درس اسفار استاد اسحاق نیا

94/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سخنان قدمای حکما در باره ی هبوط نفس
ثم لا يخفى أن عادة الأقدمين من الحكماء تأسيا بالأنبياء أن يبنوا كلامهم على الرموز و التجوزات لحكمة رأوها و مصلحة راعوها مداراة مع العقول الضعيفة و ترؤفا عليهم و حذرا عن النفوس المعوجة العسوفة و سوء فهمهم فما وقع في كلامهم أن النفس أخطأت و هبطت فرارا من غضب الله عليها فهم و أمثالهم يعلمون أن في عالم القدس لا يتصور سنوح خطيئة أو اقتراف معصية و لا يتطرق إليه مستحدثات آثار الحركات- بل عنوا بخطيئة النفس ما أشرنا إليه من جهة إمكانها و حصولها عن مبدئها و نقصها الموجب لتعلقها بالبدن أو كونها بالقوة فجريمتها الطبيعية نقص جوهرها و هبوطها صدورها عن المفارق بالعلاقة البدنية و كونها عقلا بالقوة و أنها لا تتسع القوة النظرية متمكنة عما من شأنها أن يصدر عنها إلا بعد حين يستعمل القوة العملية في أفاعيلها الحيوانية و النفسانية فالنفس منصرفة الوجه عن أبيها المقدس بعلاقة و تلك العلاقة نحو من أنحاء وجودها و الفرار من سخط الله هذا الشوق الطبيعي إلى تدبير البدن لعشقها بكمال ذاتها ليزول عنها هذا النقص الجوهري بكمال وجودها الجوهري التجردي.
و كذا ما نقل عن بعض المشرقيين الفارسيين: أن الظلمة حاصرت النور و حبسته مدة ثم أمددته و أيدته الملائكة فاستظهر على أهرمن الذي هو الظلمة فقهر الظلمة إلا أنه أمهلها إلى أجل مضروب و أن الظلمة حصلت من النور لفكرة ردية فهذا الحديث أيضا كان عن النفس فإنها جوهرة نورانية من جهة كونها عقلا بالفعل كما برهن عليه- و الظلمة هي القوة الحيوانية و الطبيعية و انحصارها تسلط القوى عليها و انجذابها إلى العالم السفلي و إمداد الملائكة مصادفة توفيق القدر بهداية النفس لإشراق عقلي و خروجها إلى الفعل و الإمهال إلى أجل مضروب بقاء القوى إلى حين الموت أو قطع العلاقة و الفكرة الردية التفات النفس إلى الأمور المادية.

پیامبران در باب بیان معارف کلامشان مبتنی بر رمز و اشاره و مجاز و تمثیل است حکمت این روش هم دو چیز است؛
1-رعایت عقول ضعیفه و پایین: هر ذهن و فکری کشش و توان درک حقایق را آن گونه که هست ندارد
معارف چون به وفق منزل افتاد****در افهام خلایق مشکل افتاد

