درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقش هوا در ادراک سمعی
و أما على الوجه الذي حققناه فلم يلزم محذور لأن المدرك للسمع هو الصوت المعين الواقع في جهة معينة و في موضع مخصوص فإن وجود الأمر المادي لا ينفك عن الوضع و الجهة و ليس أن وجوده شي‏ء و كونه في جهة أو على وضع شي‏ء آخر أو المسمى بالعوارض المشخصة في الحقيقة ليست من عوارض الشخص و إنما عروضها بالقياس إلى مرتبة ماهية ذلك الشخص كما مر فكل مدرك بإدراك حسي إنما يدرك وجوده في جهة معينة و على وضع معين لا أن الحواس يدرك وجوده فقط أو يدرك وجوده و يدرك معه بإدراك آخر جهته و بإدراك آخر قربه و بعده لأن هذا شأن العقل و ليس شأن الحس إلا إدراك أمر ذي جهة في وضع لما علمت أن وجود المحسوس و كونه في جهة و على وضع شي‏ء واحد بالشخص متعدد في ظرف التحليل العقلي فكما أن المحسوس شي‏ء واحد فكذلك الإدراك الحسي المتعلق به إدراك واحد هو بعينه إدراك بوجوده و إدراك بأنه في جهة كذا و إدراك بأنه في موضع كذا.
البحث الثالث:‏
مما يناسب طريقتنا في السمع أن وجود الهواء بين السامع و ذي الصوت شرط لتحقق الاتصال بينهما مع عدم حاجز كثيف لا لأجل أن يحمل الهواء كيفية الصوت و يتأدى بها إلى السمع إن القدماء اكتفوا في سماع الفلكيات تماس الأفلاك بعضها بعضا كما نسب إلى أساطين الحكمة كأفلاطون و من قبله إنهم يثبتون للأفلاك أصواتا عجيبة و نغمات غريبة تتحير من سماعها العقل و يتعجب منها النفس- و حكي عن فيثاغورث أنه عرج بنفسه إلى العالم العلوي فسمع بصفاء جوهر نفسه و ذكاء قلبه نغمات الأفلاك و أصوات حركات الكواكب ثم رجع إلى استعمال القوى‏ البدنية و رتب عليها الألحان و النغمات و كمل علم الموسيقي.
و اعلم : أن اشتمال الأفلاك و الكواكب على الطعوم و الروائح و الأصوات- و جميع ما يدركه الحواس هاهنا قول صحيح أيدته الأذواق الكشفية و البراهين العقلية- و المناسبات الوجودية

بنا بر نظریه ملا صدرا، صوت با عواضش از قبیل کیفیت و جهت و وضع آن به یک ادراک سمعی درک می شود زیرا موجود مادی با عوارضش به یک وجود در خارج موجود است در مانحن فیه وجود مادی صوت با عوارضش به یک وجود در خارج موجود است و به یک ادراک درک می شود
اشکال: در این صورت که موجود مادی به یک وجود موجود است پس عارض و معروض چه معنایی دارد؟ عروض مفید تغایر است و اثنینیت می طلبد تا عارض و معروضی درست شود
جواب: اطلاق عوارض به اعتبار تغایر و تعدد در محیط ذهن و ظرف تحلیل عقلی حاصل می شود نه در خارج و عروض ذهنی است که زید را تحلیل می کند به ماهیتی که انسان است و عوارضی که کم و کیف و متی است اما در خارج به یک وجود موجود اند لذا به این عوارض عوارض تحلیلیه می گویند
بحث سوم:
آخرین بحث در این فصل مطلبی مؤید نظریه ملا صدرا است که مسموع بین قارع و مقروع است
سؤال: نقش هوا در ادراک سمعی چیست؟ اگر صدایی چند متر دورتر تولید شود نقش هوا در آن چیست؟
جواب: 2 مبنا در این باره وجود دارد؛
نظریه مشهور: بنا بر نظر ایشان هوا حامل صوت است و صوت را موج به موج به داخل گوش ما منتقل می کند
نظریه ملا صدرا: بنا بر نظریه ایشان، هوا شرط اتصال سامع و مسموع می باشد هوا شرط اتصال و ارتباط بین این دو است تا سامع، مسموع را بشنود اگر می شد بدون وجود هوا اتصال بین سامع و مسموع برقرار شود صوت شنیده می شد اما اکنون در عالم ماده و عنصر امکان ندارد
ملا صدرا می فرماید: آنچه قدمای حکمت -که غالبا عارف بوده اند- فرموده اند با همین نظریه ما سازگاری دارد
