1401/10/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /حجيت ظواهر قرآن
مختار در مسأله
به نظر میرسد حتی اگر ثابت شود که نسلهای بعد هم مقصودین به إفهام ائمه علیهم السلام نبودهاند، باز هم دلیلی بر عدم حجیت ظهورات برای غیر مقصودین به إفهام وجود ندارد. همچنین باید توجه داشت که از منظر مرحوم میرازی قمی، شریعت جاوید صرفا با اشتراک در احکام است و نسلهای بعد در ضمن تلاش برای استخراج حکم شرعی خالد از قرائن عصری و دهری و شرائط عصر صدور و فهم راوی، از باب اشتراک احکام باید بدان ملتزم باشند و در این مسیر مطلق ظن برای آنان معتبر خواهد بود. به عبارت دیگر شارع برای پیشبرد اهداف خود و رسیدن به یک شریعت جاوید، اقدام به ارائهی یک الگوی رفتاری صحیح برای یک بازهی زمانی نموده است و دیگران نیز باید با تصفیهی آن الگو از مختصات و ملابسات و اقتضائات حاکم بر آن عصر، به آن احکام خالص ملتزم باشند[1] (برخلاف دیدگاه مشهور که همان الگوی اولیه با قیود و شرائطش را شریعت خالد میدانند).
مسألهی دوم : اختصاص حجیت ظواهر به عدم ظن خلاف یا ظن به وفاق
برخی از اصولیین چنین پنداشتهاند از آنجا که ظهورات حداکثر مفید ظن است، اعتبار ظواهر در گرو حصول ظن به وفاق یا لااقل عدم ظن به خلاف خواهد بود، در حالی که براساس سیرهی عقلائیه مبنای حجیت ظواهر، ظن نوعی است و حصول ظن شخصی موافق یا مخالف آن هیچ دخالتی در اعتبارش ندارد و عقلاء مخالفت کردن با ظهورات به جهت ظن به خلاف یا عدم ظن به وفاق را معذور نمیدانند. باید توجه داشت که عقلاء صرفا در مواردی براساس ظن شخصی خود عمل نموده و بر ظاهر کلام گوینده اعتماد نمیکنند که به دنبال شناسایی و درک واقع باشند نه مقام استناد و احتجاج.[2]
مسألهی سوم : عدم حجیت ظواهر قرآن
برخی از محدثین و فقهاء (اخباریون) معتقدند که اگرچه ظاهر کلام هر گویندهای قابل اخذ و استناد و احتجاج است اما خصوص ظاهر قرآن معتبر نیست یعنی بدون مراجعه به روایات و کلام معصومین علیهم السلام، حتی ظاهر قرآن هم قابل فهم نیست، همچنان که همهی بزرگان امامیه معتقدند که فهم باطن قرآن و تأویلات آن در گرو رجوع به اهل البیت علیهم السلام میباشد (مانند تفسیر طواف بیت به لقاء امام[3] ). اگر گفته شود که اهل البیت علیهم السلام در ضمن هر آیهای فرمایشی ندارند تا فهم ظاهر آن آیه منوط به کلام ایشان باشد ؛ باید گفت که صرف سکوت امام علیه السلام از تبیین آیات، نشانگر تأیید معنای ظاهری آن آیات میباشد و پس از مراجعه به تراث روایی، مجوز اخذ به ظواهر قرآن را خواهیم داشت.
باید توجه داشت که مقصود از عدم حجیت ظواهر قرآن، لزوم فحص از مخصّص و مقیّد آیات، قبل از اخذ به ظهور آن نيست زیرا اخذ به ظاهر روایات هم متوقف بر فحص از مخصّص و مقیّد آن است و براین اساس ظواهر روایات هم باید معتبر نباشد ؛ همچنان که قائلین به حجیت ظواهر قرآن هم روایات را مرجع تشخیص مخصّصات و مقیّدات قرآن میدانند اما معتقدند که ظاهر قرآن بدون مراجعه به روایات هم قابل فهم و درک است (مثلا ظاهر آیهی ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾[4] ، قابل فهم است هرچند که براساس روایات، لزوم وفای به عقد در گرو ماضویت عقد است). به عبارت دیگر اگرچه تخصیص قرآن به خبر واحد نزد اکثر بزرگان مورد قبول واقع شده است اما سخن آن است که آیا پیامبر یا امام علیهما السلام میتواند کلامی در تفسیر ظاهر قرآن (نه باطن و تأویل) داشته باشد که حاکم بر فهم ظاهر قرآن و صارف آن باشد (مانند اینکه ظاهر وفای به عقد را التزام به امامت بدانند[5] ) یا این اینکه شأن ذاتی پیامبر صلی الله علیه و آله تلاوت و قرائت قرآن[6] و ایصال آیات به مردم است؟
لازم به ذکر است که لازمهی حجیت ظواهر قرآن آن نيست که تمام آیات معنای ظاهری دارند و بدون مراجعه به روایات، ظاهر همهی آیات قرآن قابل فهم است (برخلاف مدعای مرحوم علامه طباطبائی که همهی قرآن را نور و بینیاز از منوّر میدانند و معتقدند که متشابهات قرآن نیز با رجوع به محکمات قابل فهم است)، زیرا آیات متشابه یا حروف مقطعه[7] از اساس فاقد معنای ظاهری هستند پس عدم فهم ظاهر چنین آیاتی نمیتواند دلیلی بر عدم حجیت ظهورات قرآن بشمار آید.