درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

94/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه نقل آثار در تأیید تجرد نفس

سئل الواسطي: لأي علة كان رسول الله ص أحكم الخلق؟

قال: لأنه خلق روحه أولا فوقع له صحبة التمكين و الاستقرار أ لا تراه كيف يقول كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين و في رواية العوارف بين الروح و الجسد أي لم يكن روحا و لا جسدا انتهى كلامه‌

و قال بعضهم: الروح خلق من نور العزة و إبليس خلق من نار العزة و لهذا قال خلقتني من نار و لم يدر أن النور خير من النار.

و قال بعضهم: قرن الله العلم بالروح‌ فهي للطافتها تنمو بالعلم كما أن البدن تنمو بالغذاء.

و المختار عند أكثر المتكلمين‌ أن الإنسانية و الحيوانية عرضان خلقا في الإنسان- و الموت يعدمهما و أن الروح هي الحياة بعينها صار البدن بوجودها حيا و بالإعادة إليه في القيامة يصير حيا.

أقول: هذا الكلام مما له وجه صحة و تحقيق لو صدر عن ذي بصيرة و كشف- و كذا ما ذهب إليه بعض المتكلمين من أنه جسم لطيف اشتبك بالأجسام الكثيفة اشتباك الماء بالعود الأخضر و هو اختيار أبي المعالي الجويني أستاذ الشيخ أبي حامد الغزالي- و ذلك ذلك الجسم البرزخي أيضا من مظاهر الروح و كينونته في هذا البدن ليس بتداخل و اشتباك لكن يشبههما.

و أصر بعض متأخريهم على أنه عرض مع ما سمعوا من الأخبار الواردة فيه الدالة على استقلاله و جوهريته من العروج و الهبوط و التردد في البرازخ‌و أما قول ابن عباس حين سئل و قيل له أين تذهب الأرواح عند مفارقة الأبدان- فقال أين تذهب ضوء المصباح عند فناء الأدهان فغرضه أن ذهاب الروح إلى المقام الذي جاء منه فمن علم كيفية مجي‌ء الروح من ذلك المقام العقلي من غير لزوم حركة و تجسم يمكنه أن يعلم ذهابه إلى ذلك العالم من غير زيادة مكان أو تغير أو تكثر هناك و قيل له أين يذهب الجسوم إذا بليت قال أين يذهب لحمها إذا مرضت؟

و قال أبو طالب المكي‌: في قوة القلوب ما يميل إلى أن الأرواح أعيان في الجسد و كذا النفوس لأنه يذكر أن الروح يتحرك و من حركتها يظهر نور في القلب يراه الملك فيلهم الخير عند ذلك و أن النفس تتحرك و من حركتها يظهر ظلمة في القلب- فيرى الشيطان الظلمة فيقبل بالإغواء.

أقول: مراده من هذه الحركات الحركات الفكرية التي قد تكون برهانية عقلية- يستدعي فيضان الصورة العقلية النورية على النفس و قد تكون قياسا سفسطيا وهميا مؤديا إلى تصور النفس بصورة فاسدة مظلمة و نتيجة باطلة و هو من فعل الشيطان- و هذه الحركات لا تنافي تجرد النفوس.

و قال الشيخ الغزالي‌: إن الروح إذا فارقت الأبدان تحمل معها القوة الوهمية بتوسط النطقية فتكون حينئذ مطالعة للمعاني المحسوسة لأن تجردها من هيئة البدن غير ممكن و هي عند الموت شاعرة بالموت و بعد الموت متخيلة نفسها مقبورة و يتصور جميع ما كانت تعتقده حال الحياة و تحس بالثواب و العقاب في القبر و هذا كلام صحيح برهاني- يؤيد ما ذهبنا إليه من تجرد القوة الخيالية و ما يصحبها و سيرد زيادة تحقيق و إيضاح له.

 

از واسطی پرسیده شد؟ چرا رسول خدا ص استوار ترین و محکم ترین خلق است؟

جواب داد: زیرا روح رسول خاتم اول خلق شده است و خود فرمودند: «اول ما خلق الله روحی» و لذا صحبت تمکین و استغراق برای ایشان واقع شده است

تمکین در مقابل تلوین است که از اصطلاحات عرفا می باشد مرحوم ملا اسماعیل پل خواجوئی اصفهانی واحد العین استاد حاجی سبزواری در حاشیه جلد 4 اسفار می فرمایند: فرق بین منزل و مقام مانند فرق بین حال و ملکه است.

خواجه عبد الله انصاری کتاب منازل السایرین را نوشته و ابن سینا هم در اشارات و تنبیهات احوال و مقامات العارفین را نگاشته است

حال: معنائی است که بر قلب وارد می شود و همان واردات قلبی است

مقام: همان حال است که دوام و استمرار بیابد آیاتی مانند؛ «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملایکة» و «ان لو استقاموا علی الطریقه لاسقیناهم ماءاً غدقا» درباره ی مقام است.

