درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

87/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: برهان هائی در اثبات واجب تعالی

الفصل (2): في الإشارة إلى مناهج أخرى للوصول إلى هذه الوجهة الكبرى‌

فمنها: ما أشرنا إليه في العلم الكلي و الفلسفة الأولى‌

لأنا بينا خواص واجب الوجود و وحدته حيث ذكرنا؛

     أن الموجود ينقسم بحسب المفهوم إلى واجب و ممكن-

     و الممكن لذاته لا يترجح وجوده على عدمه

     فلا بد له من مرجح من خارج و إلا ترجح بذاته فكان ترجحه واجبا لذاته فكان واجب الوجود بذاته و قد فرض ممكنا و كذا في جانب العدم فكان ممتنعا و قد فرض ممكنا هذا خلف

     فواجب الوجود لا بد من وجوده فإن الموجودات حاصلة فإن كان شي‌ء منها واجبا- فقد وقع الاعتراف بالواجب و إلا فوقع الانتهاء إليه لبطلان ذهاب السلسلة إلى غير نهاية كما مرّ بيانه و الدور مستلزم للتسلسل فهو محال أيضا مع أنه يوجب تقدم الشي‌ء على نفسه و ذلك ضروري البطلان

و لا يدفع بطلانه اختلاف الحيثية التعليلية[1] - لأنها غير مكثرة للذات الموضوعة لهما فالدور مع أنه يستلزم التسلسل يستلزم تقدم الشي‌ء على نفسه و هذا المسلك أقرب المسالك إلى منهج الصديقين و ليس بذلك كما زُعم[2] لأن هناك يكون النظر إلى حقيقة الوجود و هاهنا يكون النظر في مفهوم الموجود.

و حاصله: أن النظر في مفهوم الموجود و الموجودية يعطي أنه لا يمكن تحققه إلا بالواجب إذ لو انحصر الموجود في الممكن لم يتحقق موجود أصلا لأنه على هذا التقدير؛

     تحقق الممكن إما بنفسه بدون علة و هو محال بديهة

     أو بغيره

و ذلك الغير أيضا؛

ممكن على هذا التقدير

     فإما أن يتسلسل الآحاد

     أو يدور

     أو يؤدي إلى الواجب

و الشقان الأولان باطلان و كذا الثالث لأنه خلاف المقدَّر و إن كان حقا لازما لأن نقيضه- و هو خلو الممكن عنه باطل فهذا ما وصفه الشيخ في الإشارات بأنه طريقة الصديقين و تبعه المتأخرون فيه.

قيل عليهم: ألستم قد أخذتم في الدليل وجود الممكن لما يشاهد من عدمه بعد وجوده أو قبله.

فأجابوا: بأن هذا البرهان غير متوقف إلا على وجود موجودٍما؛

     فإن كان واجبا فهو المرام

     وإن كان ممكنا فلا بد أن يستند إلى الواجب بالبيان المذكور.

ثم استشكلوا: في كون البيان برهانا بأن الاحتجاج منحصر في الإني و اللمي و الواجب تعالى ليس معلولا لشي‌ء أصلا بل هو علة لجميع ما عداه فكل ما يستدل به على وجوده يكون دليلا إنيا و هو لا يعطي اليقين (به وجود معین و مشخص یقین حاصل نشود)

 

فصل 2:

ملا صدرا برهان های دیگری بر اثبات ذات واجب در این فصل بیان می فرماید نخستین برهان را شیخ الرئیس در اشارات و تنبیهات طرح و آن را برهان صدیقین نامیده است و کسانی که پس از ابن سینا آمده اند به تبعیت شیخ این برهان را صدیقین می نامند در حالی که ملا صدرا بر این باور است که این برهان ابن سینا برهان صدیقین نیست بلکه نزدیک ترین برهان به صدیقین است زیرا برهان صدیقین در حقیقت وجود جاری می شود در حالی که مجرای این برهان مفهوم وجود است

