درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب اعتراض دوم بر دلیل اثبات قوه هاضمه
 متن درس:
و أما الجواب عن الثاني:
فنقول: إن المبدأ الفياض لجميع صور الكائنات و إن كان أمرا آخر أجل من هذه المبادي الفاعلة و الباعثة لكن لتعاليه عن هذه التغيرات و التجددات لا بد في كل فعل جسماني من فاعل مزاول لامتناع صدور هذه الأفاعيل المتجددة المتغيرة عن فاعل ثابت بري‏ء عن التجدد رفيع عن التغير و لو كفى في صدور هذه التحريكات و التصويرات مجرد الاستعداد للقوابل من غير فاعل مباشر لما احتيج إلى إثبات الطبائع و القوى و النفوس في حرارة النار و برودة الماء و يبوسة الأرض و حفظ المعادن و نمو النبات و حركات الحيوان بل يكفي انفعالات الهيولى على أن كل «1» انفعال «2» و استعداد في مادة تابع لفعل فاعل لما مر من أن كل قوة و إمكان مسبوق بفعل و إيجاب و كما لا يمكن استناد الانفعالات الكثيرة المختلفة إلى قابل واحد من غير توسط جهات متكثرة في الانفعال كذلك لا يمكن استناد الأفاعيل الكثيرة المختلفة إلى فاعل واحد من غير توسط جهات متكثرة في الفعل و قد مر في مباحث العلة و المعلول- أن الفعل الكلي يحتاج إلى فاعل كلي و الفعل الجزئي يحتاج إلى فاعل جزئي فهذه الكتابة تصدر عن هذا الكاتب و هذا التصوير يصدر عن هذا المصور و الفعل المحسوس المشار إليه ينسب إلى فاعل محسوس مشار إليه و الفاعل العقلي لم يكن فاعلا بالذات إلا لفعل معقول و الله ولي الهداية.
به نام ایزد پاک
دلیلی برای اثبات وجود قوه هاضمه و این که قوه هاضمه غیر از قوه غاذیه است اقامه شد که خلاصه اش این بود؛ قوه هاضمه کار طبخ و نضج غذا را به عهده دارد تا این غذا استعداد صورت عضو را پیدا کند حصول صورت عضو روی ماده غذا کار قوه غاذیه است پس این دو قوه با هم فرق می کنند.
دو اشکال بر این دلیل مطرح شد:
اشکال دوم: قوه هاضمه با طبخ و نضج و پختن غذا موجب می شود تا غذا استعداد صورت عضو را پیدا کند حصول و افاضه صورت عضو از طرف واهب الصوَر و حق تعالی صورت می گیرد پس دوتا قوه در این جا نداریم که یکی هاضمه باشد و با طبخ و نضج غذا موجب استعداد آن نسبت به صورت عضو شود و قوه دیگری به نام غاذیه که حصول صورت عضو مستند به آن باشد بلکه یک قوه بیش نیست که با طبخ و نضج موجب استعداد ماده غذایه نسبت به حصول صورت عضویه  می شود و این کار و فعل قوه ای نیست بلکه کار حق تعالی است یعنی استعداد ماده غذائیه نسبت به صورت عضو کافی است تا حق تعالی صورت عضو را به ماده غذایه افاضه و عنایت بفرماید.
مرحوم ملا صدرا از این اشکال دو جواب می دهد:
جواب اول: درست است که واهب و مفیض و معطی همه صور حق تعالی و تقدس است اما فعل جسمانی امکان ندارد و ممکن نیست که بدون واسطه فاعل و قوه مباشری از حق تعالی صادر گردد این صورت گری عضو و این تصویر ماده غذا به صورت عضو فعلی جسمانی است و نمی تواند بدون وساطت قوه غاذیه که فاعل مباشر این کار است از حق تعالی این فعل جسمانی صادر نمی شود هر چند خداوند معطی و مفیض همه صوَر است و از همه قوا هم برتر و بالاتر است اما امکان ندارد فعل جسمانی از حق تعالی بدون وساطت یک فاعل مباشر صادر گردد مانند همین جا که صورت سازی عضو و تصویر ماده غذائیه به صورت عضو، یک فعل جسمانی است و نمی تواند بدون وساطت قوه غاذیه که فاعل مباشر آن است از خدا صادر گردد چون فعل جسمانی تغیرّ دارد و حق تعالی از تغیر متنزه و بریء است و این فعل متغیر نمی تواند بدون واسطه و به طور مستقیم به حق نسبت داده شود خدایی که ثابت است و از تغیر منزه می باشد.
