درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

87/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظریه ملا صدرا در «و الحقّ ماهیته انّیته»

و أما على ما ذهبنا إليه؛ حسب ما أقيم عليه البرهان من كون الوجود لكل شي‌ء هو الموجود في الواقع فقولهم: «إن الوجود زائد في الممكن عين في الواجب» معناه؛ أن ذات الممكن و هويته ليست بحيث إذا قطع النظر عن موجدة و مقومة يكون‌ موجودا و واقعا في الأعيان لأن الهويات المعلولة كما مرّ[1] فاقرات الذوات إلى وجود جاعلها و موجدها فوجود الممكن حاصل بالجعل البسيط فوجود الجاعل مقوم للوجود المجعول فلو قطع النظر إلى وجوده عن وجود جاعله لم يكن وجوده متحققا كما علمت بخلاف الواجب جل ذكره فإنه موجود بذاته لا بغيره فالممكن لا يتم له وجود إلا بالواجب فوجود الواجب تمام لوجود غيره و هو غني الذات عن وجود ما سواه فثبت أن الوجود زائد في الممكن عين في الواجب تأمل فيه فإنه حقيق بالتصديق.

و يمكن أن يقال: في معنى كلامهم إن الممكن ذو ماهية و إن الواجب لا ماهية له وجه آخر و هو أن كل ما سوى واجب الوجود يتصور مرتبته من مراتب نفس الأمر لم يكن هو(ماسوای واجب) في تلك المرتبة موجودا بوجوده (الخاص) الذي يخصه فيكون بإزائه (نبودن وجود ممکن در مرتبه) هناك(بالاتر) ماهية غير موجودة و صورة معلومة فإن الجسم بما هو جسم ليس له وجود في مرتبة النفس (موجود مثالی و عالم مثال) و لا النفس من حيث هي نفس موجودة في عالم العقل و كذا كل مجعول ليس له وجود في مرتبة وجود جاعله فيمكن أن يتصور له ماهية في تلك المرتبة غير موجودة بعد بهذا الوجود الخاص كيف؟ و للأشياء صور معلومة للمبادى‌ء قبل وجودها

و ليس هكذا واجبُ الوجود لأنه كما يوجد في حد ذاته يوجد في جميع المقامات الوجودية لا بمعنى أنه يصير مرة كذا و مرة كذا بل بمعنى أن لاشي‌ء من نشئات الكون إلا و يصدق بحسبه أن الباري موجود و لا شأن من الشئون الوجودية الأولة فيه شأن.

 

بحث در این بود که وجود عین ذات واجب تعالی و مغایر با ذات ممکن و زاید بر ذات آن است به تعبیری دیگر بحث بر سر ماهیت داشتن ممکن و ماهیت نداشتن واجب تعالی بود

مشهور برهانی با دو تقریر اقامه کردند که؛

     درتقریر نخست محور عروض وجود بر ماهیت ممکن بود و از این راه گفتند: واجب ماهیت ندارد والا مانند ممکن وجود عارض بر ماهیت آن می شود

     و در تقریر دوم امکان اتصاف ماهیت ممکن به وجود بود، و اگر واجب ماهیت داشته باشد ماهیتش امکان اتصاف به وجود پیدا خواهد کرد و مناط احتیاج که امکان باشد در واجب پیدا می شود مناط احتیاج به علت که به نظر مشهور حکماء همان امکان است

ملا صدرا هیچ کدام را قبول نکرده و هر دو تقریر را از درجه اعتبار ساقط کردند به این دلیل که ماهیت اعتباری است و حقیقی و اصیل نمی باشد؛ در تقریر نخست که عروض وجود در ماهیت بود این ماهیت در خارج وجود و حقیقتی ندارد بلکه در ذهن است و لذا در ذهن است که وجود بر ماهیت واجب سوار می شود و لذا در خارج وجود علت می خواهد

در تقریر دوم که محور برهان امکان اتصاف ماهیت واجب به وجود بود و لذا وجود ممکن به این جهت نیاز به علت دارد و واجب نمی تواند اتصاف به امکان بیابد تا نیاز به علت داشته باشد اما این امکان اتصاف در ذهن است نه در خارج که ماهیت موصوف و امکان صفت می شود و اتصاف در ذهن درست می شود و این در ذهن است

