درس اصول استاد حمید درایتی

96/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث وضع، دلالات، اقسام اراده

اقسام اراده

از جمله مباحث مرتبط با بحث دلالت، سخن از اقسام اراده است. بحث از اقسام اراده در فهم مطالب دلالات مفید است. البته آن را تنها در حد اشاره در کلمات مرحوم اصفهانی میتوان دید، (در جلد اول ذیل بحث تبعیت دلالت از اراده).

در تنقیح این بحث میگوییم: سه اراده برای متکلم قابل تصویر است البته نه به این معنا که همیشه این سه اراده با هم وجود دارد بلکه گاهی هر سه مجموعا وجود ندارد.

اراده اول: اراده ی استعمالی، مراددر اراده ی استعمالی آن چیزی است که مستعمِل لفظ را در آن استعمال کرده است. این اراده می تواند به معنای حقیقی و یا به معنای مجازی تعلق بگیرد و حتی می تواند در استعمالِ غلط باشد چه با علم به غلط بودن استعمال و چه با جهل.

اراده دوم: اراده تفهیمی، مراد در اراده ی تفهیمی آن چیزی است که گوینده انتظار دارد از استعمال لفظ به ذهن مخاطب خطور کند. این معنا می تواند مراد استعمالی نباشد. گوینده، اخطار معنا به ذهن سامع مد نظرش است ولی مراد نهایی اش ممکن است آن نباشد. مثل موارد توریه که اراده استعمالی (مستعمل فیه) با اراده تفهیمی متفاوت است وقتی می گوید فلانی این جا نیست مراد استعمالی از کلمه این جا، همین مکانی است که او نشسته است ولی آن چه می خواهد به ذهن مخاطب برسد، مجموعه خانه و مدرسه است.

اگر مراد استعمالی مجموعه خانه باشد دروغ می شود در حالیکه شما می خواهید راست بگویید و لذا سراغ توریه رفتید. مراد جدی نیز باید با مراد استعمالی یکی باشد و الا کذب می شود.

اراده سوم: اراده جدیه، مراد در این اراده، مراد نهایی گوینده است، که در جملات خبریه، اخبار از عالم عین است و در جملات انشائیه، طلب اتیان فعل است. لذا در جملات انشائیه امتحانیه، مراد جدی وجود ندارد چون طلب اتیان در آن نیست هر چند در اوامر امتحانی، مراد استعمالی و تفهیمی وجود دارد و الا اصلا امتحان رخ نمی دهد زیرا اگر معنای طلب به ذهن شنونده اخطار نشود، امتحان صورت نمی گیرد[1] .

برخی از آقایان بین اراده تفهیمی و اراده استعمالی خلط کرده و آن ها را یکی دانسته اند و لذا می گویند: اراده استعمالی خاص است ولی مستعمل فیه عام است درحالیکه اراده ی استعمالی همان معنای مستعمل فیه است و امکان ندارد خاص باشد. جهت این اشتباه این است که اراده ی تفهیمی را شناسایی نکرده اند و اراده ی استعمالی و تفهیمی را یکی پنداشته اند. این تفاوت برای تفسیر توریه لازم است.

کلام مرحوم ایروانی صاحب حاشیه بر مکاسب و کفایه

ایشان مطلبی را تذکر دادند که تذکرش خوب است ولی به نظر ما خود ایشان هم خلط کرده است.

ایشان فرموده اند: بحث تبعیت دلالت از اراده صورت مساله ای دیگر دارد که اساس بحث آن است و آن صورت مساله، این است که، آیا الفاظ، برای صور معانی، ذات معانی یا معانی خارجیه، وضع شده است ؟ این تعبیر دقیقی است.

آیا لفظ آب برای صورت ذهنی آب وضع شده است؟ یا وجود خارجی؟ بدین معنا که، آن چه به ذهن ما می آید وجود خارجی است. بنابراین، آب خوردم، یعنی آب خارجی را خوردم نه صورت ذهنی آن را. در مقابل، برخی هم بر خلاف آن معتقدند الفاظ برای صور ذهنی وضع شده اند. در مقابل این دو نظریه، عموم متاخرین معتقدند، الفاظ وضع شده است برای ذات معنا، صرف نظر از وجود ذهنی یا خارجی آن.

برخی از آن جهت که متوجه کلام اصولیان نشده اند و تصور کرده اند که موضوع له الفاظ در نزد اصولیان وجودات ذهنی است، به آنها اشکال کرده اند به اینکه اگر موضوع له وجودات ذهنی باشد هیچ وقت از شنیدن لفظی به وجود خارجی آن منتقل نمی شویم.

مرحوم امام ره هم سر فصل خاصی برای این که ذات معنا است یا غیر آن باز کردند.

آقای خویی معتقد به ذات معنا است.

اما خلط مرحوم ایروانی در بحث حاضر است، ایشان معتقدند: بحث تبعیت، در واقع بحث از این است که الفاظ برای چه چیزی وضع شده است؟ اگر برای صورت ذهنی وضع شده است، دلالت تصوری است و اگر برای وجود خارجی باشد، دلالت تصدیقی است و اگر برای ذات معنا باشد هر دو امکان دارد.

کلام استاد در ما نحن فیه: ما سابقا اشکال کردیم و گفتیم اصلا دلالت تصدیقیه، به معنای وجود خارجی موضوع له الفاظ نیست. بلکه مقصود، وجود اراده در نفس متکلم است نه وجود خارجی شیء.

مثلا می گوییم آب دلالتش تصوری است یا تصدیقی؟ مقصود، وجود ذهنی و خارجی نیست بلکه مراد تصدیق به وجود خارجی اراده است نه وجود خارجی آب.

آقای خویی گفتند بنابر مسلک تعهد دلالت وضعیه، دلالت تصدیقیه است.

اشکالات کلام مرحوم خویی:

اشکال اول: اصل مبنای تعهد است که اشاره کردیم.

اشکال دوم: اگر مفاد تعهد این باشد که، "هر وقت من فلان معنا را اراده کردم، این لفظ را می گویم"، باز هم نتیجه ی این تعهد، دلالت تصدیقیه نیست؛ زیرا تعهد کرده اید هر وقت معنا را اراده کردید این لفظ را استفاده کنید، اما نگفتید هر وقت لفظ را بگویم اراده ی معنای آن راهم می کنم و لذا ممکن است این لفظ را به دلیل دیگری هم استعمال کنید. پس ما از تکلم به لفظ آب، به اراده آن نمی رسیم.

البته اگر تعهد این باشد که هر وقت لفظ آب را بگویم معنای آب را اراده کردم، این جا درست است و دلالت وضعیه، دلالت تصدیقیه است.

در کلمات آقای خویی تردید بین این دو مفاد وجود دارد و تصریح به هیچکدام نکرده است.

 


[1] . برای اوامر امتحانی فرد دیگری نیز شناخته شده است و آن اوامری است که برای اختبار از میزان توانایی شخص صورت می گیرد، مراد ما از اوامر امتحانی این اوامر نیست زیرا در این اوامر آمر اراده ی تحقق مأموربه را در خارج می خواهد، مانند اینکه به شخصی بگویند: بنویس و واقعا بخواهند او بنویسد اما مراد آمر از این نوشتن تحقق یک نوشته نیست بلکه در صدد سنجیدن توان نویسندگی یا خوشخطی نویسنده است. اما در اوامر امتحانی مصطلح در اصول آمر به دنبال تحقق خارجی مأموربه نیست. مانند امر خداوند به ذبح حضرت اسماعیل علیه السلام.