1401/08/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجج و الأمارات/مباحث ظن /حجيت سيره عقلائيه
• راه دوم : وجوب دفع منکر — همچنان که اگر منکری در مرأی و مسمع امام علیه السلام صورت گیرد، ایشان باید نسبت به آن واکنش نشان داده و از آن نهی کند، امام علیه السلام در برابر منکراتی که در آینده نیز شکل میگیرد و امت اسلامی به آن مبتلا میشود و با علم طبیعی (مانند رواج تقلید از مجتهد در عصر غیبت) یا علم امامت (مانند لزوم رعایت حقوق معنوی) بدان آگاه است، باید واکنش نشان داده و اقدامات پیشگیرانه و هشدارانه انجام دهد و آن را دفع کند (مانند اخبار ملاحِم و فتن[1] ). بنابراین حتی اگر یک سیرهی عقلائیه، مستحدثه بوده و معاصر امام علیه السلام نباشد، در صورتی که مخالف احکام شریعت باشد، ایشان در قبال آن مسئولیت دفع منکر خواهند داشت و لذا از سکوت و عدم واکنش ایشان میتوان پی به موافقت شارع با آن سیره برد (کما ادعی الامام الخمینی قدس).[2]
اگر گفته شود معصومین علیه السلام موظف بودهاند که فقط از طریق علم طبیعی و عادی رفتار نمایند و به تبلیغ و تبیین بپردازند[3] و لذا گاهی در مواجههی با سؤال فقهی سائل، تشریح صورت مسأله را از او جویا میشدند[4] ، بنابراین آنان نسبت به وقایعی که در آینده رخ خواهد داد، تکلیفی نداشتهاند حتی اگر آن واقعه خلاف شرع باشد ؛ باید گفت که حتی اگر این ادعا ثابت شود، باز هم امام علیه السلام نسبت به وقایعی که براساس علم طبیعی قابل پیشبینی است و مخالف شریعت میباشد، مکلف به هشدار و آگاهیبخشی خواهند بود، هرچند که این تکلیف مشروط به قابل تبیین و توضیح بودنش برای جامعه و درک آنان است.[5]
باید توجه داشت که وجوب دفع منکر بر اهل البیت علیهم السلام غیر از قاعدهی لطف و وجوب آن است زیرا قاعدهی لطف صرفا در حوزهی امامت هریک از ائمه علیهم السلام و مسئولیت آنان در قبال مسائل پیرامون عصر خویش است درحالی که وجوب دفع منکر شامل زمانهای متأخر از امامت آن امام و مسائلی که در آینده رخ میدهد، نیز خواهد بود.
اشکال
تنها دلیل وجوب دفع منکر بر امام علیه السلام همان ادلهی وجوب نهی از منکر است که مشروط به شرائطی بوده و تحقق آن شروط (مانند تنجز تکلیف و احتمال تأثیر و عدم وجود ضرر) نسبت به رفتارهای عقلائی معاصر و مستحدث، اول کلام است. [6]
جواب
دلیل وجوب دفع منکر بر معصومین علیه السلام خصوص ادلهی وجوب نهی از منکر نیست تا در فرض عدم وجود شرائط نهی از منکر، چنین وظیفهای منتفی باشد بلکه براساس ادلهی وجوب اقامهی حق و اماتهی باطل نیز این تکلیف شکل میگیرد (منکرات فعلی موضوع نهی از منکر و منکرات لاحق موضوع اماته باطل خواهد بود)، و این تکلیف حداقل متوجه اهل البیت علیهم السلام میگردد زیرا غرض اساسی وجود امام علیه السلام در هر عصری، همین تزکیه و تعلیم و تربیت جامعه میباشد[7] و بدیهی است که وظیفهی هر مربی بیش از آنکه حلّ مشکلات باشد، بکارگیری اقداماتی است که از وقوع مشکلات در آینده، پیشگیری نماید (مانند حافظین سلامت جامعه که وظیفه اولی آنها، اقدامات پیشگیرانه است). [8]
• راه سوم : وجوب ارشاد جاهل و تبلیغ شریعت — ارشاد جاهل و هدایت او به سوی حق و حقیقت یا یک واجب عمومی و همگانی است که معصومین در رأس آن قرار دارند و یا یکی از واجبات و وظایف مخصوص معصومین است که طبیعتا در هردو صورت این واجب منحصر و محدود به خصوص مشافهین و معاصرین آن معصوم نبوده بلکه از آنجا که امام معصوم، امام همهی مخلوقات و حجت همگان است، این واجب در حق افرادی که در سنین مستقبل نیز متولد میشوند نیز وجود خواهد داشت و مشروط یه شرائط امر به معروف و نهی از منکر نیز نمیباشد. بنابراین اگر پیامبر یا امام با علم نبوت و امامت نسبت به انحراف بشریت در سالهای آینده و شیوع یک رفتار اشتباه و سنت غلط در میان جامعه اطلاع پیدا کنند، همانا واجب است با بیان توصیه و هشدارهایی نسبت به ارشاد و هدایت بشریت اهتمام ورزند. [9]
اشکال
اگرچه ایمان به تمام انبیاء و اهل البیت علیهم السلام ضروری و واجب است[10] اما این بدان معنا نیست که هریک از آنان نیز برای تذکیه و هدایت و تبلیغ همهی مردم تا روز قیامت مبعوث شده بودهاند بلکه در عین اینکه حوزهی هدایگری آنها محدود به عصر خود بوده، ایمان به اصل نبوت یا امامتشان بر همگان واجب است. بنابراین امام علیه السلام نسبت به ردع و منع از رفتارهای غلطی که در عصرهای آینده و پس از دورهی امامتشان حادث خواهد شد، وظیفهای نخواهند داشت و ارشاد جاهل در هر زمانی اختصاص به مردم همان عصر دارد.