1400/03/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:المفاهيم/عام و خاص_/
مختار استاد - درران امر بین تخصیص و نسخ:
مختار در مسأله
باتوجه به مباحث پپشين، نظر نهايى در ذيل بحث تخصيص قرآن به خبر واحد به شرح ذيل است :
تخصيص مستوعب تمام افراد آية باشد - تخصيص قرآن به خبر واحد جائز نيست زيرا مستلزم طرح قرآن مى باشد.
تخصيص مستوعب تمام افراد آية نباشد :
آية آبى از تخصيص باشد - تخصيص قرآن به خبر واحد جائز نيست زيرا خبر مخالف كتاب بر آن صادق است.
آية آبى از تخصيص نباشد :
• آية در مقام بيان أصل تشريع باشد - باتوجه به عدم وجود عموميت و اطلاق در آية، خبر واحد مقدم مى شود ولى اصطلاحا از آن تعبير به تخصيص نمى شود.
• آية در مقام بيان كيفيت تشريع باشد :
اگر فراگير بودن تشريعات پيامبر صلّى الله علیه و آله پذيرفته شود - خبر واحد ناظر بر آية نيست تا مخصص آن باشد لكن بر آية مقدم مى شود.
اگر فراگير بودن تشريعات پيامبر صلّى الله علیه و آله پذيرفته نشود - تخصيص قرآن به خبر واحد جائز است.
بحث يازدهم - دوران بين تخصيص و نسخ
اگرچه وجه تشابه تخصيص و نسخ آن است كه هردو موجب رفع يد از حكم مى شوند و دو حكم متنافى قابل حمل بر هريك مى باشد، لكن وجه تمايز آن عبارت است از اينكه :
• حقيقت تخصيص، خروج أفرادى از حكم عام و حقيقت نسخ، خروج أزمانى از حكم مطلق مى باشد.
• نسخ، بيان أمد حكم است نه تبدّل رأى يعنى مقتضى رفع يد از حكم مقصود نسبت به زمان آتى مى باشد بخلاف تخصيص كه كاشف مراد جدى است و حكم مقصود را تبيين مى نمايد. [1]
• نسخ ناظر به مواردى است كه منشاء استمرار حكم، اطلاق دليل باشد (أكرم العلماء) نه عموميت دليل (أكرم العلماء كل يوم) زيرا در فرض دوم جميع أزمنة به منزله افراد حكم بوده و دليل منافى آن، مخصص مى باشد.
به عبارت ديگر كيفيت جعل حكم به سه صورت ممكن است :
• حكم بدون زمان جعل شود - حكم منافى آن، نسخ خواهد بود.
• حكم با زمان جعل شود :
حكم براى جميع أزمنة جعل شود - حكم منافى آن تخصيص خواهد بود.
حكم براى زمان محدود جعل شود - اساسا واجب موقت بوده و تنافى وجود نخواهد داشت.
مرحوم آيت الله خوئى براى تبيين مورد نزاع و شناسايى مواردى كه مردد بين تخصيص و نسخ است، به بيان صور دليل خاص مى پردازند كه بدين شرح است :[2]
• دليل خاص، متصل باشد [3] - قطعا تخصيص خواهد بود زيرا براى حكم عام ظهورى منعقد نشده است تا دليل خاص ناسخ (رفع حكم ثابت در شريعت) آن باشد.
• دليل خاص منفصل باشد :
◦ دليل خاص مؤخر باشد :
قبل از فرارسيدن وقت عمل به عام (به فعليت رسيدن موضوع) صادر شود :
• أوامر إمتحانية — با توجه به اينكه غرض از أوامر إمتحانية به فعليت رسيدن متعلق آن نيست، ناسخ بودن دليل خاص محذورى نخواهد داشت لكن اطلاق أمر بر آن مجازى مى باشد.