تلوین نسبت به حال است و تمکین نسبت به مقام مطرح می شود

و چون روح رسول اکرم ص ابتدا و اول خلق شده است و اول ما خلق الله است ایشان تمکین و استقرار در مقام شامخ فناء دارد و قرآن فرماید: «فاستقم کما اُمرت» ایشان در مقام قرب و فناء تمکن دارد و لذا احکم و استوارترین خلق است و رسول فرمودند: «کنتُ نبیاً و آدم بین الماء و الطین» و یا در روایت عوارف آمده، «کنت نبیا و آدم بین الروح و الجسد» که نه روحی بود و نه جسدی و ایشان فرمودند: «انا آدم الاول»

حاجی سبزواری در بحث حدوث شرح منظومه ابتکاری دارند به نام "حدوث اسمی" که در توضیح آن این بیت را درباره ی حضرت علی ع که نفس پیامبر است آورده:

تباینُ الوصفیة للعِضلی اثر****ممن کعقل کابینا للبشر

 

و فرمایشی در باب توحید دارند؛ «توحیده تمییزه عن خلقه و حکم التمییز بینونة صفة لا بینونة عِضلة» تباین وصفی نه عضلی است و این روایت شده از کسی است که نسبت او به عقل نسبت حضرت آدم ابوالبشر به بشریت است یعنی حضرت آدم ابوالاجساد است اما پیامبر و حضرت علی ع ابو العقول و الارواح اند از این روی است که روح نبی اکرم ص ابتدا آفریده شده است.

برخی گفته اند: روح از نور عزت و ابلیس از نار و آتش عزت آفریده شده است و نور از نار بهتر است زیرا نار و آتش صفای نور را ندارد و چون روح از نور خلق شده است مجرد است

و برخی گفته: روح چون لطافت و تجردی که دارد نموش از علم است کما این که نمو بدن با غذا است.

جمع بندی: بعد ملا صدرا یک جمع بندی از آراء و اقوال متکلمین درباره ی روح انسان و حیوان دارند و می فرماید: اکثر اهل کلام حیوانیت و انسانیت را دو عرض می دانند و روح را همان حیات می دانند که عرض و وصف است و با مردن هم معدوم شده و با قیامت اعاده می شود.

بعد ملا صدرا می فرماید: اگر این سخن از عارفی صادر می شد توجیه داشت که حاجی سبزواری در تعلیقه توجیه را این گونه بیان می دارند: حیوانیت و انسانیت طبیعی با مردن معدوم می شود یعنی بدن حیوان و انسان با مرگ از بین می رود اما روح حیوان و انسان فنا پذیر نمی باشد

اما بعضی از متکلمین مانند ابوالمعالی جوینی استاد غزالی درباره ی روح می گویند: روح جسم لطیفی است که اختلاط با جسم کثیفی و چگالی دارد که بدن است

ملا صدرا می فرماید: این هم مانند قبل قابل توجیه است

توجیه: مراد از روح جسم برزخی است که از مظاهر روح است و اختلاط با بدن ندارد و داخل در بدن نیست اما شبیه اختلاط با بدن را دارد یعنی احاطه به بدن دارد

برخی از متأخرین متکلمین اصرار بر عرض بودن روح دارند که نظر اکثر ایشان هم هست در حالی که ادله ی سمعیه و نقلیه با عروج و هبوط و تردد و در برزخ برای روح دلالت بر استقلال و جوهریت روح می کنند.

از ابن عباس پرسیدند: روح بعد از مفارقت از بدن کجا می رود؟

جواب داد: نور چراغ بعد از خاموش شدن کجا می رود؟

ملا صدرا فرماید: مقصود ایشان این است که؛ روح از همان جائی که آمده به همان جا بر می گردد

آنچه از دریا به دریا می رود****از همان جا آمد کانجا می رود

و ز سر کُه سیل های تیز رو****و ز تن ما جان عشق آمیز رو

 

البته رفت و آمد روح که، «انا لله و انا الیه راجعون» است بدون حرکت و تغییر و جابجائی است

و از ابن عباس پرسیده شد: این جسم ها و بدن ها که زیر خاک می پوسد کجا می رود؟

جواب داد: گوشت بدن که آب می شود کجا می رود؟

ابوطالب مکی از عرفاست و در کتاب قوت القلوب گوید: روح و نفس دو جوهر در بدن اند؛

روح که حرکت می کند نوری در قلب پیدا می شود و ملایک آن را می بینند و خیری را الهام می کنند

نفس که در بدن حرکت می کند ظلمتی در قلب پیدا می شود که شیطان آن تاریکی را می بیند و برای اغوا می آید.

ملا صدرا می فرماید: مقصود از این حرکات حرکتهای فکری است که منافاتی با تجرد نفس و روح ندارد وقتی روح یک حرکت برهانی می کند نتیجه ی حقی از عالم بالا و عالم فرشتگان افاضه می شود و وقتی یک حرکت وهمی و مغالطی و سفسطی انجام می دهد نتیجه باطلی پیدا می شود که کار شیطان است و این حرکات هم جسمانی نیست تا منافات با تجرد داشته باشد

غزالی هم گوید: این مشاعر و مدارک جزئی انسان همراه با روح بعد از مرگ به عالم دیگر منتقل می شوند و با این مدراک جزئی انسان بعد از مرگ هم خود را در قبر و برزخ ادراک می کند و هم مردن خود را می فهمد و هم مرگ را درک می کند و هم ثواب و عقاب های جزئی را درک می کند.

حاجی سبزواری در تعلیقه گوید: این کلام غزالی اشاره به رد کسانی است که معاد را منحصر در معاد روحانی می دانند و معاد جسمانی را قبول ندارند و بر این باور اند که مدارک جزئی است و با مرگ نابود می شود وقتی که جسم از بین رفت دیگر مدراک جزئی هم باقی نمی ماند تا با آن ثواب و عقاب جزئی ادراک شود لذا معاد جسمانی را انکار می کنند.

ملا صدرا با این سخن غزالی موافق است و قایل به تجرد خیالی است که رئیس این مدراک جزئی وهم است و باقی می مانند و انسان با همین ها لذات و آلام جزئی را ادراک می کند.