درس اصول استاد حمید درایتی

1403/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/اصاله الاحتیاط /انحلال علم اجمالی

 

     مرحوم عراقی قائل به عدم انحلال حقیقی است — ایشان برای اثبات عدم انحلال علم إجمالی در این صورت به سه استدلال تمسک نموده‌اند:

     باتوجه به اینکه انحلال و عدم انحلال حقیقی علم إجمالی از امورات نفسانی و از مقولات وجدانی است (مانند شک و یقین) و برهان بردار نیست، در فرض مسأله نیز باید به وجدان مراجعه کرد و وجدان حاکی از عدم انحلال است.

     از آنجا که در فرض مسأله با وجود علم تفصیلی و تعلّق گرفتن آن به یک طرف معیّن، انطباق معلوم بالإجمال بر طرف دیگر همچنان باقیست (نه اینکه صرفا مشکوک به شک بدوی باشد)، کشف می‌شود که علم إجمالی وجدانا منحلّ نشده است.

     وقتی نفس بین آنجایی که علم تفصیلی ناظر بر معلوم بالإجمال است و بین این مورد که ناظر نیست، تفاوت می‌بیند، بدست می‌آید که علم إجمالی در مورد دوم برخلاف مورد اول منحلّ نمی‌شود و تفاوتی که احساس می‌شود لامحاله ناشی از همین نکته است.

اشکال

مرحوم صدر می‌فرماید که هر سه استدلال مرحوم عراقی نیز ناتمام است، زیرا اولا وقتی قائل به انحلال هم مدعی وجدانی بودن آن است، دیگر وجدانی بودن عدم انحلال مسموع نخواهد بود، بلکه وجود این دو وجدان می‌تواند شاهدی بر تفصیل و مختلف بودن موارد باشد.[1]

ثانیا صرف احتمال انطباق معلوم بالإجمال بر طرف دیگر کاشف از عدم انحلال نیست، بلکه باید در عین محتمل بودن انطباق آن بر طرف دیگر، محتمل الاباء از انطباق بر طرف معلوم بالتفصیل باشد تا کشف شود که علم إجمالی منحلّ نگردیده است.[2] ثالثا اگرچه بین این دو مورد وجدانا تفاوت وجود دارد لکن این تفاوت برآمده از انحلال و عدم انحلال علم إجمالی نیست، بلکه چون علم تفصیلی در مورد اول مفهوم دارد و موجب تعیّن واقعی معلوم بالإجمال می‌شود اما در مورد دوم مفهوم ندارد و موجب تعیّن واقعی معلوم بالإجمال نمی‌شود، چنین تفاوتی احساس می‌گردد. [3]

     مرحوم صدر قائل به تفصیل است — به اعتقاد ایشان علم إجمالی تنها در صورتی حقیقتا منحلّ می‌شود که انطباق معلوم بالإجمال بر معلوم بالتفصیل محتمل الاطبا باشد [4] (متیقّن الانطباق بر معلوم بالتفصیل نباشد). بر همین اساس حکم انحلال علم إجمالی در صورت سوم به تفصیل ذیل است[5] :

     چنانچه براساس برهان یا استقراء برای معلوم بالإجمال و معلوم بالتفصیل تنها یک سبب در خارج وجود داشته باشد (مانند علم إجمالی به نبوّت یکی از دو نفر و علم تفصیلی به فسق فرد معیّنی از آن دو) — علم إجمالی حقیقتا منحلّ می‌شود.

     چنانچه تعدّد سبب معلوم بالإجمال و معلوم بالتفصیل در خارج ممکن و محتمل باشد (مانند علم إجمالی به وقوع یک قطره خون در یکی از دو ظرف و علم تفصیلی به وقوع یک قطره خون در ظرف سمت راست) — علم إجمالی حقیقتا منحلّ نمی‌شود.

 


[1] بحوث في علم الأصول، الهاشمي الشاهرودي، السيد محمود، ج5، ص243.
[2] بحوث في علم الأصول، الهاشمي الشاهرودي، السيد محمود، ج5، ص243.
[3] بحوث في علم الأصول، الهاشمي الشاهرودي، السيد محمود، ج5، ص244.
[4] بحوث في علم الأصول، الهاشمي الشاهرودي، السيد محمود، ج5، ص245.
[5] بحوث في علم الأصول، الهاشمي الشاهرودي، السيد محمود، ج5، ص247.