1401/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /حجيت ظواهر
مختار در مسأله
باتوجه به سه معنای اصالة الظهور (اصیل بودن یک قالب گفتاری برای افادهی یک معنا، کاشف بودن ظاهر یک گفتار از مراد جدی گوینده، قابل استناد و احتجاج بودن ظاهر یک گفتار) به نظر میرسد اساسا اصالة الظهور در دو حوزه وجود داشته باشد و مشترک لفظی است:
• در مستوای ظهور تصدیقی أولی — اصالة الظهور در حوزهی ظهور تصدیقی أولی به دنبال آن است که از یک قالب کلامی و ساختار گفتاری، مراد استعمالی گوینده را کشف نماید. به عبارت دیگر عقلاء برای افادهی هر معنایی، یک قالب و روش و شیوهای را معتبر میدانند که بدان اصالة الظهور گفته میشود.
• در مستوای ظهور تصدیقی ثانی — اصالة الظهور در حوزهی ظهور تصدیقی ثانی به دو غرض جاری میشود:
◦ گاهی مقصود عقلاء از جریان اصالة الظهور در این مقام، رسیدن به مراد جدی گوینده است (مانند تمسک به اصالة الظهور در وصیتنامه که برای رسیدن به مقصود واقعی وصیت کننده صورت میگیرد). [1]
◦ گاهی مقصود عقلاء از جریان اصالة الظهور در این مقام، صحت استناد و احتجاج است و آنان نه تنها هیچ اهتمامی به شناسایی مراد جدی گوینده نداشته بلکه حتی با اثبات مخالفت مراد جدی گوینده با ظاهر نیز دست از ظهور برنمیدارند (مانند همهی عقدنامه و عهدنامههایی که غرض از تمسک به اصالة الظهور نسبت به آن، خصوص احتجاج به نفع یا ضرر یکی از دو طرف است).
باید توجه داشت از آنجا که رویکرد کلی فقهاء در عصر غیبت، کشف منجزیت و معذریت بوده است (نه کشف واقع و مراد جدی پروردگار متعال)، جریان اصالة الظهور صرفا برای اثبات استناد و احتجاج خواهد بود[2] و علی القاعده در غیر حوزهی تکالیف و بایدها و نبایدها (مانند معارفی نظیر عوالم گذشته و جزئیات برزخ و معاد) انگیزهای برای جریان اصالة الظهور و تمسک به ظاهر کلام وجود ندارد. [3]
از مطالب فوق روشن شد که در واقع هر سه معنای اصالة الظهور مورد قبول است لکن هرکدام در حوزه و موارد خودش جاری می شود و کاشف مراد استعمالی یا مراد جدی و یا مراد نهایی (داعی و غرض) خواهد بود.[4]