برهان نخست: بیان این برهان 3 مقدمه نیاز دارد تا برهان اجرا شود؛

مقدمه نخست: تقسیم مفهوم موجود و وجود به واجب و ممکن است اگر وجود برای موجود ضروری باشد واجب است و اگر وجود برایش ضروری نباشد ممکن الوجود است و این مقسم در قیاس با وجود خارجی است که اقسام واجب و ممکن را می یابد

مقدمه دوم: ترجُّح بلا مرجح باطل است حتی اشاعره که ترجیح بلا مرجح را جایز می دانند هم ترجُّح بلا مرجح را باطل می دانند ترجیح بلا مرجح انکار علت غائی است و ترجُّح بلا مرجح انکار علت فاعلی است و معنای ترجح بلا مرجح این است که موجود ممکنی که نسبت وجود و عدم به او مساوی است بدون این که پای غیری و مرجحی در کار باشد یکی از این دو کفه ی وجود یا عدم رجحان بیابد و این باطل است زیرا اگر کفه ی وجود رجحان بیابد و تنها با ذات ممکن باشد و لا غیر، وممکن بوجود بیاید در این صورت لازم می آید ممکن واجب شود و اگر کفه ی عدم ترجح بیابد بدون مرجح در این صورت ممکن ممتنع می شود و هر دو خلاف مفروض است که ممکن را فرض کرده ایم که بدون مرجح و تنها با وجود ذات ممکن یکی از دو کفه ی وجود و عدم نسبت به آن وجود و رجحان بیابد.

مقدمه سوم: بطلان تسلسل و دور

تسلسل: سلسله ای از ممکنات غیر متناهی بدون این که به واجب منتهی شود زنجیره ای از ممکنات غیر متناهیه که باطل است و بیان بطلان آن براهینی است که در جای خود ذکر شده است

دور یا چرخک: «توقف شیئ علی ما یتوقف علیه» را دور می گویند که یا با واسطه است که آن را دور مضمر گویند و یا بدون واسطه است که به آن دور مصرَّح گویند

بطلان دور: از دو جهت است؛

    1. دور مستلزم تسلسل است و آن باطل است دور مستلزم تسلسل در مدار بسته ای است که مثلا 1000 ممکن در یک زنجیره در مدار بسته باشد

    2. دور مستلزم "تقدم الشیئ علی نفسه" است و این فرض مستلزم تا اجتماع نقیضین است که بطلان آن هم از ابده بدیهیات تصدیقیه است. به این جهت که دور توقف شیئ علی ما یتوقف علیه است و که مستلزم توقف الشیئ علی نفسه است زیرا اگر الف بر باء و باء بر الف متوقف باشد معنای توقف الف بر باء این است که الف بر باء و بر جمیع چیزهائی متوقف است که باء بر آن توقف دارد یکی از چیزهائی که باء توقف بر آن دارد خود الف است و لذا الف بر الف متوقف خواهد شد

توقف الشیئ علی نفسه تقدم الشیئ علی نفسه است یعنی الف هم متقدم و هم متأخر باشد متقدم است زیرا موقوف علیه است و متأخر باشد زیرا موقوف است و تقدم شیئ بر خود لازم می آید

و این نیز موجب اجتماع نقیضین می شود زیرا باید متقدم قبل از متأخر موجود باشد و اگر الف متقدم و متأخر باشد باید الف قبل از خودش موجود باشد یعنی هم موجود باشد و هم موجود نباشد

لا یقال: تقدم شیئ علی نفسه اشکالی و ایرادی ندارد که الف بر خودش مقدم باشد زیرا حیثیات متفاوت است الف بر خود مقدم و مؤخر باشد به دو حیثیت و از آن حیث که متوقف است متقدم است و از آن حیث که متوقف علیه است متأخر است

جواب: اختلاف حیثیت دردی را دوا نمی کند زیرا "مکثّر ذات شیئ" نیست و الف یک چیز است و اگر بخواهد بر خودش مقدم باشد به اجتماع نقیضین می رسد که خودش قبل از خودش موجود باشد و این که؛ هم باشد و هم نباشد، امکان پذیر نمی باشد