• أوامر حقيقية :
مدلول دليل، أمر باشد - با توجه به اينكه غرض از أمر حقيقى، بعث و ترغيب مكلف به اتيان مأمور به است و شارع عالم و حكيم مى باشد، ناسخ بودن دليل خاص ممكن نخواهد بود زيرا مستلزم لغويت اصل جعل حكم عام غير فعلى است (جعل حكم مشروط با علم به انتفاء شرط قبيح است).
مدلول دليل، نهى باشد :[4]
• اگر شارع عالم به انتفاء شرط فعليت منهى عنه باشد - صدور نهى از شارع، لغو خواهد بود.
• اگر شارع عالم به سببيت نهى براى انتفاء شرط فعليت منهى عنه باشد — با توجه به اينكه غرض از نهى حقيقى، زجر از ارتكاب منهى عنه است، نهى لغو نخواهد بود و نتيجه ى آن عدم وجود خارجى موضوع نهى مى باشد (مانند قصاص و ديات و حدود). [5]
بعد از فرارسيدن وقت عمل به عام (به فعليت رسيدن موضوع) صادر شود :
• عده اى معتقدند دليل خاص، نسخ است زيرا تأخير بيان از وقت حاجت قبيح است.
• عده اى معتقدند دليل خاص، تخصيص است زيرا اكثر روايات به صورت خاص بوده و ناسخ بودن آن ها با خالد بودن شريعت و پايدار بودن احكام آن تناسب ندارد.
◦ دليل عام مؤخر باشد :
قبل از فرارسيدن وقت عمل به خاص (به فعليت رسيدن موضوع) صادر شود.
بعد از فرارسيدن وقت عمل به خاص (به فعليت رسيدن موضوع) صادر شود.
نكته
مرحوم نائينى معتقد است كه محذور لغويت نسخ حكم عام قبل از فرارسيدن ظرف عمل آن، صرفا مربوط به مواردى است كه دليل عام به صورت قضية خارجية باشد زيرا با علم به عدم وجود موضوع خارجى براى آن، أصل چنين جعلى خلاف حكمت خواهد بود، اما در صورتى كه دليل عام به صورت قضية حقيقية غير موقّتة باشد با توجه به اينكه موضوع در قضية حقيقية مفروض الوجود است، وجود و عدم وجود موضوع آن در خارج، تأثيرى در حكم نداشته و عدم فرا رسيدن ظرف عمل آن موجب لغويت نسخ آن نخواهد بود. بديهى است كه اگر دليل عام به صورت قضية حقيقية موقّتة باشد (مانند وجوب صوم شهر رمضان)، نسخ آن هم قبل از فرا رسيدن وقت عمل بدان همچنان لغو بوده و دليل خاص لامحاله بايد تخصيص باشد. بنابراين با توجه به اينكه تمام أحكام شرعى به صورت قضية حقيقية غير موقّتة جعل شده اند، احتمال نسخ در دليل خاص منتفى نمى باشد.[6]
اشكال
مرحوم آيت الله خوئى مى فرمايند تفاوتى بين قضاياى حقيقية و خارجية در استحالة ى جعل وجود ندارد زيرا حتى جعل حكم به صورت قضية حقيقية غير موقّتة با علم به عدم وجود موضوع و مورد براى تحقق آن در خارج، لغو خواهد بود و صرف عدم لحاظ موضوع خارجى (مفروض الوجود بودن موضوع) نمى تواند موجب خروج از لغويت گردد.[7]
مضافا به اينكه به نظر میرسد مرحوم نائينى بين موضوع حكم و متعلق المتعلق آن خلط كرده اند زيرا آنچه در قضاياى حقيقية مفروض الوجود مى باشد، موضوع حكم است كه ايشان آن را مكلف مى داند (مَن وُضع له التكليف)، اما آنچه قبل از فرا رسیدن وقت عمل محقق نشده است، متعلق المتعلق حكم مى باشد كه حقيقية يا خارجية بودن قضية نسبت به آن تفاوتى ندارد مگر اينكه ادعا شود بر متعلق المتعلق حكم نيز اطلاق موضوع صحيح است (كما ادعى الصدر[8] )