1401/02/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حقوق انسان از منظر قرآن/حقّ ذاتى انسان بر خدا /حقّ عدم ظلم خدا بر انسان
مقدمه
يكى از مباحث مهمى كه نياز به بررسى و كنكاش دارد، انسان شناسى از منظر قرآن كريم است [1] زيرا انسان نه تنها لياقت پيدا کرده كه مخاطب تكاليف و دستورات پروردگار متعال قرار بگيرد بلكه مهمان اصلى نظام آفرينش و هستى وجود بوده و ذات بارى تعالى علت غايى خلقت عالم را انسان معرفى نموده است. مضافا به اينكه شناخت جايگاه انسان پايه تمام مباحث علوم دينى اسلامى و حتى علوم انسانى مى باشد و طبيعتا تا ذات انسان به درستى شناخته و تحليل نشود، نمى توان به درستى پى به عوارض و آثار و محمولات او نمود.
يكى از مباحثى كه در همين زمينه نقش كليدى دارد، شناخت حقوق انسان از منظر قرآن كريم مى باشد. اين حقوق در عالم ثبوت به دو صورت قابل تصور است :
• حقوق ذاتى انسان [2] — عبارت است از حقوقى كه انسان ذاتا متحمل آن بوده و جعل جاعل حتى اعتبار خداوند متعال نسبت به آن نقشى ندارد.
• حقوق اعتبارى انسان — عبارت است از حقوقى كه براى انسان جعل و اعتبار شده است و با صرف نظر از آن قرارداد، ذات انسانى چنين حقّى ندارد.
از جهتى ديگر انسان همچنان كه نسبت به هم نوع خود از انسان ها بلكه حتى ساير مخلوقات الهى (مانند طبيعت[3] ) دارايى حقّ و حقوقى مى باشد [4] ، ممكن است نسبت به ذات ربوبى نيز داراى حقوقى باشد. نسبت به رابطه ى انسان و پروردگار متعال در وهله ى اول ممكن است كه به نظر برسد انسان داراى هيچ حقّ ذاتى در برابر خالق خود نمى باشد و هرآنچه كه در اين رابطه از حقوق براى او وجود دارد، به اعتبار الهى و لطف ربوبى است اما بعد از تدبّر در آيات مباركات بدست مى آيد كه اين انسان آنقدر از جايگاه رفيع وو منیعی برخوردار است كه حتى نسبت به خداوند نيز صاحب حقوق ذاتى بوده و اين حقوق قابل مطالبه از جانب انسان مى باشد و خداوند جلّ و نيز نمى تواند آن را ناديده بگيرد هرچند كه منشأ ذات انسان با اين حقوق ذاتى و جايگاه منيع، خلق خالق و لطف صانع خواهد بود. [5]
محور مباحث پيش رو، شناسايى حقوق ذاتى انسان (فارق از رنگ و نژاد و مذهب و جغرافیا) از منظر قرآن است كه اين حقوق گاهى در برابر ساحت مقدس احديت و گاهى در برابر ساير انسان ها مى باشد. بنابراين حقوق ذاتى انسان دو نوع است :
نوع اول - حقّ ذاتى انسان در برابر پروردگار
از منظر مذهب عدلية [6] ، پرودگار متعال نمى تواند ظلم كند و اين بدان معناست كه حقّ ذاتى انسان، عدم ظلم به اوست و ظلم چيزى جز سلب حقّ از طرف مقابل نمى باشد. به عبارت دیگر لازمه ى پذيرش حُسن و قُبح عقلى آن است كه خداوند اقدام به ظلم ننمايد زيرا فعل قبيح از ايشان صادر نمى شود و از اين رو انسان ذاتا مى تواند از خداوند مطالبه كند كه به او ظلم ننمايد [7] .
ممكن است ادعا شود كه امتناع صدور فعل قبيح از خداوند به جهت عدم تناسب آن با ذات ايشان است نه به جهت ذات انسان و انسانيت او (مانند صدور كرامت كه به حسب شأن شخص كريم است نه استحقاق طرف مقابل)؛ اما بايد گفت كه حقيقت ظلم به تعبیر مرحوم شهید صدر[8] چيزى جز سلب حقّ از ذى حقّ نمى باشد پس تعبير به عدم ظلم خداوند به انسان در قرآن به معناى عدم سلب حقّ او خواهد بود و مدلول التزامى آن اثبات حقّ ذاتى براى انسان مى باشد. به عبارت دیگر ظلم یک مفهوم اثباتی نیست بلکه واقعیت آن، عدم رعایت حق و اقدام به فعل غیر مناسب است و از این رو صرف نفی ظلم از خداوند متعال به انسان بیاینگر این حقیقت است که ذات باری تعالی حقوق انسان را نادیده نمی گیرد و این خود دلیل بر وجود حقوق ذاتی برای انسان می باشد.
نسبت به عدم ظلم پروردگار متعال به انسان چند دسته آية وجود دارد :
دسته ى اول - آياتى كه از عدم صدور ظلم از خداوند به انسان خبر مى دهد اما دلالتى بر ذاتى بودن اين حقّ براى انسان ندارد مانند :
{إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَـكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[9] }[10]
{إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍۢ ۖ وَإِن تَكُ حَسَنَةً يُضَٰعِفْهَا وَيُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا [11] }[12]
{مَّنْ عَمِلَ صَٰلِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَآءَ فَعَلَيْهَا ۗ وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّٰمٍۢ لِّلْعَبِيدِ [13] }[14]
{هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ [15] }[16]
دسته دوم - آياتى كه دلالت بر وجود حقّ ذاتى براى انسان مى كند كه طبيعتا سلب آن حقّ ظلم خواهد بود، مانند :
{رُّسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةٌۢ بَعْدَ ٱلرُّسُلِ ۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا [17] }[18]
{مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ [19] حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا [20] }[21] {إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى [22] }[23]
{وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا ۖ وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا [24] نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ [25] }[26]