1401/10/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /حجيت ظواهر قرآن
۲. روایاتی که از تفسیر به رأی قرآن نهی مینمایند و تفسیر کردن قرآن براساس نظر شخصی را مساوی با کفر و هوا پرستی بشمردهاند و تبیین قرآن بدون علم و یقین را ممنوع اعلان میکنند، و حمل الفاظ بر معانی ظاهری بدون مراجعه به اهل البیت علیهم السلام نیز یکی از مصادیق تفسیر به رأی و تبیین غیرعلمی قرآن (ظنی) میباشد[1] . برای نمونه به چند روایت اشاره میکنیم:
• وَ فِي اَلْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي اَلْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ اَلْمُسَيَّبِ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لَعَنَ اَللَّهُ اَلْمُجَادِلِينَ فِي دِينِ اَللَّهِ عَلَى لِسَانِ سَبْعِينَ نَبِيّاً وَ مَنْ جَادَلَ فِي آيَاتِ اَللَّهِ كَفَرَ قَالَ اَللَّهُ مٰا يُجٰادِلُ فِي آيٰاتِ اَللّٰهِ إِلاَّ اَلَّذِينَ كَفَرُوا ، وَ مَنْ فَسَّرَ اَلْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَقَدِ اِفْتَرَى عَلَى اَللَّهِ اَلْكَذِبَ وَ مَنْ أَفْتَى اَلنَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ لَعَنَتْهُ مَلاَئِكَةُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَ كُلُّ ضَلاَلَةٍ سَبِيلُهَا إِلَى اَلنَّارِ اَلْحَدِيثَ.[2]
در این روایت ضعیفه (محمد بن علی، غیر امامی ضعیف و جابر بن یزید جعفی، تعارض جرح و تعدیل دارد و لذا هردو سند ضعیف میباشد)، رسول الله صلی الله علیه و آله میفرمایند که هرکس در دين خدا ستيزه و جدال كند، ملعون هفتاد پیامبر خدا واقع میشود و کافر میگردد ؛ و هرکس که قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر نماید، در حقیقت نسبت دروغ به پروردگار متعال داده است ؛ و هرکس که بدون علم و معرفت، فتوا دهد، ملعون ملائکهی آسمان و زمین قرار خواهد گرفت.
• وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَكَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَيْلِ عَنْ بِشْرٍ اَلْوَابِشِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ شَيْءٍ مِنَ اَلتَّفْسِيرِ فَأَجَابَنِي ثُمَّ سَأَلْتُهُ عَنْهُ ثَانِيَةً فَأَجَابَنِي بِجَوَابٍ آخَرَ فَقُلْتُ: كُنْتَ أَجَبْتَنِي فِي هَذِهِ اَلْمَسْأَلَةِ بِجَوَابٍ غَيْرِ هَذَا فَقَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً [وَ لِلْبَطْنِ بَطْناً] وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ يَا جَابِرُ ، وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ اَلرِّجَالِ مِنْ تَفْسِيرِ اَلْقُرْآنِ، إِنَّ اَلْآيَةَ يَكُونُ أَوَّلُهَا فِي شَيْءٍ وَ آخِرُهَا فِي شَيْءٍ وَ هُوَ كَلاَمٌ مُتَّصِلٌ مُتَصَرِّفٌ عَلَى وُجُوهٍ.[3]
در این روایت ضعیفه (جابر بن یزید جعفی تعارض جرح و تعدیل دارد)، امام باقر علیه السلام میفرمایند که قرآن نه تنها معانی باطنی دارد بلکه معنای باطنی آن هم باطنی دارد و هیچ چیزی دورتر از عقل و درک مردم از قرآن نیست چرا که ممکن است صدر آیه ناظر بر یک مطلب و ذیل آن ناظر بر مطلبی دیگر باشد.
• وَ فِي كِتَابِ اَلتَّوْحِيدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْقُمِّيِّ اَلْفَقِيهِ عَنْ عَبْدَانَ بْنِ اَلْفَضْلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْجَعْفَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ شُجَاعٍ اَلْفَرْغَانِيِّ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ حَمَّادٍ اَلْعَنْبَرِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ اَلْخَلِيلِ اَلْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي اَلْبَخْتَرِيِّ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ اَلْقُرَشِيِّ عَنِ اَلصَّادِقِ عَنْ : آبَائِهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ أَنَّ أَهْلَ اَلْبَصْرَةِ كَتَبُوا إِلَى اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، يَسْأَلُونَهُ عَنِ اَلصَّمَدِ فَكَتَبَ إِلَيْهِمْ بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ فَلاَ تَخُوضُوا فِي اَلْقُرْآنِ وَ لاَ تُجَادِلُوا فِيهِ وَ لاَ تَتَكَلَّمُوا فِيهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: مَنْ قَالَ فِي اَلْقُرْآنِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ اَلنَّارِ اَلْحَدِيثَ.[4]
در این روایت ضعیفه (وهب بن وهب، غیر امامی ضعیف است)، امام صادق علیه السلام از رسول الله صلی علیه و آله نقل میفرمایند که ایشان میفرمود هرکس قرآن را بدون علم و یقین بیان نماید، جایگاه او در جهنم مهیا خواهد بود.
• وَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سُئِلَ عَنِ اَلْحُكُومَةِ فَقَالَ مَنْ حَكَمَ بِرَأْيِهِ بَيْنَ اِثْنَيْنِ فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ فَسَّرَ آيَةً مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ فَقَدْ كَفَرَ. [5]
در این روایت موثقه، امام صادق علیه السلام حتی تفسیر نمودن یک آیه از قرآن را مساوی با کفر دانستهاند.
اشکال
براساس این روایات اگرچه تفسیر نمودن قرآن بدون علم و یقین و با اتکاء رأی و نظر شخصی ممنوع است اما اولا اخذ به ظهورات قرآن اساسا تفسیر نیست تا مصداق این روایات باشد زیرا تفسیر به معنای کشف القناع و پردهبرداری از معنای پوشیده و مخفی است و بر اخذ به ظاهر کلام و صرف فهم یک متن صادق نخواهد بود، و اگر مقصود از تفسیر در کلام اهل البیت علیهم السلام همان فهم ظاهری میبود، همانا معصومین علیهم السلام باید متذکر این مطلب میشدند و الا هر واژهی عربی در کلام ایشان نیز حمل بر همان معنای لغوی و معهود عرفی خود خواهد شد.
ثانیا حتی اگر اطلاق تفسیر و تشریح نیز بر معنای ظاهری صحیح باشد، اخذ به ظهورات تفسیر به رأی و اجتهاد شخصی نیست زیرا ظهورات براساس فهم عامهی مردم و با اتکاء به قواعد عرف و لغت شکل میگیرد. ثالثا ظنی بودن ظهورات نیز دلیل بر تفسیر به رأی بودن آن نمیباشد زیرا حجیت ظهورات یقینی و مستند به قطع است و لذا بیان بدون علم نخواهد بود. رابعا بر فرضی که دلالت این دسته از روایات بر بیاعتبار ظاهر قرآن تمام باشد، معارض با روایات فراوان دیگری خواهد بود که بر حجیت ظاهر قرآن دلالت دارد، و به حسب قواعد یا نتیجهی این تعارض، تساقط است و یا به جهت اعم بودن تفسیر به رأی از اخذ ظهورات قرآن و خاص بودن اخبار حجیت ظهورات قرآن، تقدیم و تخصیص میباشد.
اگر گفته شود که فهم معنای ظاهری آیات هم امر سهل و آشکاری نیست تا مصداق کشف القناع نباشد بلکه بعضی از ظهورات (مانند ظهورات سیاقی یا مناسبهای حکم و موضوع) بسیار ظریف و منوط بر تدبر و تأمل خواهد بود و بدین جهت است که اولا اصولیون اقدام به ارائه قواعدی برای فهم ظهورات نمودهاند (مباحث الفاظ) و ثانیا فهم معنای ظاهری برخی از آیات نیز مورد اختلاف و نقاش بین علماء واقع شده است ؛ باید گفت که تمام این تلاشها و اختلافات مربوط به حوزهی دلالت آیات است نه حوزهی مدلول تا أمارهای بر عدم وضوح و آشکار بودن معنای ظاهری باشد. به عبارت دیگر فهم از ظاهر قرآن اگرچه نیازمند دقت و تأمل است اما عرفی و ظاهر است و لذا اگر تمام این قواعد و نکات را به یک ذهن عرفی مستقیم داد و او را مطّلع و متنبّه از منشأ و کیفیت دلالت نمود، او هم لفظ را ظاهر در چنین معنایی میداند و ظهورات را تصدیق مینماید.[6]
باتوجه به مطالب فوق روشن میشود که تفسیر به رأی ای که در روایات نهی شده است، ناظر بر دو نوع عملکرد میباشد[7] :
اول - کسانی که مفاهیم و عقائد و سلائق و ذهنیات بیاعتبار خود را صحیح و مسلّم دانسته و آیات قرآن را براساس آن معنا و تفسیر میکنند و به دنبال اثبات آن از قرآن میباشند. چنین افرادی به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام خود را امام و پیشوای قرآن قرار میدهند نه اینکه قرآن، امام و راهنمای آنان باشد.[8]
دوم – کسانی که در عصر امام باقر و صادق علیهما السلام، معروف به اصحاب رأی بودهاند (ابیحنیفه و اتباع او) که براساس تخمین و قیاس و استحسان آیات قرآن را تبیین و تفسیر میکردهاند و موجب انحراف در دین میشدهاند.