لذا از زبان تمثیل استفاده می کنند تا همه فهم باشد.
2-تا نفوس کژ و ذوقهای غیر مستقیم دچار سوء فهم نشوند: و الا ایشان از معارف رک و پوست کنده گرفتار بد فهمی می شوند مثلا اگر بگویند: موجودات فانی در حق تعالی اند و استقلالی از خود ندارند، برخی از کژ فهمان این طور برداشت می کنند که عرفا در سدد این اند تا بگویند: همه چیز خداست! در حالی عارف وجود مستقل را در برابر وجود حق تعالی انکار می کند
لذا عرفا از زبان رمز و تمثیل استفاده کرده اند مثلا؛ « اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ {35} » که ابن سینا در اشارات و تنبیهات آن را اشاره به 4 مرتبه ی عقل می داند؛
-مشکات: اشاره به مرتبه ی عقل بالقوه است
-زجاجه: اشاره به عقل بالملکه است
-مصباح: اشاره به مرتبه ی عقل بالفعل است
-نور علی نور: اشاره به عقل مستفاد است
-نور: اشاره به مرتبه ی عقل فعال است
-زیت: اشاره به مرتبه ی به قوه حدس است که کمال قوه ی حدس هم قوه ی قدسیه است
 حاجی سبزواری هم در مراتب عقل نظری هم این مطلب را آورده است.
حکمای پیشین- که در اوایل تمهید القواعد آمده بود ایشان عارف بودند- تأسی به پیامبران نمودند و در بیان حقایق و معارف از زبان رمز و اشاره و تمثیل استفاده کردند زیرا «العلماء  ورثة الانبیاء» تا رعایت فهم های ضعیف کنند.
 از علامه طباطبایی نقل شده: یکی از علل بد بینی به حکما تقصیر خودشان است زیرا حرف هایی می زنند که در حد درک مردم نیست و جای آن سخنان در مجامع عمومی نمی باشد و باید در محافل خاص و علمی تقریر گردد.
و دیگر این که خواسته اند جلوی بد فهمی افراد کژ ذوق و بد سلیقه و منحرف و اعواج در ذهن را بگیرند لذا از زبان رمز و اشاره تمثیل استفاده کرده اند ملا صدرا هم 2 نمونه برای این مطلب بیان می کنند که یکی درباره هبوط نفس است که تأویل آن را هم قبلا بیان داشته اند و اینجا با بیان تازه ای تکرار می شود؛
نمونه نخست: که به رمز آلودی حکما در آن سخن گفته اند؛
-خطیئه: این معصیت و جرمی که ایشان می گویند با توجه به این که در نشأه تجرد و عالم عقل که نفس از آنجا هبوط می یابد جای جرم و معصیت نیست لذا این معصیت رمز آلود و نوعی مجاز گویی در دل دارد خطیئه در این جا جهت امکان و نقصان و قوت نفس است یعنی نفس بالقوه است حاجی گوید: جهت امکان را می فهمیم زیرا ملا صدرا آن را توضیح دادند که عقل دو دسته جهات دارد؛
1-جهت وجوب و وجود:
2-جهت ماهیت و امکان: نفس از این جهت از عقل -باذن الله تعالی- صادر شده است که این صدور خطیئه و معصیت تکوینی می شود
 اشکال: حاجی سبزواری در حاشیه می فرماید: این اشکال وجود دارد که؛ جهت نقصان و قوه ی نفس مربوط به بعد از صدور نفس است وقتی نفس از عقل صادر شد جهت نقصان و قوه دارد در حالی که خطیئه را باید در مرحله ی صدور نفس از عقل جستجو کنیم
جواب: این جهت نقصان و قوه ی نفس که خطیئه و جرم تکوینی آن است و به واسطه ی ارتکاب همان معصیت هبوط و سقوط یافته است به اعتبار صورت علمی سابق آن است نه آن جهت نقصان نفس که بعد از صدور نفس از عقل پیدا می شود و در مرتبه ی صدور نفس از عقل حاصل می شود جهت امکان که روی آن هم نفس از عقل صادر می شود
-هبوط و سقوط: مراد صدور نفس از عقل است که از آن نشأت می گیرد و نفس وجود می یابد و در ابتدا نیز نفس، عقل بالقوه است که مرتبه ی اول از مراتب 4 گانه عقل نظری می باشد که همان عقل هیولانی می باشد و به وسیله ی قوای بدنی و با به کار گیری قوای بدنی و با حرکات صادره از این قوای بدنی نفس استکمال می یابد اگر نفس بخواهد از عقل بالقوه به عقل بالفعل برسد و قوه اش فعلیت یابد راهش به کارگرفتن قوای ادراکی و تحریکی می باشد.
-فرار از سخط و غضب الهی: مراد همان شوق و اشتیاق نفس است که به تدبیر بدن دارد تا خود را استکمال دهد و به خاطر علاقه ای که بدن به خود دارد به استکمال آن می پردازد زیرا از همین راه استکمال بدن به کمال خود نایل می شود.
نمونه دوم: از حکمای مشرقین فارسی است که همان فهلویون اند و در قدیم در منطقه ی شمال شرقی ایران می زیسته اند ایشان نیز کلمات رمز آلودی در باب بیان مسائل معرفتی دارند
ایشان اذعان داشته اند؛ ظلمت نور را محاصره کرد و مدتی در حبس آورد بعد امداد ملایکه سراغ نور آمد و با امداد ملایک نور بر ظلمت غلبه کرد منتهی تا اجل معین به ظلمت مهلت داد و پیدایش ظلمت از نور به خاطر فکر ردیء و پست است.
 ملا صدرا از سخنان ایشان رمز گشائی می کند؛
-نور: مراد از آن نفس است زیرا مجرد است
-ظلمت: بدن و قوای بدنی مراد است
-محاصره و حبس: تسلط قوای بدنی بر نفس و جذب شدن نفس به سوی عالم طبیعت است
-امداد ملایکه: اخراج عقل فعال نفس را از مرتبه عقل بالقوه به عقل بالفعل است
-مهلت نور به ظلمت: مهلت عمر انسان تا این که مرگ به سراغش بیاید حال موت طبیعی یا ارادی
-فکر ردیء: توجه نفس به عالم ماده و امر مادی است.
اینجا بحث هبوط تمام می شود و اکنون دلیل سوم شیخ اشراق بر حدوث نفس را بیان می کنند.