات به طور معین اشکال می شود یعنی صغری و کبری به طور معین مخدوش است

نقض اجمالی: به مقدمات غیرمعین دلیل اشکال شود که بگویی: مقدمات دلیل مخدوش است در این فرض سند و دلیل منع باید ذکر شود و باید شاهدی برای منع آورده می شود

معارضه: کاری به مقدمات نداری نه معین و نه غیر معین بلکه دلیل دیگری بر نقض ادعای مستدل ذکر می شود در عرض دلیل وی

اکنون کلام بعض افاضل را نقل کرده و در بخش دلیل قاعده متذکر آن می شویم.

ملا صدرا می فرماید: بعض افاضل استدلالی بر قِدم نفس بیان کرده اند آن استدلال این است که اگر نفس قدیم نباشد و حادث باشد دو صورت می یابد؛

علت حدوث نفس پیش از آن موجود است: در این صورت لازم می آید نفس قبل از وجود خودش موجود باشد زیرا تخلف معلول از علت تامه محال است

علت حدوث نفس پیش از آن موجود نیست:

در این فرض دوم آیا علت نفس؛

بسیط است: در این صورت علت نیاز به علتی دیگری دارد که علت دوم باید حادث و بسیط باشد

اولاً: علت باید حادث باشد: زیرا آن علت اول که علت نفس است؛

یا علت نمی خواهد که این غلط است زیرا حادث علت می خواهد

و یا باید بگویی علت آن قدیم است: پس چرا علت اولی نفس حادث است و قدیم نیست؟ پس باید علت دوم حادث باشد

ثانیاً: علت باید بسیط باشد: از اینجا وارد دلیل قاعده می شویم که علت بسیط باید بسیط باشد زیرا اگر علت مرکب باشد و اجزاء داشته باشد؛

هر جزئی از اجزاء آن مرکب به تنهایی علت برای معلول خود که همان علت اولی است: این باطل است زیرا در این صورت نمی توان معلول را به اجزای دیگر استناد داد در حالی که ما آن را اسناد می دهیم

هر جزئی از اجزاء علت مرکب علت باشد برای یک جزئی از اجزای معلولش که همان علت معلول است: این صورت هم باطل است زیرا لازم می آید معلول که علت اول است مرکب باشد در حالی که بسیط است

کل اجزاء این علت مرکب علت باشد و مجموع اجزای علت مجتمعا و مجموعا علت برای معلولی باشد که علت نفس است و خود دو صورت دارد؛

از اجتماع اجزای علت مرکب امر زائد و مغایر با اجزاء حاصل می شود؛ این امر زائد؛

عدمی است: در این فرض،عدم که نمی تواند تأثیر بگذارد

یا وجودی است: در این فرض هم تسلسل لازم می آید زیرا؛

اگر آن امر وجود بسیط باشد در صدورش از علت مرکبه تسلسل لازم می آید

و اگر مرکب باشد در صدور بسیط از او تسلسل لازم می آید

یا امر زائد حاصل نمی شود: در این صورت کل اجزاء مؤثر نمی باشد که این هم خلاف فرض و باطل است

یا مرکب است: که این هم غلط است زیرا علت مرکب معلول مرکب دارد در حالی که نفس بسیط است و مجرد پس علت نمی تواند مرکب باشد.

خلاصه قاعده این است که شیئ بسیط نمی تواند علت مرکب داشته باشد و قطب الدین شیرازی در اواخر منطق شرح حکمة الاشراق با جمیع فنون مناظره مورد اشکال قرار داده و ملا صدرا در جلد 2 اسفار جواب داده است اما باز هم ملا صدرا با کلام بعض افاضل هم به تمامه همراه نمی باشند زیرا ایشان نفس را قدیم نمی دانند و بر این باور هستند که نفس در عالم طبیعت بسیط و مجرد نمی باشد زیرا نفس را جسمانیة الحدوث می دانند.