درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله بقراط بر تخالف اجزاء  و نقد آن
أقول: التعليل في اختلاف أعضاء الحيوان باختلاف أجزاء المني مما ليست فيه فائدة في دفع الإشكال بل يعود المحذور المهروب عنه مع زيادة محال آخر و هو كون المني حيوانا  تام الأعضاء بالفعل و ذلك لأن اختلاف أجزاء المني إن كان بسبب اختلاف ما ينفصل عنه أعني الأعضاء و كان ذلك الاختلاف أيضا لاختلاف أجزاء المني- كان اختلاف أعضاء الحيوان لاختلاف أعضاء الحيوان و هو يستلزم إما الدور أو التسلسل و كلاهما محالان.
و اعلم: أن استناد اختلاف الصور و الأشكال مطلقا إلى المادة أو الجزء المادي من سخيف الأقوال‏ إذ المادة في كل شي‏ء أمر مبهم لا قوام له إلا بالصورة القائمة بها- فاستناد صور الأعضاء و اختلافها في الحيوان إلى النطفة في المحالية كاستناد صور العالم- و اختلافها إلى الهيولى الأولى المشتركة و ليست فيها إلا جهة قبول الأشياء و إمكانها لا جهة فعليتها و تخصيصها و وجوبها.
و ربما استدل على كون المني غير متشابه الأجزاء بما استدل به بقراط و تابعوه- كما حكى الشيخ في الفصل الثاني من المقالة الحادي عشر من الشفا بقوله الذي دعاهم إلى هذا الظن ثلاثة أمور؛
أحدها: عموم اللذة بجميع البدن و لو لا خروج المني من الجميع لاختصت اللذة بالعضو الخارج منه المني.
و ثانيها: المشاكلة الكلية فإنه لو لا أن كل عضو يرسل قسطا لكانت المشابهة بحسب عضو واحد.
و ثالثها: مشاكلة عضو الولد لعضو ناقص من والديه أو عضو ذي شامة أو زيادة- قالوا و إذا ثبت أن المني جسم مركب من أجسام مختلفة الطبائع فالذي هو نازل من اللحم يتكون لحما و النازل من العظم يتكون عظما فلا يجب أن يكون الحيوان كالكرة.
و الجواب من وجوه ثلاثة؛
 أحدها: ما مرت الإشارة إليه من لزوم الدور أو التسلسل.
و الثاني: أيضا ما قد أشرنا إليه من أن المادة ما به الشي‏ء بالقوة و هي في كل شي‏ء أمر مجمل في ذاته مبهم في جوهره لا تحصل لها بالفعل إلا بمخصصات خارجية و الكلام ليس إلا في سبب تخصيص المادة الحيوانية باختلاف صور الأعضاء و كون المني مختلف الأجزاء لا يدفع هذا الإشكال لأنا لو فرضنا المني مركبا من أجزاء مختلفة- فننقل الكلام إلى سبب اختلاف تلك الأجزاء
و أيضا: إن كل مركب من أجزاء مختلفة غير متشابهة فلا بد أن يوجد فيه أجزاء بسيطة متشابهة و لا بد أن يكون في كل منها- قوة بسيطة في مادة بسيطة و هي لا تفعل إلا أمرا واحدا متشابها فيجب أن يكون فعلها كرة حتى يكون المتولد من مني كرات مضمومة بعضها إلى بعض
و الوجه الثالث: أنه قدح أرسطاطاليس في صحة هذه الأدلة و صحة هذا المذهب و هو كون المني نازلا من جميع الأعضاء و بين ذلك بوجوه عشرة مذكورة في الشفا منقولة في شرح كليات القانون.

محل قوه مصوره منی در رحم است ملا صدرا اشکالی درباره قول به مصوره مطرح کرد؛ منی متشابه الاجزاء است اگر یک قوه مصوره در همه این منی باشد چون فاعل واحد در قابل واحد فعل واحدی دارد پس باید حیوان و انسان به شکل کره باشد که بسیط ترین شکل هاست در حالی که حیوان و انسان کروی شکل نمی باشد و چنان چه هر یک از اجزاء متشابه منی یک قوه مصوره خاص خود داشته باشد  پس باید انسان و حیوان متشکل از کرات متعدد باشد در حالی که انسان فقط سرش کروی است نه تمام اعضاء و جوارح او.
