درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لوازم تغذّی و فرق قوه غاذیه و نامیه

ثم إن التغذي و النمو «1» يتمان بأمور ثلاثة:
 الأول: تحصيل غذاء شبيه بالمغتذي‏ و النامي في الماهية بالقوة
و الثاني: إلصاقها بهما على ما هو المشهور
و الثالث: تشبيهها بهما بالفعل
ثم إن كان المقدار الوارد على جواهر الأعضاء الأصلية مساويا لما تحلل منها فذلك فعل الغاذية و إن كان أزيد فذلك فعل النامية و عند هذا لقائل أن يشكك و يقول إن الغاذية و النامية قوة واحدة و لا فرق بينهما إلا أن الغاذية تفعل هذه الأمور بمقدار ما يتحلل و النامية تفعل أزيد مما يتحلل فالتفاوت بينهما بالكمال و النقص فإن القوة إذا كانت قوية على فعل كانت قوية على مثله فإذا كان الجزء الزائد مثلا للجزء الأصلي و كانت الغاذية قوية على تحصيل الجزء الأصلي وجب أن تكون قوية على تحصيل الجزء الزائد عند ما كانت شديدة القوة فعلى هذه القوة الغاذية هي المنمية إلا أنها في ابتداء الأمر تكون قوية فتكون وافية بإيراد البدل الأصلي و الزيادة جميعا و بعد ذلك تضعف فلا تورد الزيادة بل يورد الأصلي.
و مما يدل على ذلك أن القوة الغاذية في سن الانحطاط و الذبول تورد أقل مما يتحلل- و قد كانت في سن الوقوف تورد مثل ما يتحلل فيكون إيرادها وقت الوقوف أكثر من إيرادها وقت الذبول فإذن القوة الواحدة جاز أن يختلف إيرادها بالزيادة و النقصان- فهذا شك قوي.
أقول في جوابه: إن اختلاف الغايات «1» الطبيعية تدل على اختلاف القوى لكن غاية القوة الغاذية تخالف غاية المنمية فهما قوتان مغايرتان.
بيان ذلك أن غاية فعل الغاذية في إيراد البدل سد الخلل الواقع من التحليل- أ لا ترى أن الحيوان لا يطلب الغذاء إلا بعد استيلاء حرارة الجوع على المعدة و البدن على التحليل فعند ذلك يشتهي الطعام و غاية فعل النامية تمديد الأعضاء على نسبة مخصوصة- و ليس «2» أن زيادة إيراد البدل على ما يتحلل في كل وقت توجب زيادة النمو و لا أصل‏ النمو فرب وقت كان إيراد الغذاء أكثر و فعل النمو أقل و رب وقت كان بالعكس- فإنا قد نشاهد كثيرا أن بعض الغلمان و الجواري في زمان البلوغ اتفق أن كان مريضا مرضا شديدا يعطل الغاذية عن فعلها و مع ذلك ينمو هذا المريض نموا بالغا و يطول قامته طولا متفاوتا بالقياس إلى ما سبق من الزمان فإذن حيث وقع التخالف في مقتضى هاتين القوتين و لو في بعض الأوقات علم أنهما متغايران ذاتا لا بمجرد الشدة و الضعف إذ لو كان التفاوت بمجرد الكمال و النقص لما وقع التخالف إلا بذلك لكن التخالف قد يقع بالعكس من ذلك يعني قد يقوى النمو و ينقص التغذية و قد يقوى التغذية و ينقص النمو فهما متغايرتان ذاتا لتغايرهما فعلا و غاية فثبت ما ادعيناه.

ملا صدرا می فرماید: تغذی و نمو به 3 چیز تحقق پیدا می کند.
حاجی سبزواری در حاشیه می فرماید: تحقق تغتذی با این سه چیز بالذات و بدون واسطه است و تحقق نمو با این سه چیز به واسطه نمو است.
به هر حال فعل تغذی و نمو با وقوع این سه امر محقق می شود:
1-تحصیل غذا: باید قوه محصله غذای بالقوه بدست بیاورد غذایی که هنوز شبیه و الصاق به عضو نشده است
2-الصاق غذا به عضو: این عمل را قوه مُلصقه انجام می دهد و ملا صدرا می فرماید: این عمل بنا بر نظر مشهور است .
