درس اصول استاد حمید درایتی

96/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : وضع، دلالات، تبعیت دلالت از اراده

 

کلام شهید صدر در تبعیت دلالت از اراده:

ایشان فرموده اند: در مبحث دلالات سه بحث وجود دارد که در کلمات اصولیان خلط شده است:

 

بحث اول: دلالت وضعیه، تصوریه است یا تصدیقیه؟

پاسخ این سوال [ همچمنان که قبلا گذشت ] این است که : اگر قائل به تعهد باشیم، دلالت تصدیقی است و اگر قائل به اعتبار شویم، دلالت تصوری است. قائل به اعتبار نمی تواند بگوید جوهر دلالت، تصدیقی است.

 

بحث دوم: دلالت تابع اراده است یا خیر؟

در بحث قبل، سخن در ماهیت دلالت بود که آیا تصوری است یا تصدیقی؟ اما در این بحث، سخن از این است که، ماهیت دلالت هر چه باشد، آیا این دلالت، منوط به اراده ی تفهیم معنا به لفظ، از سوی متکلم است یا خیر؟ یعنی اگر اراده نکند، دلالت شکل می گیرد یا شکل گیری دلالت منوط به اراده است؟

 

اشکال شهید به آقای خویی در بحث تبعیت دلالت از اراده:

ایشان در این بحث [ در مقام اشکال به استاد خود ] فرموده اند: این صورت مساله، بنابر مسلک تعهد در حقیقت وضع _ که دلالت را تصدیقی می دانست _ اساسا مطرح نمی شود.

زیرا؛ دلالت تابع اراده است، یعنی باید احراز کنید که گوینده اراده ی تفهیم معنا را دارد تا دلالت محقق شود. مانند علائم که دلالت آن بر معنا، منوط به احراز قصد نصاب است و یعنی اگر احراز شود نصاب، آن را از روی قصد نصب کرده است، انتقال صورت می گیرد و الا انتقالی صورت نمی گیرد. در حالیکه بنابر مسلک تعهد، که دلالت وضعیه را، دلالت تصدیقیه می داند، از خود لفظ این اراده را می فهمیم یعنی خود لفظ دال بر اراده است؛ زیرا تصدیقی بودن دلالت، بدین معنا است که بخشی از مدلول اراده است و خود لفظ کاشف اراده است و دلالت تابع اراده است یعنی قبل از دلالت لفظ باید اراده باشد.

در نتیجه: بنابر مسلک تعهد، صورت مساله تبعیت دلالت از اراده منتفی است.

 

اشکال استاد به شهید

ایشان بین اراده ی معنا از این لفظ با اراده ی معنا به صورت مطلق خلط کرده اند. (در جلسه قبل به این اشکال اشاره کردیم).

و الحاصل اینکه شهید صدر موضوعیت بحث دوم را منوط به بحث اول دانستند، یعنی اول باید تصوری بودن دلالت وضعیه اثبات شود و بعد بحث از تبعیت دلالت از اراده مطرح کنیم.

 

تصویر بحث بنابر مسلک اعتبار:

بنابر مسلک اعتبار: تبعیت دلالت از اراده، بدین معناست که تا احراز نکنم که متکلم قاصد معنای لفظ بوده است دلالتی شکل نمی گیرد و لذا اگر [مثلا] نمیدانم که خواب است یا بیدار، دلالتی شکل نمی گیرد. و عدم تبعیت دلالت از اراده، یعنی نیازی به این احراز نیست.

 

این مطلب می تواند به چند صورت تقریب و تصویر شود:

 

تقریب اول: مراد از تبعیت، این است که: علقه ی وضعیه مشروط و معلق بر اراده شده است. به بیان واضحتر: اراده در معنای موضوع له اخذ نشده است ولی واضع گفته است: وجود رابطه ی بین لفظ و معنا، منوط به اراده ی متکلم است. و این بدان معنا است که: اگر قصد متکلم را احراز نکنیم از صورت لفظ به صورت معنا منتقل نمی شویم. یعنی این دلالت تصوری شکل نمی گیرد.

[این کلام شهید در کلمات اصفهانی و آقای خویی وجود دارد.]

 

تقریب دوم: اراده خصوصیت لفظ است. یعنی آن لفظی معنا دار است که اراده کنار آن باشد.

مثلا انسان بر معنایی دلالت می کند، اما انسان با تنوین ممکن است بر معنایی دیگر دلالت کند. این جا خصوصیتی در لفظ است که موجب این دلالت شده است.

منظور شهید صدر نیز در این باب این است که: آن خصوصیت لفظ می تواند اراده متکلم باشد، مانند اینکه گوینده ی لفظ اگر خوشحال یا ناراحت باشد، مدلول کلام او متفاوت می شود. مثلا وقتی می گوید چکار می کنید؟ اگر به صورت ناراحتی باشد، توبیخ است و الا می تواند استفهام یا احوال پرسی باشد.

[این کلام شهید در کلام اصفهانی و محقق عراقی (قضیه حینیّة) وجود داشت.]

 

کلام مرحوم خویی در باب تبعیت دلالت از اراده و اشکال شهید صدر به ایشان:

آقای خویی فرمودند: بنابر مبنای ما که قائل به تعهد هستیم معلوم است که قائل به تبعیت هستیم و بلکه بنابر مسلک اعتبار نیز باید قائل به تبعیت باشیم؛ زیرا حکمت وضع تفهیم است و معنا ندارد که واضع کلام خود را برای حالتی که هیچ تفهیم و تفهمی نباشد وضع کند، زیرا لغو است.

 

شهید صدر به ایشان دو اشکال کرده اند:

 

اشکال اول: این وضع، زمانی لغو است که فعل زایدی را بطلبد در حالی که وضع لفظ برای معنا در حالات وجود قصد و عدم آن هیچ فعل زایدی نمی طلبد. و حتی تقیید، فعل زائد می طلبد هم در ثبوت و تصور و هم در اثبات. [این اشکال را سابقا در کلام محقق عراقی گفتیم، در آنجا که ایشان فرمودند: حکمت وضع، قالب قرار دادن لفظ برای معنا است نه تفهیم.]

 

اشکال دوم: وضع از امور تشریعی نیست که بگویید این فعل، لغو است. بلکه وضع، قرن بین لفظ و معناست و "قرن"، از امور تشریعی نیست بلکه از امور تکوینی است. علت، قرن است و معلول، ملازمه تکوینی بین لفظ و معناست.

 

ان قلت:

تکوینی بودن وضع در موارد کثرت استعمال و تعدد و تکثر مقارنات است، ولی در مواردی که وضع عامل کیفی دارد و آن عامل کیفی، همان اعتبار است، چگونه یک امر تکوینی است؟

 

قلت:

اعتبار، مقدمه ی این مقارنه است. یعنی مقارنه زمانی شکل گرفته است که اعتباری صورت گرفته و قرن اکید بر اساس همان اعتبار شکل گرفته است. اما حقیقت وضع همان قرن است نه آن اعتبار.

وضع مثل وجوب صوم نیست که بگویید قید می خورد بلکه امر تکوینی است و لذا اساسا قید بردار نیست.

محقق عراقی هم وضع را امر تکوینی می دانست. [1]

 


[1] ریشه های کلمات آقای خویی در کلمات اصفهانی و نایینی یافت می شود و ریشه های کلمات شهید، عمدتا در کلمات محقق عراقی است.