ملا صدرا هم قبول ندارد که مناط احتیاج امکان ماهوی باشد زیرا امکان لازم ماهیت است یعنی عقل امکان را از ماهیت انتزاع می کند زیرا می بیند صفحه ی ماهیت از نور وجود خالی است دو لاضرورت انتزاع می کند که نامش ماهیت است و لا ضرورة وجود و لا ضرورة عدم می شود لذا امکان لازم ماهیت است یعنی ذهن آن را از ماهیت انتزاع می کند و خود ماهیت امری اعتباری است و لازمه ی امر اعتباری هم امری اعتباری است پس امکان ماهوی امری اعتباری و ذهنی خواهد بود و چطور یک امر اعتباری می تواند مناط احتیاج امر حقیقی باشد یعنی وجود ممکنی که در خارج است این امکان ماهوی ذهنی علت وجودی باشد که در خارج است و لذا ملا صدرا قبول ندارد که امکان ماهوی -همان طوری که مشهور حکماء می گویند- مناط احتیاج ممکن به واجب باشد

خلاصه این که اشکال ایشان بر دو تقریر دلیل مشهور این دو کلمه می شود:

    1. ماهیت اعتباری است و وجود اصیل است

    2. جای ماهیت ذهن است و آن که در خارج است و صحنه ی خارج را تشکیل می دهد وجود است حال چه وجود واجب یا وجود ممکن

لذا مرحوم ملا صدرا در بیان خودشان برای تبیین این معنا که وجود عین واجب و زاید بر ممکن است بیان را مستقیم روی وجود خارجی می برند و کاری با ماهیت ندارند مانند مشهور حکماء که روی ماهیت ممکن متمرکز بودند و در این صورت، ملا صدرا می فرمایند: معنای این که وجود زاید بر ذات ممکن است و ذات هر چیزی بنابر اصالت وجود، وجود خواهد بود ذات ممکن وجود ممکن است و ذات واجب تعالی هم وجود واجب می شود و معنای این که وجود در ذات ممکن زاید است این است که وجود ممکن محتاج به جاعل و واجب است یعنی ممکن با قطع از نظر از جعل جاعل و ایجاد واجب تعالی هیچ واقعیت و ذات و هویتی ندارد این معنای این است که وجود زاید بر ذات ممکن است و وجود از خودش نیست و وجود ممکن نتیجه ی جعل جاعل است و بدون آن ممکن هیچ واقعیت و تحقق و ذات و هویتی در خارج ندارد.

اما در مورد واجب عین ذات اوست زیرا وجود از آنِ خودش است و از جاعل و علت وجود به آن نرسیده است و بدون جاعل هم واجب تعالی تحقق و وجود و هویت دارد.

علت این تفاوت این است که واجب وجود مستقل است و ممکن وجود رابط است و مناط احتیاج ممکن به واجب امکان فقری است و وجود ممکن رابط و ربط به جاعل و واجب دارد در مقابل وجود مستقل که وجود حق تعالی است وجود ممکن موجود به جعل بسیط است یعنی با قطع نظر از جعل جاعل ممکن هیچ تحقق و ذات و وجود و هویتی ندارد و همه ی هستی ممکن وابسته به جعل جاعل است و وجود ممکن مجعول به جعل بسیط است نه به جعل تألیفی و ترکیبی یعنی بدون جعل چیز و سهمی از واقعیت و تحقق ندارد تا این که جعل به آن بخورد و آن را چیزی دیگری قرار بدهد و با جعل است که ممکن ذات و تحقق و هویت می یابد و وجود واجب تعالی مقوم وجود ممکن است و خیمه ی وجودی آن را سر پا می کند و متمم وجود ممکن است یعنی محقق و محصل و موجد وجود ممکن است.

این بیان نخست ملا صدرا که وجود زاید بر ذات ممکن است و عین وجود واجب است و به تعبیری ممکن ماهیت دارد و واجب ماهیت ندارد.