سپس ملا صدرا در ادامه جواب دوم می فرماید: اگر انفعال و استعداد برای حصول صورت عضو کافی بود- مستشکل می گفت: دیگر قوه غاذیه ای برای حصول صورت عضو لازم نیست و همان استعداد ماده غذائی نسبت به صورت عضو که با فعل قوه هاضمه و با طبخ و نضج غذا حاصل می شود کافی است تا صورت عضو از طرف واهب الصوَر افاضه گردد- در این صورت دیگر نیازی به اثبات هیچ قوه و طبیعت جسمانی نبود مثلا استعداد ماده برای حصول حرارات کافی بود و چه نیازی بود به اثبات واسطه ای که طبیعت و صورت نوعیه آتش است؟ اگر صرف استعداد برای حصول صورت عضو کافی بود دیگر نیازی به وساطت قوه غاذیه نبود و خلاصه دیگر نیاز به اثبات هیچ قوه و طبیعت جسمانی نداشتیم. و یا وجود اگر استعداد ماده و هیولی برای حصول برودت کافی می بود دیگر نیازی به اثبات واسطه ای که طبیعت هوا و صورت نوعیه هواست نداشتیم. و اگر استعداد ماده برای حفظ و بقا کافی بود برای حفظ و بقا نیازی به اثبات واسطه ای که صورت معدنیه باشد نداشتیم معدن جسم مرکب تام است یعنی یک مدت معتدٌبه ای باقی و محفوظ می ماند بر خلاف جسم مرکب غیر تام که عمرش کوتاه است و استعداد هیولی و ماده برای بقا و حفظ در مدت معتدٌبه کافی بود نیاز به اثبات واسطه ای که صورت معدنیه باشد، نداشتیم. یا در نمو نسبت به نبات و در حرکت نسبت به حیوان، صرف انفعال و استعداد ماده و هیولی کافی بود اثبات وسائطی که نفس نباتی( صورت نوعیه نبات) و نفس حیوانی ( صورت نوعیه حیوان ) است، لازم نبود.
جواب دوم: معترض در اشکال دوم می خواهد بگوید انفعال و استعداد ماده غذائیه نسبت به صورت عضو کافی است تا صورت عضو حاصل شود و نیازی به قوه غاذیه نیست، ملا صدرا در جواب می فرماید: هر انفعالی باید در پناه یک فعلیت و زیر سایه وجود صورتی وجود پیدا کند و این قاعده، کلی است مثلا قرآن کریم می فرماید: « مَثَل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبّةِ انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مئة حبة و الله یضاعف لمن یشاء والله واسع علیم » یک دانه گندم زیر خاک پنهان می شود 7 خوشه گندم که هر یک مشتمل 100 دانه است از آن می روید پس هر خوشه دارای 700 دانه است این دانه گندم استعداد این معنا را دارد تا 700 دانه گندم از آن حاصل گردد به عبارتی این دانه استعداد پیدایش صورت 700 دانه گندم بعدی و هر دانه از این 700 دانه نیز استعداد صورت 700 دانه دیگر را دارد و بعد خداوند می فرماید: همان هم مضاعف می شود یعنی 1400 دانه از همان یک دانه گندم می روید و سپس در پایان می فرماید: « والله واسع علیم » بلکه خیلی بیشتر...