3-شبیه سازی غذا به عضو: قوه مُغیِّره ثانیه این تغییر را انجام می دهد
چون دو تا قوه مغیره داریم:
1-قوه مغیره اولی: این قوه از قوای مولده و تحت مولده می باشد و کارش این است که هر جزئی از منی را برای صورت عضوی مهیا می کند به آن مولده اولی می گویند چون این قوه در بدن مولود اول مغیره پیدا می شود.
2-قوه مغیره ثانیه: زیر مجموعه  قوه غاذیه است و کار شبیه سازی به عضو را انجام می دهد.
حاجی سبزواری در تعلیقه می فرماید: برخی وحدت قوه غاذیه را اعتباری دانسته اند یعنی قوه غاذیه را مجموع این سه قوه مُحصله و مُلصقه و مُحصله ثانیه می دانند. اما ایشان می فرماید: حق این است که وحدت قوه غاذیه نیز حقیقی است و این قوا مراتب و ظهورات و اطوار قوه غاذیه اند چنان که به غاذیه امیر القوی در بدن می گویند امیر القوی در نفس قوه عاقله است و وحدت آن حقیقی است و سایر قوا اطوار و مراتب و ظهورات عاقله اند سپس حاجی این مصراع فارسی را می آورد:
در خانه به کدخدای ماند همه چیز
همه قوا اطوار و مراتب قوه عاقله اند که امیر القوی است.
این فصل داری چند فراز است که تا کنون دو فراز آن گذشته است:
1-تعریف قوه غاذیه و نامیه
2-فعل تغذی و نمو با وقوع سه امر تحقق پیدا می کند
3-فرق بین فعل تغذی و فعل نمواست یا به تعبیر دیگر فرق بین قوه غاذیه و نامیه است.
فرق قوه غاذیه و نامیه: اگر غذایی که به بدن رسانیده می شود به اندازه مورد نیاز باشد یعنی به همان مقدار تحلیل رفته از بدن باشد این کار قوه غاذیه است تا غذای مورد نیاز بدن را به آن می رساند و اگر چنانچه غذایی که به بدن رسانیده می شود بیش از مقدار تحلیل رفته از بدن باشد، این کار قوه نامیه است.
سپس درباره همین مرحله بحث ملا صدرا می فرماید: یک شک و شبهه قوی در اینجا هست که فخر در مباحث مشرقیه با همین تعبیر "شک قوی" بیان کرده است ولی در آن جا جوابی داده نشده است ولی ملا صدرا با "اقول" تا شک و شبهة جواب می دهد.
شبهه: درباره تفاوت همین دو قوه است که غاذیه و نامیه دو تا قوه نمی باشند بلکه یک قوه در دو مرتبه می باشند نامیه در مرتبه قوی و کامل و غاذیه در مرتبه ناقص و ضعیف است.
بیان شبهه: اگر قوه غاذیه می تواند غذای به اندازه مورد نیاز بدن را به آن برساند همین غاذیه در صورتی که قوت و شدت داشته باشد می تواند غذای مازاد مورد نیاز را که نمو است به بدن برساند چون این دو کار مانند هم است و هر دو غذا رسانی به بدن می کنند حال یا به اندازه و یا بیش از نیاز بدن به آن غذا برساند غاذیه در سن رشد قوت دارد هم غذای مورد نیاز را که تغذی باشد و هم غذای مازاد بر نیاز را که نمو باشد را می رساند.
سپس شبهه افکن دلیلی هم برای شک خود بیان می کند.
دلیل شک کننده: قوه غاذیه برای خودش مراتبی دارد که مرتبه ضعیفه و شدیده و کامله و ناقصه است چون غاذیه در سن ذبول و پیری -که بدن در اجزای اصلیه بدن کاهش می یابد- غاذیه ضعیف است و غذای مورد نیاز را نمی تواند به بدن برساند و اجزای اصلی کاهش می یابد که ذبول در مقابل نمو می شود اما پیش از این سن، غاذیه قوی است و غذای مورد نیاز و افزون بر آن را به بدن می رساند پس غاذیه و نامیه یک قوه اند طوری که غاذیه مرتبه ضعیف است و نامیه مرتبه قوی آن است.
این شک و شبهه قوی و استخوان دار است.
جواب ملا صدرا: ایشان از دو راه فرق غاذیه و نامیه را بیان می کند که در واقع دو دلیل بر مغایرت غاذیه و نامیه است.
