درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله اثبات قوه خیال
الثالث: أن صور المحسوسات قد تكون مشاهدة و قد تكون متخيلة و المشاهدة
غير التخيل فالحس المشترك يشاهد تلك الصور و الخيال يتخيلها فهما قوتان متغايرتان- و اعترض صاحب المباحث المشرقية بأن الصور المعقولة قد لا يكون النفس مشاهدة لها ناظرة إياها بل ذاهلة فتلك الصور في هذا الوقت في أي خزانة تكون- فإن قلتم إنه إذا أقبلت النفس إلى المبدإ الفياض فاضت عليه تلك الصورة- و إذا أعرضت انمحت و بطلت لكن النفس متى أحكمت ملكة الاتصال بالعقل فيكون متى تأهبت لإدراك تلك الصور فاضت عليها منه.
قلنا: فلم لا يجوز أن يكون كذلك في الصور الخيالية حتى أن الحس المشترك متى تأهبت لاستحضار تلك الصور فاضت عليه من المبدإ الفعال.
أقول: القوة التي قد حصلت لها ملكة التوجه أو الاتصال بجوهر فعال يفيض عليها الصور من غير تجشم اكتساب جديد بفكر أو إحساس غير القوة التي لم تحصل لها يعد هذه الملكة بل تحتاج في إدراكه إلى كسب كالإحساس كما في الحس المشترك أو الفكر كما في النفس فإن النفس بما هي نفس ليس لها أن تدرك المطالب النظرية متى شاءت من غير طلب و كسب إلا بواسطة ملكة عقلية يحصل لها بعد تعدد الإدراكات و تعاقب الأفكار و ترادف الأنظار و قوة تلك الملكة نور عقلي راسخ الوجود فاض عليها من المبدإ و هو عندنا جوهر فوق النفس و دون العقل الفعال فهكذا نقول في هذا المقام- إن إدراك المحسوسات أولا غير محتاج إلى ملكة بل إلى شي‏ء كاسب من حس أو شي‏ء آخر و أما حفظها فيحتاج  إلى زيادة ملكة و شدة في القوة المدركة حيث يمكنها استحضار ما وقع الذهول عنه من الصور المحسوسة بعد غيبة أسبابها عن الحس و قد سبق(فصل 2 باب 2)‏ أن القوة المسترجعة لا توجد في الماديات.

برای اثبات وجود قوه خیال به 3 دلیل استدلال شده و اکنون دلیل سوم را بیان می کنیم در این دلیل حاشیه ای علامه طباطبایی دارند که قابل توجه است
دلیل سوم اثبات خیال: گاهی اوقات صورتی را مشاهده و احساس می کنیم این احساس؛
- گاه از بیرون است مانند ادراکات حالت بیداری
-و گاهی هم از باطن است مانند ادراکات حالت خواب مثلا زید را در خواب می بینی
-گاهی صورتی را تخیل می کنیم مانند مرور خاطرات که احساس و مشاهده و دیدن نیست
در این صورت اخیر اگر این صورت ها و خاطرات در یک خزانه و قوه و بخشی و بُعدی از وجودمان محفوظ نباشد از کجا می توان آنها را تخیل کرد؟ ما آن مخزن و بُعد وجودی را خیال می گوییم آنجا که صورت را احساس می کنیم حس مشترک است که از داخل یا از بیرون صورت را ادراک می کنیم و به مخزن صورت ها خیال گفته می شود
اشکال علامه در حاشیه بر این تقریر وارد نیست.
اشکال فخر رازی: ایشان در مباحث مشرقیه ایرادی دارد که در آن تلاش می کند دلیل را خدشه دار کند و می گوید: ما گاهی معقولی را یاد می گیریم مانند قاعده لاضرر این یک صورت است و گاهی قبلا یاد گرفته ایم و یاد گرفته ها را که پیشتر آموخته ایم را مرور می کنیم حال اشکال این است این معقولاتی که ما مرور می کنیم در چه خزانه ای است؟ و از کجا آنها را مرور می کنیم؟
ان قلتَ: خزانه معقولات در عقل فعال است و نفس اگر ملکه اتصال و توجه به عقل فعال را پیدا کرده باشد می تواند صورت ها را در عقل فعال مرور کند
قلتُ: خزانه ی صورت هایی که مورد تخیل قرار می گیرد مبدأ فعال است و اگر حس مشترک آمادگی داشته باشد این صور از آن خزانه ای که مبدأ فعال باشد به حس مشترک افاضه می شود و حس مشترک این صورتها را در آن مبدأ فعال می بیند و مرور می کند و بنابرین ما قوه ی دیگری ورای حس مشترک به نام خیال که حافظ و نگهدارنده صور باشد نداریم
سخن حاجی سبزواری: ایشان درباره مبدأ فعال چند احتمال می دهند؛
-عالم مثال
-نفس منطبعه جزئیه فلک: که با ان ادراک جزیات می کند
-ناقور: که در شرع وارد شده است « و اذا نُقِر فی الناقور »
و نمی تواند مبدأ فعال؛
-واجب تعالی
-یا عقول باشد
زیرا صورت در واجب تعالی که تجرد تام دارد امکان ندارد