حال که این دانه استعداد پذیرش صورت 700 دانه را دارد این استعدادی که در زیر خاک پنهان می شود در پناه وجود صورت گندمی است که در زیر خاک پنهان می گردد هر انفعالی باید در پناه یک فعلیت و صورتی تحقق پیدا بکند. این بحث در جلد سوم گذشته است.
هیولی صرف القوة و صرف قبول و انفعال و مجرد استعداد است هیولی قابل واحد است چون صرف انفعال و استعداد است و در صرف الشیئ هم میز و تمایزی نیست
و « لا مِیزَ فی صرف الشیئ » حال اگر انفعالات ماده و هیولی بخواهد متکثر باشد نیاز به جهات مکثره است که آن نیز وجود فعلیات و صوَر است مثلا الان وجود این صورت دانه گندمی که زیر خاک پنهان می شود یک استعداد در آن محقق می شود که استعداد پذیرش گندم های دیگر است و همین طور هر گندم استعداد پذیرش صورت گندم های بعدتر را می یابد. مرحوم حاجی سبزواری در حاشیه اسفار، مثال طولی را به نطفه و علقه و مضغه می آورد در نطفه استعداد علقه گی است و این استعداد در پناه وجود صورت نطفه است سپس در علقه استعداد مضغه ایی است و آن نیز در پناه صورت علقه می باشد این استعدادها مکثر می خواهد که همین فعلیات و صوَر است وگرنه، هیولی صرف انفعال است و در آن تمیز و تکثری نیست و اگر بخواهد این انفعالات متکثر و گوناگون برای هیولی که نیاز به جهات مکثره( فعلیات و صور) دارد یعنی صورت نطفه یک استعداد برای ماده و هیولی درست کند که استعداد علقه گی باشد و صورت علقه استعداد مضغه گی را فراهم کند. تکثر انفعال برای هیولی نیاز به جهات مکثره دارد که همان فعلیات و صور است استناد افعال مکثره به فاعل واحدی که حق تعالی باشد هم نیازمند وساطت قوا است و اگر بخواهیم افعال گوناگون را به خدا که فاعل واحد است نسبت بدهیم مثل این که بخواهیم فعل هضم و طبخ را به خدا نسبت بدهیم و یا فعل صورت سازی و شبیه سازی عضو را به خدا نسبت بدهیم نیازمند به جهات و قوای گوناگونی است که مکثر این افعال باشد و با واسطه آن ها این افعال متکثر رابه فاعل واحدی که خداست نسبت دهیم. «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها» همان طور که ملا صدرا در جواب اول فرمود: درست است که خداوند معطی و مفیض همه صور است اما انجام فعل جسمانی، نیاز به وساطت یک قوه جسمانی دارد قوه ای که نسبت به این فعل جسمانی فاعل مباشر باشد.
فعل کلی فاعل کلی می خواهد اما فعل جزئی و محسوس فاعل محسوس می خواهد هر فعلی به طور کلی همان طور که قرآن کریم می فرماید: « الله خالق کل شیئ » فاعل هر فعل کلی حق تعالی است اما فعل جزئی و شخصی و محسوس فاعل شخصی و محسوس می خواهد مانند هضم که قوه هاضمه را می طلبد یا حصول صورت عضو که یک فعل مادی محسوسی است یک فاعل جسمانی محسوسی می خواهد که قوه غاذیه است همان طور که قوه عاقله فعل بالذات آن تعقل و ادراک کلی است اما سایر افعال و ادراکات جزئی را به واسطه قوای دیگر انجام می دهد فعل ابصار را به توسط قوه باصره و سمع را با قوه سامعه و ...درست است که فاعل همه قوا همان نفس و قوه عاقله است -چون ذات نفس را همان قوه تعقل تشکیل می دهد- اما این طور نیست که همه افعال جزئی را نفس بدون واسطه انجام دهد بلکه ادراکات و افعال جزئی را نفس به توسط قوا انجام می دهد این جا هم همین طور است درست است که به طور کلی خداوند فاعل هر فعلی است اما فعل جسمانی و محسوس و مادی را به واسطه قوای جسمانی مانند هاضمه و غاذیه انجام می دهد.