دلیل نخست: این دلیل از راه اختلاف غایت این دو قوه است و موسوم به غایات طبیعی غاذیه و نامیه است که با هم فرق دارند و همین موجب تعدد قوا می شود. غایت طبیعی غاذیه تأمین بدل ما یتحلل است اما غایت طبیعی نامیه و ازدیاد اقطار رشد بدن است با همان قیودی که پیشتر گذشت.
شاهد: این که غایت غاذیه بدل ما یتحلل است این است که مادامی که بدن به تحلیل نرفته و شخص احساس گرسنگی نکرده اشتهایی به غذا ندارد پس غایت غاذیه جایگزینی بخش تحلیل رفته بدن بوسیله حرارات اربع است.
اما غایت نامیه رشد و نمو بدن است اختلاف غایات طبیعی دلیل تغایر قوا است.
حاجی سبزواری در حاشیه می فرماید: این که ملا صدرا قید طبیعی را برای غایات آورده برای احتراز از غایات ارادی است که اختلاف غایات ارادی دلیل اختلاف مریدین نمی باشد. اما در غایات طبیعی این معنا ندارد که یک قوه دو غایت داشته باشد و به 2 سمت و سو حرکت کند اما در جایی که اراده است این امکان هم هست که مرید دو غایت داشته باشد مانند انسان که گاهی به سویی می رود:

هرچند که کو به کو دویده ام****آن خانه خراب را ندیده ام

دلیل دوم: برای تعدد و اختلاف دو قوه غاذیه و نامیه دلیل دیگر اختلاف فعلین و انفکاک دو قوه است که قبلا هم با همین دلیل اثبات تعدد قوا بیان شد.
اختلاف فعلین یعنی دو مورد پیدا کنیم که فعل نمو باشد و تغذیه نباشد و موردی پیدا کنیم که تغذیه باشد و نمو نباشد.
و انفکاک قوتین یعنی موردی که غاذیه باشد و نامیه نباشد و موردی که نامیه هست و غاذیه نیست.
توضیح: هر غذا رسانی مازاد اندازه مورد نیازی زیادتی نمو بلکه اصل نمو نیست چون گاهی اوقات غذا رسانی زیاد است ولی نموی نیست و گاهی هم بر عکس غذا رسانی کم است اما نمو هست.
صورت نخست: مانند برخی کودکان در سن رشد که زیاد غذا می خورد ولی قد نمی کشد و بزرگ نمی شود.
صورت دوم: مانند جوانی که فعل تغذیه در او مختل شده و غذا کم به بدن او می رسد اما با این وجود باز هم رشد می کند در این مورد نامیه و فعل نمو هست اما فعل تغذیه نیست.
حال نقطه بزنگاه دلیل این جاست که اگر اختلاف غاذیه و نامیه به نقص و کمال بود یعنی این ها دو قوه نمی بودند بلکه دو مرتبه از یک قوه بودند در جایی که کمال هست حتما نقص هم باید باشد اما عکس آن لازم نیست یعنی مرتبه ناقصه بدون وجود مرتبه کامله می تواند موجود باشد فعل تغذی باشد و نمو نباشد درست است و اختلاف به ضعف و کمال است اما عکسش ممکن نیست یعنی مرتبه کامله مانند نمو باشد ولی مرتبه ناقصه یعنی تغذیه نباشد مانند همان جوانی که تغذیه در او مختل است ولی رشد و نمو خود را دارد پس معلوم می شود تفاوت غاذیه و نامیه به نقص و کمال نیست بلکه این ها دو قوه اند و اختلاف فعلین و انفکاک قوتین موجب تعدد دو قوه است.
دلیل سوم:حاجی سبزواری در تعلیقه از راه دیگری هم اختلاف دو فعل را بیان کرده اند: در فعل تغذیه حرکت کیفی صورت می گیرد یعنی قوه غاذیه به واسطه هاضمه یک استحاله و تغییر کیفی در غذا ایجاد می کند اما در فعل نمو حرکت کمی است.
شک و تبصرة: دو تا مطلب کوتاه تا آخر فصل بیان می شود یکی جواب شک و شبهه ای است و سپس تبصره ای را خاطر نشان می شوند که فرمایشی از ابن سینا است که ملا صدرا آن را قبول ندارد.