جواب ملا صدرا: در مورد عقل و این که معقولی را یاد می گیریم یا آن را مرور می کنیم ما دو عقل داریم؛
- عقل بالقوه: که قوه تعقل و یاد گیری است و با آن معقولی را فرا می گیریم
-عقل بالفعل: بعد از آموختن قواعد کلیه عقل بالقوه به عقل بالفعل تبدیل می شود در این صورت ملکه اتصال و ارتباط با عقل فعال را می یابیم و به برکت این ملکه و قدرت و اقتدار می توانیم معقولات را در عقل را در عقل فعال که خزانه و انبار معقولات است مرور کنیم
بنابرین یادگیری اولیه با قوه عقل بالقوه صورت می گیرد و مرور معقولات بعد از یادگیری را با قوه عقل بالفعل ادراک می کنیم و با آن قدرت و اقتدار و اتصالی که با عقل فعال یافته انجام می دهیم
چطور در باره عقل و ادرک کلی این طور است؟
در ادراک صوَر و جزئیات هم این طوری است که ما احساس و مشاهده را با یک قوه، احساس اولی را انجام می دهیم که حس مشترک باشد همین قوه نمی تواند کار تخیل را هم انجام دهد یعنی مرور صورت هایی که قبلا مشاهده و احساس کردیم زیرا نیاز به یک قدرت بیشتری دارد و آن قدرت بر حفظ است احساس اولی و ابتدایی کاری ندارد تا چشم را باز کردی زید را می بینی اماتخیل مؤونه ی بیشتری می خواهد که حفظ است یعنی صورتی که در قبل احساس شده باید حفظ و نگهداشته شود تا بتوانی آن را باز بینی و باز خوانی بکنی و این ملکه و اقتدار بیشتری می خواهد قوه ای که احساس اولی و ابتدایی را انجام می دهد حس مشترک است اما این قوه ای که بازبینی و مرور احساست و صور سابق را انجام می دهد خیال است یعنی قوه ای که از قبلی کامل تر باشد
کامل تر بودنش هم به این خاطر است که حس مشترک و همه ی حواس باطنه به تجرد برزخی غیر تام مجرد اند اما مرتبه تجرد خیال بالاتر از حس مشترک است زیرا حس مشترک نیاز به حضور ماده دارد ولی خیال نیاز به وجود ماده خارجی ندارد لذا وجودش اعلی و ارفع و وجودش کامل تر از حس مشترک است .
در معقولات و مدرکات کلی در مرور نیاز به یادگیری و فکر مجدد نداریم بر خلاف یاد گیری اولیه.
اگر مراد از فخر رازی از مبدأ فعال که خزانه صور است همین قوه وجودی است که ما می گوییم در این صورت وجود خیال ثابت می شود
و اگر مرادش موجودی بیرون از ماست- که ظاهر سخنش همین است- این خلاف وجدان است
 در مورد معقولات؛ خزانه ی آنها یک موجودی بیرون از وجود ماست که عقل فعال است اما در مورد صور و جزئیات خزانه وجودی خارج از ما نیست گاهی معقولی را هر چه تلاش می کنیم به یاد نمی آوریم اما در مورد صور این طور نیست می توان خاطرات را مرور کرد و چیزی بیرون از ما نیست تا برای ادراک آن دست به دامن خارج از خود بشویم.
ملا صدرا می فرماید: ما اصرار نداریم که حتما ثابت کنیم حس مشترک و خیال دو قوه اند گاه دو بُعد و بخش و جنبه است و لازم نیست ثابت شود که دو قوه است حس مشترک و خیال می تواند دو مرتبه از یک قوه باشد کما این که تمام قوای نفس طبق نظر ملا صدرا مراتبی از نفس اند حس مشترک هم مرتبه ناقصه و خیال مرتبه کامل از یک قوه می تواند باشد
در پایان می فرماید: تجرد خیال - خیال به معنی اعم که شامل همه ی حواس باطنه است – به این لحاظ اهمیت دارد که با همین قوه خیال سؤال قبر و احوال برزخ و ثواب و عقاب و بعث اجساد با همین قوه خیال تحقق می یابد زیرا بعد از مرگ جای باطن و ظاهر عوض می شود و باطن ظهور می یابد و ظهور رو به خفا می رود و این ظاهر و جسم و بدن به خفا و بطون می رود و با همان خیال مجرد برزخی، عالم مثال توجیه می شود البته قوه خیال بعد از مرگ خیلی قوی می شود حتی قوی تر از احساسی که ما در حال حیات داریم و این بحث را در جلد 9 که درباره ی معاد است بررسی می کنیم.
اما خیال؛
-موضع تصرف خیال تمام بدن است زیرا مراد از خیال معنای اعم آن است که تمام حواس باطنه می باشد و از این روی که مطلق احساس با حس مشترک صورت می گیرد از جمله احساس لمسی که در تمام بدن است لذا موضع تصرف خیال در تمام بدن خواهد بود
-و پایتخت و مرکز سلطنت خیال در بطن مؤخر بطن مقدم دماغ است
-و آلت و مظهر و وسیله خیال هم روح بخاری در مؤخر بطن مقدم دماغ است