درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

87/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موضوع و فایده ی حکمت الهی

ثم اعلم: أن هذا القسم من الحكمة التي حاولنا الشروع فيه هو أفضل أجزائها و هو الإيمان الحقيقي (تصدیق یقینی) بالله و آياته و اليوم الآخر المشار إليه في قوله تعالى «وَ الْمُؤْمِنُونَ‌ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ و قوله وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِيداً» و هو مشتمل على علمين شريفين؛

أحدهما: العلم بالمبدإ

و ثانيهما: العلم بالمعاد

و يندرج في العلم بالمبدإ؛

     معرفة الله

     و صفاته

     و أفعاله و آثاره

و في العلم بالمعاد؛

     معرفة النفس

     و القيامة

     و علم النبوات

و قد مدح الله الناظرين المتفكرين فيهما فقال جل ثناؤه في مدح الناظرين في خلق العالم و ما فيه من عجائب الخلقة و بدائع الفطرة الدالة على عظمة المبدع و توحيده «وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» و قال: في مدح الناظر في أمر نفسه و المزكى لها عن الأغشية المادية «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» و ذم الله المعرضين عن التأمل في حكمة الله و آياته و التفكر و التدبر في عجائب مصنوعاته و الذكر في كثير من مواضع كتابه العزيز كقوله «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» ذمهم لأنهم لم يحصلوا ذلك علما و تفكرا بل أخذوه تقليدا و تلقيا و كقوله: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» فذمّهم الله لإعراضهم عن الحكمة و وبّخهم لرفضهم البحث عن حقائق الأمور و خفيات الأسرار المكنونة في عالم الخلق و الأمر و قال: «ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ- وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» إشارة إلى؛

     نفي هذين العلمين عنهم (نفی علم به مبدأ و علم به معاد)

     و أنهم مضلّون لأجل ذلك

     و أن المضلين ليسوا على شي‌ء من الحق

و ما ضلوا و أضلوا إلا بعد أن‌ جهلوا و عدلوا عن طريق العلم «و استكبروا استكبارا وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ و لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ»[1] .

 

حکمت الهی شریف ترین بخش حکمت است یعنی در میان اقسام حکمت و در علوم و معارف حقیقی شریف ترین جزء و افضل آنخها حکمت الهی است که در جلد 6 اسفار به بعدنگاشته شده است جهت شرافت حکمت الهی از دو جهت است؛

    1. موضوع حکمت الهی شریف ترین موضوعات است

    2. فایده و نتیجه ای که از آن بدست می آید برتر از آن نتیجه نیست

موضوع حکمت الهی: مبدأ و معاد موضوع حکمت الهی است که اگر این دو را در یک عنوان جامع قرار دهند باید بگویم: حق تعالی موضوع حکمت است بنا بر آیه «انا لله و انا الیه راجعون» خدا مبدأ و نقطه بازگشت موجودات است بنابرین حکمت الهی به دو علم و معرفت تقسیم می شود؛

    1. علم به مبدأ: که خود مشتمل بر علومی می شود؛

     علم به ذات مبدأ

     علم به صفات

     علم به افعال

    2. علم به معاد: خود شامل علوم و معارف زیر است؛

     علم به نفس: مدار معرفت معاد، علم و معرفت به نفس است

     معرفت خود معاد

     معرفت نبوات: که انبیاء هم انسان ها را به صلاحشان در معاد هدایت کرده اند

دیگران حکمت الهی را به علم به ذات و صفات و افعال خدا می دانستند و مباحث نفس را در طبیعیات مورد بحث قرار می دادند و وجه آن نیز تعلقی است که نفس به بدن دارد و موضوع طبیعیات هم که "جسم من حیث هو متغیر" است بنابر معروف روی علاقه وارتباط تدبیری و تصرفی که نفس به بدن و جسم دارد، مباحث نفس را در طبیعیات مطرح می کردند و بحث نبوات و معاد را در جائی دیگر بیان می داشتند مثلا معاد را در بهجت و سعادت و بحث نبوات را در نمط دهم که اسرار الآیات مطرح می کردند