بیان دوم ملا صدرا: ممکن داری ماهیت است و واجب ماهیت ندارد زیرا برای وجود هر ممکنی یک مرتبه ای بالاتر از آن وجود ممکن تصور می شود که ممکن در آن مرتبه بالاتر نیست مثلا برای وجود جسم مرتبه ی مثال تصور می شود که در آن مرتبه جسم وجود ندارد و برای وجود مثالی مرتبه ای بالاتر است که عقل است و مثال در آن جا وجودی ندارد زیرا عوالم خارج 3 مرتبه دارد به نظر ملا صدرا و بر حسب همین عوالم سه گانه ادراکات انسان هم 3 مرتبه حسی و خیالی و عقلی دارد و هر کدام از این ادراکات 3 گانه قوه و دریچه ای به سوی یکی از این 3 عالم است ادراک حسی روزه ای به سوی عالم حس و خیال به عالم مثال و عقل هم روزه ای به سوی عالم عقل است

وجود عقلی هم در وجود و عالم اله و اعیان ثابته نیست که بالاتر از وجود عالم عقلی است که عرفا بدان اذعان دارند که آن را ملاک علم حق تعالی به موجودات خارجیه می دانند. حال از نبود وجود ممکن در مرتبه ی بالاتر ماهیت انتزاع می گردد یعنی از نبود وجود جسم در عالم مثال برای جسم ماهیتی انتزاع می شود زیرا ماهیت حد وجود است یا از نبود وجود مثالی در عالم عقل ماهیتی انتزاع می شود که آن ماهیت معلوم مبادی وجودات ممکنه است مبادی هم به معنای علل است و آن ماهیت برای واجب و مبادی عالیه برای علل وجودات ممکنات معلوم می باشند عرفا ملاک علم ازلی ذاتی تفصیلی حق به ممکنات را اعیان ثابته می دانند اعیان یعنی ماهیات و عرفا بر این باورند که ماهیات ممکنات در ازل یعنی در مرتبه ی پیش از وجود خارجی ممکنات ثابت در مرتبه ی علم حق تعالی بوده است که مراد هم از علم، علم ازلی ذاتی تفصیلی است زیرا خداوند یک مرتبه علم ندارد «اذ یُکشف الاشیاء مراة له » خدا چند مرتبه به ممکنات علم دارد و این علم ازلی ذاتی تفصیلی به عنوان شهود مفصل در مفصل است یعنی خدا در ازل هر ممکنی را در آینه ی علم ثابت خود می دید زید و عمرو و ... «الاعیان ماشمّت رایحة الوجود قطّ» هم مراد وجود خارجی اعیان ثابته است.

آن ماهیت معلوم مبادی و علل وجود ممکن است و این حساب وجود ممکن است.

اما واجب تعالی، به این صورت نیست که وجودش مرتبه ای مافوق داشته باشد که وجود واجب در آن مرتبه متصوره نباشد و از آن مرتبه ماهیتی برای واجب انتزاع گردد بلکه واجب ضمن این که در مقام ذات وجود دارد در تمام مراتب ممکنات هم ظهور دارد زیرا خدا ؛

     برای خود مقام ذاتی دارد

     وجود واجب مقام ظهوری هم دارد که همان مقام فعل است که ظهور وجود واجب در مراتب وجودات ممکنات دارند و وجودات ممکنات ظهورات وجود ذات است ذاتی است که ظهوراتی دارد

جهله ی صوفیه برای خدا مقام ذاتی قایل نمی باشند و فقط به مقام ظهور اعتقاد دارند و هر بار خدا در انسان و سماء و ارض ظهور و تجلی می کند و غیر از این برای واجب ذاتی قایل نمی شوند یعنی؛ «هو الذی فی السماء سماء و فی الارض ارض و فی الانسان انسان و فی الفرس فرس و ...» و واری این اطوار و گونه ها و ظهورات مقام ذاتی برای واجب قایل نمی باشند در حالی که قرآن می فرماید: ﴿هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله﴾

یعنی علاوه بر ظواهر دارای ذاتی هم می باشد.

و نمی توان مرتبه ای برای واجب در نظر گرفت که در آن مرتبه نباشد تا بعد از آن نبود بتوان ماهیت و حدی برای خدا انتزاع نمود. زیرا ماهیت انباشته ای از لیس ها و لاها است و از میان این نیست ها ماهیت نمود می یابد. و خدا هستی محض و وجود صرف و مطلق است.

علامه در حاشیه 3 اشکال بر این تقریر ملا صدرا دارند که البته این ایرادات بر ایشان وارد نیست و با همان بیان ملا صدرا جواب داده می شود.


[1] - جلد اول در امور عامه و تقسیم موجود به رابط و مستقل.