درس اسفار استاد اسحاق نیا

94/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سؤال هشتم در برهان دوم تجرد نفس
قال المجيب 8: إن نفس الإنسان تشعر ذاتها بذاتها و نفوس الحيوانات الأخر لا تشعر ذواتها بذواتها بل بأوهامها في آلات أوهامها كما تشعر بأشياء أخر بحواسها و أوهامها في آلات تلك الحواس و الأوهام فالشي‏ء الذي يدرك المعنى الجزئي الذي لا يحس و له علاقة بالمحسوس هو الوهم في الحيوانات و هو الذي تدرك به أنفس الحيوانات ذواتها لكن ذلك الإدراك لا يكون بذواتها و لا في آلة ذواتها التي هي القلب بل في آلة الوهم بالوهم- كما أنها تدرك بالوهم و بآلته معان أخر فعلى هذا ذوات الحيوانات مرة في آلة ذواتها و هي القلب  و مرة في آلة وهمها و هي مدركة من حيث هي في آلة الوهم.
قال السائل 9: فما البرهان على أن شعورنا بذواتنا ليس كشعور الحيوانات.
قال المجيب 9: لأن القوة المدركة للكليات يمكنها أن يدرك ماهية ذاتها مجردة عن جميع اللواحق الغريبة فإذا شعرنا بذاتنا الجزئية المخلوطة بغيرنا شعرنا بواحد مركب من أمور نحن شاعرون بكل واحد منها من حيث يتميز عن الآخر و أعني بتلك الأمور حقيقة ذاتنا و الأمور المخالطة لها و يجوز أن يتمثل لنا حقيقة ذاتنا و إن كانت سائر الأمور غائبة عنا و إدراك الحيوانات لذواتها ليس على هذا الوجه فظهر الفرق.
أقول: هذا في الحقيقة رجوع عن  هذه الحجة إلى الحجة الأولى و الحق أن نفوس الحيوانات مدركة لذواتها بنفس ذواتها إدراكا خياليا لا بآلة الخيال بل بهوياتها الإدراكية و ذلك يقتضي تجردها عن أبدانها الطبيعية دون الصور الخيالية و قد مر منا البرهان على تجرد النفوس الخيالية عن هذا العالم و الفرق بين نفوسها و نفوس خواص الإنسان أن هذه النفوس تدرك ذاتها مجردة عن جميع الأبعاد و الصور و الأشكال و غيرها.
قال السائل 10: ليس إذا أمكننا أن نميز ذواتنا عما يخالطها في الذهن وجب أن يصح ذلك في الخارج يعني هذا التفصيل شي‏ء نفعله و نفرضه في أذهاننا و أن ما عليه الوجود بخلاف ذلك و هذا غير مختص بما إذا أدركنا ذواتنا كلية أو جزئية مخلوطة.

جواب اشکال هشتم: ما ذات خودمان را به ذات خودمان ادراک می کنیم و این فرق انسان و حیوان است لذا نفس و ذات ما مجرد است اما حیوانات اگر چه ذات خود را ادراک می کنند ادراک به ذات خودشان نیست و به آلت ذات هم ادراک خود نمی کنند و به وهم خود هم ادراک ذات نمی کنند یعنی گونه ادراک ذات در اینجا نفی می شود؛
1-ادراک به ذات
2-ادراک به ذات در آلت ذات
3-ادراک به وهم
آنچه برای حیوان اثبات می شود ادراک ذات به وهم در آلت وهم است لذا لازم نمی آید نفس و ذات حیوان مجرد باشد حیوان ذات مجردی ندارد تا با نفس آن را ادراک کند ذات حیوان مستقل از ماده نیست و غیر متعلق به ماده و جسم نمی باشد لذا ذات خود را به ذات خود ادراک نمی کند زیرا ذات تنها و مجرد و مستقل ندارد
هکذا حیوان ذات را به ذات در آلت ذات ادراک نمی کند آلت ذات یعنی متعلق ذات آن که قلب آن است و به تعبیر دقیق تر روح بخاری قلبی حیوان است نفس حیوان مجرد نیست و تعلق به ماده دارد بنابرین تعلق به جسمی تعلق می گیرد که قلب حیوان و یا روح بخاری قلبی تعلق می گیرد لذا با حصول در قلب حیوان مدرک ذات حیوان نمی باشد زیرا مرکز ادراکات حیوان دماغ و مغز سر است البته با تعلق نفس حیوان به روح بخاری قلبی به قلب روح و نفس حیوان تحقق می یابد و ذات او در خارج ظهور و بروز می یابد اما ادراکی در کار نیست یعنی ادراک حیوان مربوط به این نمی شود پس حیوان مدرِک به ذات خودش به ذاتش در آلت ذات خود هم نیست
دیگر این که حیوان با وهم خود مدرِک ذات خود باشد که این هم نیست زیرا بنا بر نظر مشهور واهمه ی حیوان مجرد نیست و خودش و ذات واهمه بدون تعلق به ماده و جسم وجود داشته باشد زیرا مشهور که خیال و وهم حیوان را مجرد نمی دانند پس وقتی وهم خود به تنهایی وجود و تحققی ندارد و مجرد نیست باید به ماده و جسمی تعلق بگیرد پس حیوان مدرِک ذات خود با وهم هم نیست
پس لا محاله حیوان مدرِک ذات خود است با وهمش در آلت وهم خود و متعلق وهم آن است که صورت 4 است که آن جسمی باشد که واهمه ی حیوان تعلق به آن می گیرد و برای او حاصل می شود که همان دماغ و مغز سر و به تعبیر دقیق تر همان روح بخاری دماغی است و مرکز ادراکات حیوان می باشد چنان که معانی جزئیه هم با وهم با آلت وهم ادراک می شود معانی جزئیه معانی مضاف به محسوسات است را چنین درک می کند حیوان محسوسات را هم با حواس با آلت حواس ادراک می کند و ذات خود را با وهم در آلت وهم ادراک می نماید. مرکز ادراکات و وتحریکات حیوان روح بخاری دماغی است .