حکیم سبزواری هم شرح منظومه را در 7 مقصد بیان داشته اند؛

    3. اللاهیات به معنای الاخص که مباحث ذات و صفات و افعال واجب است

    4. طبیعیات که مباحث نفس هم در آن مقصد بحث می شود

    5. نبوات و منامات

    6. معاد

    7. بخشی در علم اخلاق

کاری که ملا صدرا در اینجا کردند این است که بحث نفس و معاد و نبوات را در الاهیات به معنی الاخص بیان داشته است از جلد 6 تا آخر جلد 9

اعتقاد و یقین به مبدأ و ایمان به معاد در آیات قرآن بدان اشاره شده است که دو آیه را بیان می دارند:

     «آمن الرسول بما انزل من ربه وَ الْمُؤْمِنُونَ‌كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ»

در این آیه ذات خدا و فعل و صفات او و کتاب و نبوات را بیان داشته است.

     «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِيداً» ایمان به ذات و صفات و ملایکه افعال خداست و کتاب و رسولان هم باید ایمان به آنها داشته باشند تا گمراه نشوند.

و در آیات قرآن ناظران در این دو علم مبدأ و معاد را مدح و اعراض کنندگان را توبیخ و مذمت نموده است آیاتی در قرآن است در مورد کسانی که به این دو علم مبدأ و معاد روی می آورند و آنان را مدح می کند و کسانی را که اعراض می کنند را مذمت نموده است؛

مدح: «وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا»

در سوره شمس بعد از 11 قسم کسانی که به تذکیه نفس می پردازند مدح شده اند: « وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا {1} وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا {2} وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا {3} وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا {4} وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا {5} وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا {6} وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا {7} فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا {8} قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا {9} وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا {10}

دو راه پیش روی انسان قرار داده شده است؛

     راه نجات و فلاح با تذکیه نفس

     و راه خسران و حرمان و خسران در کسی که به تذکیه نپردازد

مذمت: که در این مقوله 3 آیه می آورد:

     «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» کسانی بدون تعقل و تأمل می گویند: خالق خداوند است

     و در آیه دیگر فرماید: «كقوله وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» نشانه های زیادی در هستی و در نفس انسان هاست اما به آن ها توجه و تأمل نمی کنند

     و می فرماید: «ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ- وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» ما شیاطین را به کمک و یاری در امر آفرینش نگرفتیم یا این که کفار را کمک نگرفتیم حکیم سبزواری می فرماید: تکیه آیه بر خلق است ما ایشان را گواه بر خلق آسمان ها و زمین نگرفتیم و ایشان نمی فهمند آسمان و زمین مخلوق است و آنها به مبدأ و خلقت خود معرفت ندارند و علم به نفس ندارند.

و عدم معرفت به مبدأ و معاد گمراهی است و کسانی هم که چنین اند گمراه کننده اند زیرا ایشان از حکمت و از دانش به مبدأ و معاد اعراض کردند.

فایده ی حکمت الهی: این فایده بالاترین فواید است و این است که انسان با حکمت الهی همنشین با کروبیان و فرشتگان می شود

بار دیگر هم بمیرم از بشر    تا بر آرم از ملایک بال و پر

 

گر نبودی خلق محجوب و کثیف    ور نبودی حلق ها تنگ و ضعیف

در مدیحش داد معنا دادمی    غیر از این منطق لبی بگشادمی

وصف تو حیف است با زندانیان    گویم اندر مجلس روحانیان

نیزه بازی اندر این کوه های تنگ    نیزه بازان را همی آرد به منگ

 

انسان با حکمت الهی از عالم خاک پرواز می کند و اوج می گیرد با ملایک می نشیند و به خلوتگه راز راه می یابد

بار دیگر از ملک پران شوم    آنچه اندر وهم نآید آن شوم

بار دیگر بایدم جستن زجو    کل شیئٍ هالک الا وجهه

 

و در این مرحله می تواند کار خدائی کند و به اذن الله تعالی ایجاد گری کند و بالاتر از این مرحله هم این که؛ انسان با معرفت به مبدأ و نفس و معاد به بالاتر از این مرتبه راه می یابد و می تواند فانی در صفات حق بشود و به مقام قرب نوافل راه بیابد و بعد به مقام قرب فرایض برسد

