99/10/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الضمان/شرائط الضمان /بررسی فقهی ضمان
مضافا به اينكه عقد حواله ذاتا يك عقد معاوضى است هرچند محال عليه برئ الذمة باشد و عقد ضمان يك عقد غير معاوضى است حتى در فرض ضمان اذنى، و ثبوت خيار با عجز از تسليم مختص عقود معاوضى مى باشد فلذا ادله ى مربوط به حواله قابل تطبيق بر ضمان نخواهد بود.
توضيح مطلب آنكه اساس حواله و مقصود متعاقدين، معاوضه ذمة محيل با ذمة محال عليه است كه در فرض برئ الذمة بودن محال عليه، اين معاوضه به صورت فضولى و موقوف بر إذن و رضايت محال عليه صورت مى گيرد يعنى با انعقاد حواله، اشتغال ذمة اى براى محال عليه فرض مى شود كه با ذمة محيل معاوضه گردد.[1]
اشكال
به نظر مى رسد اگر اشتغال ذمة محال عليه را شرط صحت حواله ندانيم، ماهيت عقد حواله ديگر معاوضه نخواهد بود و الا با توجيه حضرت آيت الله خوئى، معاوضه در عقد ضمان نيز قابل تطبيق مى باشد بدين صورت كه مضمون له در ذمة ضامن اشتغالى اعتبار مى كند و آن را با اشتغال ذمة مضمون عنه معاوضه مى نمايد. بر اين اساس هيچ يك از حواله و ضمان عقد معاوضى نمى باشد اما به تعبير حضرت آيت حكيم شباهت دو عقد با يكديگر موجب اشتراك در جميع احكام نخواهد بود.[2]
استدراك
در عبارات فقهاء من جمله مرحوم صاحب عروة، فسخ از جانب مضمون عنه بررسى نشده است و اين به سبب وضوح مطلب مى باشد زيرا فسخ عقد فقط از جانب متعاقدين قابل تصوير است و مضمون عنه أجنبى از عقد ضمان مى باشد و تأثيرى در شكل گيرى آن ندارد. حتى در ضمان اذنى نيز لزوم تدارك مضمون عنه براى ضامن، خارج از ماهيت ضمان بوده و نتيجه ى تعهد مضمون عنه به تدارك يا محترم بودن فعل مسلم (ضامن) و حق مطالبه داشتن ضامن مى باشد.
تنبيهات
١ - بنابر قول مشهور كه معسر بودن ضامن را موجب حق فسخ داشتن مضمون له مى دانند، عدم لزوم عقد ضمان دائر مدار اعسار ضامن هنگام انعقاد ضمان مى باشد و حال ضامن هنگام أداء دخالتى در مسأله ندارد[3] ، بنابراين معسر شدن ضامن متمكن موجب خيار فسخ نمى شود[4] ، همچنان كه متمكن شدن ضامن معسر موجب سقوط خيار فسخ نخواهد بود[5] زيرا مورد اجماع، اعسار حال عقد است و روايات مستند مسأله (موثقة حسن بن جهم و روايات باب حوالة) نيز ناظر به حال ضامن هنگام انعقاد عقد مى باشند ولى نسبت به بقاء اعسار يا زوال آن اطلاق دارند و اطلاق آن ها هم شامل صورت تمكن لاحق خواهد بود[6] .
مضافا به اينكه در خصوص باب حوالة روايتى وجود دارد كه تصريح به لزوم عقد با اعسار لاحق مى كند[7] هرچند بنابر نظر صحيح قابل تعدى به ضمان نمى باشد.
تنها وجهى كه براى اثبات خيار فسخ با اعسار لاحق ضامن وجود دارد تمسك به دليل لاضرر است يعنى لزوم عقد ضمان با اعسار ضامن موجب اضرار به مضمون له بوده و رفع ضرر مقتضى تشريع خيار فسخ خواهد بود. همچنان كه با قبول جريان لاضرر در مسأله، حكم به جواز فسخ ضامن با اعسار مضمون عنه در ضمان اذنى نيز ممكن خواهد بود. تطبيق ادله ى لاضرر با اين مساله و بررسى آن در تنبيه سوم خواهد آمد.
٢- آنچه معيار ثبوت خيار فسخ براى مضمون له بود جهل به اعسار ضامن حين انعقاد ضمان است و اما متمكن يا معسر بودن مضمون عنه دخالتى در اين ثبوت خيار نداشته و لازم نيست كه علاوه بر ضامن، مضمون عنه نيز معسر باشد زيرا او هيچ نقش و جايگاهى نسبت به عقد ضمان ندارد.
يا عبارت ديگر ممكن است توهم شود كه حق فسخ داشتن مضمون له با جهل به اعسار ضامن منوط به آن است كه مضمون عنه معسر نباشد تا با فسخ ضمان، دِين خود را از او مطالبه نمايد ولى در فرض معسر بودن مضمون عنه، فسخ ضمان تفاوتى به حال مضمون له ندارد بلكه لغو بوده و دفع ضرر از او نمى نمايد ؛ اما بايد جواب داده شود كه آنچه از ادله ى بدست مى آيد، جواز فسخ با جهل به اعسار ضامن اطلاق دارد و شامل فرض اعسار مضمون عنه نيز مى شود.