سخن حکمای قدیم: در افلاک که هوا وجود ندارد، به صرف تماسی که افلاک باهم  دارند سمع محقق می شود بدون وجود هوا زیرا عنصر و کره هوا بعد از کره آب قرار دارد و بعد از هوا هم کره آتش است در افلاک هوا وجود ندارد و تماس افلاک این گونه است که سطح محدب(بیرونی) فلک مادون و پایین تر با سطح مقعر (درونی) فلک مافوق مماس است زیرا خلاء محال است این دو سطح باهم تماس دارند تا به سطح محدب فلک الافلاک برسد و بعد از عالم جسم تمام می شود و بنا بر نظر قدما بعد از آن «لا خلاء و لا ملأ » که ارتفاع نقیضین هم نیست زیرا تقابل خلأ و ملأ عدم و ملکه است نه سلب و ایجاب
افلاک به مجرد تماس با هم سمع در آنها محقق می شود
سؤال: مگر افلاک هم قوه سامعه دارند؟
جواب: ملا صدرا به گفته افلاطون، افلاک هم سامعه دارند و در پایان فصل قبلی هم از افلاطون و هرمس و فیثاغورث نقل شد که افلاک قوه شامه دارند بلکه افلاک همه ی حواس را دارند
سؤال: اما این افلاک با این شامه و سامعه چه چیزی را ادراک می کنند؟
جواب: در افلاک رایحه های خیلی خوش و خوشتر از عنبر و ریاحین و صداهای بسیار زیبایی وجود دارد از فیثاغورس نقل شده که ایشان از روی نغمات افلاک و اصوات حرکات کواکب علم موسیقی را تکمیل کرده است
ملا صدرا در آخر فصل قبل وعده ای در این باره داد تا بیانی ذکر کنند و اکنون زمان وفای به وعده ایشان رسیده است
بیان ملا صدرا: علاوه برکشف و شهود عرفانی که ایشان اصوات و روایح افلاک را ادراک نموده اند عطار نیشابوری گوید: من را به جهت دارو فروشی و عطر فروشی عطار نمی گویند بلکه به جهت استشمام بوهای خوش و دل انگیز عطار می گویند و شبستری درباره ی وی چنین می گوید:
مرا از شاعری خود عار ناید****که در صد قرن چون عطار ناید
چه عطاری که عطار جهان است****سخن هایش چو اندر مغز جان است

او را به جهت مکاشفاتش عطار گویند و در این جا ملا صدرا برهانی عقلی اقامه می کند
برهان ملا صدرا: این برهان 2 مقدمه دارد؛
مقدمه نخست: افلاک نسبت به عناصر یک نحو علیت و سببیتی دارند یعنی افلاک در عداد اسباب و علل موجودات عنصری و زمینی اند و علیت آنها برای عناصر از باب شرط مخصص است یعنی حرکات افلاک و کواکب شرط تخصص استعداد در هیولای عالم عناصر است و با حرکات افلاک و کواکب استعداد خاصی در هیولای عالم عناصر بوجود می آید مثلا با حرکت و سیر خورشید در این نقطه ای که رسیده باعث می شود تا استعداد خاصی در هیولای عالم عناصر حادث شود و الان در جایی از جهان صورت جدیدی به هیولای عالم عناصر اضافه گردد و نوزادی متولد شود این نحو سببیت حرکات افلاک و کواکب برای حادثات زمینیه می باشد
مقدمه دوم: هرچه در مرتبه وجود، پایین تر موجود و محقق باشد به نحو برتری در مرتبه بالاتر هست آنچه در مرتبه وجود معلول و مسبب باشد به نحو برتر در مرتبه وجود علت موجود است زیرا وجود از بالا به پایین رسیده و وجود معلول از ناحیه سبب رسیده نه برعکس آسمان است که بر زمین می بارد نه زمین به آسمان
حال با توجه به این دو مقدمه، ما وجود کیفیات محسوسه را در عالم عناصر داریم این ها باید به نحو بالاتری در افلاک هم وجود داشته باشد آن نحو بالاتر این است که کیفیات محسوسه در عالم عناصر به نحو تضاد و تغیر وجود دارند اما در عالم افلاک به نحو عدم تضاد و به نحو ثبات وجود دارند اینجا به نحو تضاد است بر خلاف افلاک که صدها صدا است و صدا ها هم صادر می شود و از بین نمی رود اما در این عالم صورت انرژی صوتی تغیر می یابد و به صورت دیگری در می آید
در عالم عقل که بالاتر از افلاک و مرتبه فراتر است همین ها به نحو شریف تری وجود دارند که آن به نحو وحدت است
علامه در حاشیه اشکال می کند و این برهان ملا صدرا را در مورد افلاک تمام نمی داند اگرچه در عقل و مثال و حس پیاده می شود اما در خود اجسام یعنی بین افلاک و عناصر جاری نمی شود و لو افلاک جسم لطیف تر از اجسام عنصری باشد.
 اما اشکال علامه به بیان ملا صدرا وارد نمی باشد که بعد می آید.