ملا صدرا می فرماید: حکمت تنها الفاظ و حروفی نیست که فقط بر صفحه ی کاغذ نگاشته شده باشد یا صرف چند صور ذهنیه و مفاهیم و اصطلاحات نمی باشد حکمت حقایقی است که اینها از حق تعالی نازل شده و آغاز وجود نموده و مرتبه مرتبه پایین آمده تا به نازل ترین مرتبه که عالم طبیعت باشد رسیده است اینها مراتب قلم و نور و مراتب قضاء و قدر را طی کرده تا به پایین تر رسیده است حکمت عقایدی است که به رسول اکرم ص که معلم حکمت است که «یعلمه الکتاب و الحکمة»

اینها توسط خداوند به واسطه ی فرشته که قلم است به پیامبر اکرم ص تعلیم و ارایه شده است و رسول خاتم ص این ها را مورد کشف و مشاهده قرار داده و به این مراتب متحقق شده است و لذا خلیفه و جانشین خداوند در عالم شده است زیرا خلیفه باید تناسبی با مستخلفٌ عنه داشته باشد و صرف اعتبار نیست که با قیام و قعودی کسی را خلیفه ی خدا کنند بلکه یک ظرفیت وجودی و جامعیت وجودی می طلبد لذا حکمت اکسیر اعظم و کیمیا است و ماهیت شخص را عوض می کند و مُلک و دارائی وجودی شخص را وسعت می دهد کسی که دارای حکمت می شود مُلک وجودی پهناوری می یابد وبه مقام "کُن" می رسد و مانند خدا "کن فیکون" می کند و می تواند ایجادگری کند و به مقام کن وجودی برسد و مقامات قاب قوسین و از آن بالاتر به مقام "اَو ادنی" و قرب فرایض برسد

بعد هم ملا صدرا به احادیثی اشاره می فرمایند؛ «یابن آدم! اطعنی اجعلک مثلی یا مَثَلی» و یا نامه ای به اهل بهشت نگاشته شده است؛ « يأتي إليهم الملك فإذا دخل عليهم ناولهم كتابا من عند الله بعد أن يُسلّم عليهم من الله فإذا في الكتاب؛ من الحي القيوم الذي لايموت إلى الحي القيوم الذي لا يموت أما بعدُ، فإني أقول للشي‌ء كن فيكون و قد جعلتك اليوم تقول للشي‌ء كن فيكون‌» بعد از سلام فرماید: از زنده ی پایدار و جاویدان به زنده ی جاوید من هر چه بخواهم بگویم بشو می شود تو نیز چنین خواهی بود.

و به مقام قرب نوافل رسد؛

به نظر حکما نباید در این عالم دنبال بهشت گشت و در نشأه دیگری باید در پی بهشت بود

و از این بالاتر به قرب نوافل می رسد بقوله تعالى في الحديث القدسي: «فإذا أحببته كنت سمعه الذي به يسمع و بصره الذي به يبصر و لسانه الذی ینطق به و یده الذی یبطش به و رجله الذی یمشی به»

و از این بالاتر به مقام کن وجودی و ایجاد گری می رسد که اگر به آن مقام برسد حق تعالی چشم و گوش او می شود که؛ «اتقوا فراسة المؤمن فاِنّه ینظر بنور الله»

از این بالاتر این است که عبد چشم و گوش خداوند شود؛ که این قرب فرایض است که بالاتر است کما این که در مورد حضرت علی ع وارد شده: «عین الله الناظرة و اذن الله الواعیة و یده الباسطة» باید رفت و این مقامات را دید

بعد ملا صدرا می فرماید: من این کتاب را نوشتم و این حکمت را بخوان و فرا بگیر و به این حکمت عمل کن و قدر آن را بدان که عمل به آن زهد و وارستگی در دنیا است و عدم وابستگی به دنیا است و تهیه ذات برای آخرت و مراحل بعد است که «فانّ خیر الزاد التقوی»

و بعد سفارش می کند؛

بیا در می صافیت راز دهر بنمائیم    به شرط آن که ننمائی به کج طبعان دل پورش

 

حکمت باید به اهل آن تعلیم داده شود و نباید آن را کوچه و بازاری نمود.

 


[1] . زخرف 76.