تقریر برهان: بی تردید موجوداتی را می بینیم که تحقق دارند حال آیا همراه این موجودات واجب هم متحقق است؟ اگر هست که هو المطلوب

و اگر واجب متحقق نیست و فقط ممکناتی زنجیروار به هم ارتباط دارند دور و تسلسل لازم می آید که هر دو باطل است و از باب دفع دور و تسلسل باید واجب متحقق باشد

خلاصه ی برهان: با نظر به مفهوم موجود تحقق موجود بدون واجب ممکن نیست و محال است زیرا اگر موجود منحصر در ممکن باشد و واجبی در کار نباشد یکی از 4 تالی باطل لازم می آید؛

    1. ترجح بلا مرجح: ممکن خود به خود بوجود آید

    2. تسلسل: سلسله ی غیر متناهی از ممکنات بوجود آید

    3. دور: سلسله برود و برگردد

    4. یا باید به خود واجب منتهی گردد از این جهت که خلاف مفروض است که فرض کردیم موجود منحصر در ممکن باشد اما در واقع این فرض حق است زیرا نقیض آن که خلو از واجب است باطل می باشد که خود فرض است.

اشکال: در این برهان با نظر به ممکن که مثل «لطف شیخ و مرشد که گاه هست و گاه نیست» اثبات واجب کردید شیخ و متأخرین ایشان اشکال کرده اند که، شما با وجود ممکن که گاهی هست و گاهی نیست اثبات واجب کردید و چطور نام ین برهان را صدیقین می گذارید برهان صدیقین این است که از خود واجب به واجب برسید اما شما از ممکنات مشهوده به واجب رسیدید

جواب: اجرای این برهان متوقف به وجود ممکن نیست بلکه اجرای این برهان متوقف بر وجود موجودٌمائی است لذا فاضل قوشچی در حاشیه تجرید الاعتقاد می گوید: «لا شک فی وجود موجودٍ» نه وجود ممکن

تقریر: تردیدی نیست که موجودی داریم آیا این موجود واجب است که مطلوب است و اگر واجب نیست باید به واجب برسد «دفعاً للدور و التسلسل»

در این صورت برهان صدیقین می شود زیرا اگر موجود حقیقی باشد و حقیقت وجود باشد در این صورت وجود و موجود یکی است بنابر اصالت وجود و این موجود خود خداست و در برهان صدیقین به تقریر ملاصدرا هم چنین بود که برهان در حقیقت موجود پیاده می شد

و اگر برهان در مفهوم موجود پیاده شود مانند تقریر ابن سینا در این صورت واجب تعالی یک فرد از اوست و ما با نتیجه گرفتن وجود واجب از مفهوم موجود در این صورت از خود واجب به خود واجب رسیدیم زیرا واجب هم یک فرد از موجود است و این برهان صدیقین می شود.

بعد ایشان خود اشکالی به بیان خود کرده و دو جواب به آن می دهند؛

اشکال: این یا برهان انّی است و یا برهان لمّی است؛

بر واجب نمی توان بر واجب برهان لمی اقامه کرد زیرا واجب خود علت همه چیز است و علتی ندارد در نتیجه هر برهانی که بر وجود واجب اقامه شود انّی خواهد بود و برهان انّی هم مفید یقین نمی باشد و افاده ی یقین به وجود علت معین و مخصوص نمی کند و نمی توانیم ذات واجب را به طور مشخص و معین اثبات کنیم.


[1] . موقوف بودن و موقوفٌ علیه بودن که همان علیت و معلولیت است وبه آن حیثیت تعلیلیه می گویند.
[2] . مراد ابن سینا و مشائیان می باشد البته علامه حسن زاده در درس می فرمودند: برهان صدیقین مراتبی دارد یک مرتبه را ملاصدرا در درس گذشته بیان و تقریر نمود و یک مرتبه نازل تر را مشائیان بیان می کنند.