درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب ملا صدرا به اشکال قوي
أقول: عندي أن الحال في كيفية التأدية ليس كما حصلوه فإن كون كل جزء من أجزاء الهواء المتوسط بين السامع و ذي الصوت مكيفا بكيفية الحروف و الكلمات- مع بساطة «2» الهواء و تشابه أجزائها في غاية البعد بل إنه غير صحيح و إلا لتكررالإدراك حسب تكرر وصولات الهواء إلى الصماخ و ليس بل الحق أن النفس يتنبه بواسطة الهواء الواصل إلى آلة السمع المتوسط فيما بين بكيفية القرع الحاصل بين القارع و المقروع أو القلع الحاصل لا أن هواء  واحدا يتحمل تلك الكيفية و يبلغ بهاإلى الصماخ و لا أن أهوية متعددة متموجة يتأدى كل منها إلى الآخر و هكذا حتى يتكيف الهواء المجاور للصماخ بها و يتأدى بها إلى السمع و هذا لا ينافي ما سبق ذكره منا و هو أن النفس لا يتعلق إدراكها إلا بصورة حاصلة في محال تصرفاتها بالطبع لأن كلامنا هناك في المدرك بالذات للنفس و المدرك بالذات لها هاهنا هو الصور الإدراكية من المسموع الحاصلة في القوة السامعة و إنما الكلام هاهنا في المحسوس بالعرض و هو المسموع الخارجي و منشأ هذه العلاقة العرضية هو الوضع المخصوص لذلك المسموع- بالنسبة إلى السامع مع وجود الجسم اللطيف بينهما الذي يصير بسببه جميع هذه الثلاثة- أعني «2» الآلة و الهواء المتصل و ذي الصوت في حكم آلة واحدة للنفس فيدرك النفس ما فيها على أي وجه يكون و بأي جانب يقع و هذا سر احتياج كل قوة جسمانية في تأثيرها إلى مشاركة الوضع فإن الوضع المخصوص بين موضوع القوة «3» و ما تأثرت فيه أو يتأثر عنها مع تحقق الجسم المتصل اللطيف بينهما يجعل المجموع كأنه مادة واحدة و آلة واحدة للقوة فكما يتأثر مادة القوة بفعلها كذلك يتأثر ذلك الجسم الذي له ذلك الوضع‏.
به خاطر قلع و قرع هواي بين قارع و مقروع فشرده مي شود و بعد از اطلاق و آزاد شدن درهوا تموج ايجاد مي کند و اين موج به صماخ بر خورد مي کند و سمع محقق مي شود بعد اشکالاتي مطرح شد که يکي از آن ها قوي بود اگر هوايي که فرد در ان سخن مي گويد به يک نفر مي رسد بايد فقط همان نفر سخن او را بشنود و اگر بخشي از آن هوا به هر يک از مستمعان مي رسد پس هر کس بايد بخشي از سخن را بشنود!
البته اين اشکال براي ملا صدرا قوي نيست هر چند قوم از پاسخ درست به آن عاجز اند.لذا ملا صدرا دو اشکال بر اين جواب ايشان وارد کرده است که اولي با استبعاد جواب ان هاست و اين قول را بعيد مي شمرد و اشکال دوم مسلم و قطعي است.
ردّ نخست ملا صدرا: بعيد است که هر جزئي از هوا متکيف به تمام کيفيت صوت باشد زيرا هوا بسيط و متشابه الاجزاء است و جزء و اجزاء متمايزه از يکديگر ندارد
ردّ دوم ملا صدرا: در اين فرض بايد يک صدا چند بار شنيده شود زيرا در لحظه سخن گفتن و فشرده شدن و موج برداشتن صدا و با برخورد جزء نخست موج به صماخ صدا شنيده مي شود و وقتي جزء دوم برخورد کرد باز صوت دوم هم دوباره شنيده مي شود و هر صدا چندين بار شنيده مي شود و هر صدايي به صورت اکويي در گوش زنگ مي زند و طنين مي اندازند در حالي که اين گونه نيست
پس خود ملا صدرا به پاسخ از اشکال مي پردازد و انصافا در اين موارداست که هنر و قدر و ارج ملا صدرا در ميدان هاي معرفتي روشن مي شود؛
جواب ملا صدرا: واقع در باب سمع اين است که؛
-   يک هوا نيست تا متکيف به کيفيت صوت شود و به گوش برخورد کند و سمع تحقق يابد يک هوا يعني اگر فاصله آن صدايي که انسان مي شنود با سامع دور هم باشد يک هوا در کار باشد يک هوا بين آن قالع و مقلوع است که از آن شخص دور مي باشد
-  و نه هوا هاي متموج و گوناگون است که هر صوت متکيف به کيفيت صوت باشد و موج خود را به موج بعدي منتقل کند هر بار که از قلع و قرع و فشار رهايي يابد موجي ايجاد مي کند تا به صماخ برسد و سمع تشکيل شود اين طور هم نيست
-  بلکه به اين صورت است که؛ يک هوا نيست بلکه؛ يک هوا بين قارع و مقروع است که صوت ايجاد مي شود هوايي ديگري هم هست که موج هايي ايجاد مي شود اما از بين اين هواهاي گوناگون فقط يکي متکيف به کيفيت صوت است و امواج هوا متکيف به کيفيت صوت نيست فقط همان هوايي که بين قارع و مقروع است متکيف به صوت مي باشد تحقق سمع به اين است که سامع به واسطه هوايي که متصل به اوست و هوايي که بين گوش سامع و قارع و مقروع است با اين هوا سامع همان کيفيت صوتي را ادراک مي کند که بين قارع و مقروع و قالع و مقلوع است پس يک هوا نيست چند هوا است اما فقط هوايي که بين سامع و قالع و مقلوع است کيفيت صوت را دارد و همان هوايي است که متصل به گوش سامع و قارع و مقروع مي باشد.