سؤال نهم: چه برهانی بر تفاوت ادراک انسان از ذات خود با ادراک حیوان از ذات خود وجود دارد؟
انسان ذاتش را به ذاتش ادراک می کند اما حیوان ذاتش را به وهم با آلت وهم خود ادراک می کند حال برهان بر این مطلب چیست؟
جواب ابن سینا: به طور خلاصه برهان این تفاوت ادراک کلی است که انسان دارد و حیوان ندارد
توضیح: وقتی ما ذات خودمان را ادراک می کنیم 2 چیز ادراک می شود آن هم متمایزاً و جداگانه؛
-حقیقت و اصل ذات خود را
-مخلوط بودن ذاتمان با عوارض
لذا ما حقیقت ذات خود را که همان انسانیت ما است و کلی و مجرد است قادر به ادراکش هستیم اما حیوان که ذات خود را ادراک می کند قدرت بر ادراک کلی ندارد یعنی آن ذات خود را همراه با عوارض و خصوصیات ادراک می کند و نمی تواند اصل ذات و حقیقت خود را متمایز از خصوصیات و عوارض و اوصاف خود که کلی و مجرد است ادراک کند.
نقد ملا صدرا: این جواب در حقیقت عدول از برهان دوم و رجوع به برهان اول است تا کنون 2 برهان اقامه شده بر تجرد نفس انسانی اولی از باب ادراک کلی بود و در دومی از راه ادراک خودمان اما در اینجا به ادراک کلی بازگشت و عدول از برهان دوم است
جواب ملاصدرا: می فرماید: حق این است که نفوس حیوانات هم مجرد است منتهی تجرد برزخی مثالی دارند یعنی تجرد از ماده است ولکن تجرد از مقدار و شکل نیست و مدرِک این ذات مجرد و نفس مجرد حیوان هم از جوابی که اشکال 8 گذشت صورت سوم است یعنی مدرک نفس حیوان از نظر ملا صدرا خود وهم حیوان است نه وهم در آلت وهم، بلکه ذات وهم و خود واهمه زیرا واهمه و خیال حیوان و به طور کلی نفس حیوان به تجرد مثالی و برزخی مجرد است و در باب 2 فصل 2 از این جلد هم بحث شد که وهم حیوان مادی و جسمانی و جسم نیست و حلول در ماده و جسم ندارد و ماده محل آن نیست حیوان با وهم ادراک ذات مجرد به تجرد مثالی و برزخی خود را ادراک می کند که ماده ندارد اما ذاتش مقدار و شکل دارد و عموم انسان ها همین طور اند و نوع انسان ها هم ادراکی که نسبت به ذات و وهم خود دارند به ادراک وهمی است و خواص از انسان هایند که ذات مجرد به تجرد تام را ادراک می کنند که ایشان موفق به ادراک کلیات شده اند فقط عده ای اندکی از انسان هایندکه می توانند ذات مجرده به تجرد عقلی و تام خود را که از ماده و جمیع عوارض ماده تجرد دارد را ادراک کنند.
سؤال دهم: این مطلبی که در جواب اشکال 9 گذشت که انسان هم حقیقت ذات خود را که مجرد و کلی است را ادراک می کند و هم عوارضی که مخلوط با این حقیقت ذات و اصل ذات است را ادراک می کند اما حیوان ذات خود را با همان عوارض مخلوط با ذات ادراک می کند نه تنهایی و ممتاز از عوارض ذات، حال اشکال این است که این سخن شما مربوط به ذهن است نه در خارج.
 در ذهن انسان خودش را تجزئه و تحلیل به اصل ذاتی و عوارضی که مخلوط با ذات است و این ها را از هم تفکیک  می کند و هر یک را جداگانه ادراک می کند اما این مربوط به تحلیل ذهنی است و آنچه در خارج موجود است که انسان آن را از خود ادراک می کند ذات به همراه عوارض است و این هم به انسان اختصاص ندارد در حیوان هم همین طور است وحیوان هم ذاتش در خارج مخلوط با عوارض است و همان را هم ادراک می کند در نتیجه نفس و ذات حیوان هم مجرد می شود. و ملا صدرا هم این را می پذیرد و اشکال نمی کند.