1400/06/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المطلق و المقيد/کلی طبيعی /مختار مرحوم صدر
• كلّى طبيعى ماهيت لابشرط قسمى است — اين ادعا نيز باطل است زيرا لابشرط قسمى عبارت از آن ماهيتى است كه سريان و شموليت آن فعلى و ماهيت، فانى در جميع مصاديقش لحاظ شده باشد و حال آنكه كلّى طبيعى صرفا امكان سريان و انطباق بر خارجيات را دارد و فانى در افراد ملاحظه نشده است فلذا ممكن است هيچ مصداق خارجى نداشته باشد. بنابراين با توجه به اين وجه تمايز حقيقت كلّى طبيعى نمى تواند لابشرط قسمى باشد.[1]
اشكال
مرحوم صدر نظريه مرحوم نائينى را تمام و ماهيت كلّى طبيعى را لابشرط قسمى مى دانند. ايشان براى اثبات نظر خود و رد مدعاى مرحوم آيت الله خوئى مى فرمايند اساس اعتبارات ماهيت به شرح ذيل است :
• ماهيت به اعتبار وجود خارجى :[2]
⁃ متّصف به وصف (انسان عالم)
⁃ متّصف به عدم وصف (انسان غير عالم)
نكته — باتوجه به استحالة ارتفاع نقيضين، حالت سومى براى اين صورت وجود ندارد (وجود بشرط لا و مجرد از خصوصيات در خارج ممكن نيست)، مضافا به اينكه وجود جامع ماهيت (كلّى طبيعى) در خارج منحصر به وجود ضمنى بوده و فقط در ذيل يكى از دو فرد قابل تحقق مى باشد. بديهى است كه اگر وجود خارجى استقلالى جامع براى ماهيت فرض شود ديگر جامعيت نخواهد داشت.
• ماهيت به اعتبار وجود ذهنى :
⁃ وجود ذهنى مباشرتاً منتزع از خارج باشد (معقولات اولى[3] [4] ) :
‣ متّصف به وصف (انسان عالم) — ماهيت بشرط شئ ناميده مى شود.
‣ متّصف به عدم وصف (انسان غير عالم) — ماهيت بشرط لا ناميده مى شود.
‣ غير متّصف به وصف (انسان بما هوهو) — ماهيت لابشرط قسمى ناميده مى شود و اين قسم به لحاظ وجود ذهنى جامع بين تمام اقسام نيست بلكه قسيم آنهاست اگرچه به لحاظ وجود خارجى جامعيت دارد.
⁃ وجود ذهنى منتزع از تصوير ذهنى منتزع از خارج باشد (معقولات ثانوى) :[5]
‣ متّصف به وصف (انسان عالم)
‣ متّصف به عدم وصف (انسان غير عالم)
‣ غير متّصف به وصف (انسان بما هوهو)
‣ جامع بين متّصف به وصف و به عدم وصف و غير متّصف (انسان اعم از عالم و غير عالم) — ماهيت لابشرط مقسمى ناميده مى شود كه جامع متصورات ذهنى است اما با توجه به حوزه معقولات ثانوى بودن آن، انطباق خارجى نخواهد داشت.
نكته
١- اگرچه مرحوم آيت الله خوئى در حوزه معقولات أولى قسم چهارمى را نيز ادعا نموده اند كه عبارت است از ماهيت با لحاظ عدم قيد و اتصاف به وصف و آن را ماهيت لابشرط قسمى دانسته اند ، لكن مرحوم صدر اين كلام را ناتمام دانسته و صرفا ماهيت با عدم لحاظ قيد و اتصاف در معقولات أولى را قابل تصوير مى دانند.[6]