این اشکال با نظریه ارسطو تقویت می شود که منی متشابه الاجزاء است هرچند بقراط معتقد است که منی متقارن الاجزاء و متفاوت الاجزاء است و لو ترکیب ظاهری منی یکی است و از تمام اعضاء بدن حاصل می شود بر خلاف ارسطو که حصول منی را فقط از اُنثیین می داند.
نظریه بقراط اشکال را دفع نمی کند بلکه اشکال جدیدی هم تولید می شود و نه تنها لزوم کرویت بدن انسان و حیوان را رد نمی کند و اشکال باز عود می کند و تفاوت اجزاء منی باطل می شود و تشابه اجزاء منی که نظر سقراط است بر می گردد که لزوم کرویت بدن انسان و حیوان است بلکه علاوه بر آن، اشکال جدیدی مطرح می شود که لزوم دور و تسلسل است و لازم می آید منی حیوان تام الاجزاء و متفاوت الاجزاء باشد و هر جزء منی شبیه عضوی باشد که از آن جدا شده است. این که منی حیوان تام الاجزاء بالفعل باشد مستند به اجزاء منی است و اختلاف اجزاء منی به خاطر اختلاف اعضاء است و این دور است؛ اختلاف اجزاء به اختلاف اعضاء و اختلاف اعضاء هم به اختلاف اجزاء منی است و اگر اختلاف اجزاء به خاطر اختلاف اعضاء دیگری است تسلسل می شود. علامه طباطبایی می فرماید: این به ترتب علل فاعلی است که بر هم مترتب می باشند و شرایط تسلسل باطل حاکم است.
ملا صدرا یک نکته کلی را با عبارت و اعلم بیان می فرماید: اصلا به طور کلی اختلاف صور نمی تواند مستند به ماده باشد حال چه در این جا که اختلاف صور اعضاء است و چه در عالم که اختلاف صور موجودات عالم در هیولی و صور ت است، نمی تواند مستند به ماده باشد. چون ماده و هیولی بدون صورت ابهام دارد نه تعین و این صورت است که رافع ابهام از ماده می شود.
سپس ملا صدرا می فرماید: بقراط سه دلیل بر سخن خود بر این که اجزاء منی متخالف اند اقامه کرده که ابن سینا آن دلیل ها را در شفا نقل کرده است:
دلیل نخست: در هنگام انزال منی تمام بدن لذت می برد نه یک عضو تا بگویی منی از یک عضو جدا شده است
دلیل دوم: شباهت فرزند به پدر و مادر در تمام اعضاء است نه در یک عضو
دلیل سوم: اگر بدن والدین یک نقص و کاستی در یکی از اعضایش باشد مانند شش انگشتی زاده شدن نوزاد،نوزاد هم همان نقص را دارد پس منی از همه اعضاء خارج می شود و الا اگر منی از یک عضو خارج می شد ربطی به عضو ناقص در بدن والدین نداشت.
با این سه دلیل ثابت می شود اجزاء منی متخالف اند و لذا اشکال کرویت دفع می شود.
ملا صدرا سه جواب به بقراط می دهند که در واقع سه اشکال بر وی است و دو تای آن قبلا گذشته است:
اشکال اول: لزوم دور و تسلسل
اشکال دوم: همان نکته کلی که اختلاف صور را نمی توان به ماده مستند کرد
اشکال سوم: ارسطو به ده وجه نظر بقراط را رد کرده است.
اشکال اسطرادی : ملا صدرا در ضمن اشکال دوم یک فرمایش و جواب دیگری با عنوان "ایضاً " دارد که این است؛ اگر بگوییم اجزاء منی با هم فرق دارند و ترکیب این جزء منی در کیفیت و مزاج و شکلش با عضو دیگر فرق دارد و این بستگی به عضوی دارد که منی از آن جدا شده - همان طور که بقراط گفته است-  ما ترکیب تک تک اجزاء را پیگیری می کنیم تا به جزء بسیط برسد چون « کل مرکب لابد و ان ینتهی الی البسیط » هر مرکبی باید به بسیط منتهی گردد و باید از آحادی ترکیب شود لذا اشکال لزوم کرویت را در بسایط مطرح می کنیم و می گوییم: قوه ای که در آن اجزاء بسائط است واحد است  و قوه واحد فعل و اثر واحد دارد پس باید از منی کرات متعدده ساخته شود.
تا ببنیم وجوه ده گانه سقراط چیست.